ایران درودی
ایران درودی یکی از زنان پیشرو در نقاشی نوین ایران است. او در یازدهم شهریور ۱۳۱۵ هجری شمسی در نیشابور به دنیا آمد. درودی که در خانوادهای بازرگان به دنیا آمده بود یک سال بیشتر نداشت که خانواده به خاطر کار پدر به آلمان سفر کرد. اما طولی نکشید که با شروع جنگ جهانی دوم دوباره به مشهد بازگشتند. ایران درودی پس از پایان تحصیلات متوسطه راهی فرانسه شد. ابتدا در مدرسهی هنرهای زیبای پاریس (École des Beaux-Arts) درس خواند. سپس تحصیلاتش را در مدرسهی لوور پاریس (École du Louvre) در رشتهی تاریخ هنر و در دانشکدهی سلطنتی بروکسل با گذراندن دورهی ویترای ادامه داد. او همچنین در انستیتوی آر سی ای (RCA) نیویورک رشتهی تهیهکنندگی و کارگردانی سینما تلویزیون را به اتمام رساند.
درودی ابتدا در فرانسه به توصیهی استادش به کپی از برخی آثار موزهی لوور پرداخت تا مفاهیم اساسی نقاشی از قبیل آمیزش رنگها و ارزش فضا در ترکیببندی را درک کند. او اولین نمایشگاه انفرادی خود را به دعوت مرکز هنرهای ایالت فلوریدا در سال ۱۳۳۷ در شهر میامی (Miami) برگزار کرد. درودی پس از اتمام تحصیلاتش به ایران بازگشت و در سال ۱۳۳۹ نمایشگاهی از آثار خود را در تالار فرهنگ بر پا کرد. در ۱۳۴۹ به درخواست دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف برای دو سال به تدریس تاریخ هنر در این دانشگاه پرداخت چرا که عقیده داشت که علم و صنعت پدیدههایی جدا از هنر و زیباییشناسی نیستند.
ویژگی بارز آثار ایران درودی در بیان و نگاه سوررئالیستی آنها است. بیانی فراواقعگرایانه که با چاشنی طبیعتگرایی آمیخته شده و به لحن نقاش کنایهی خاصی بخشیده است. از این رو شاید در نگاه بینندهی کمی حرفهایتر شیوهی درودی بیشباهت به نقاش اسپانیایی قرن بیستم سالوادور دالی نباشد. اما همانطور که خود دالی نیز معتقد بود درودی در آثارش به بیانی شخصی دست یافته است. بیانی که برآمده از فضای بومی فرهنگ ایرانی است. این فراواقعگرایی با به تصویر کشیدن ناکجاآبادهایی که گاهی با عناصری مانند ساختمانهایی انبوه در دوردست همراه میشوند بار انتقادی نیز میگیرند. گویی نقاش با جادادن به گلهایی اغراقشده در کنار این ساختمانها به آرزوی رمانتیک خود که تنها در رویا برآورده خواهد شد، واقعیتی عینی بخشیده است. اینگونه به نظر میرسد که آرزوی هنرمند در واقع مقاومتی است در راستای حفظ واقعیت جهان موجود در برابر موج انبوه صنعتیشدن؛ آرزویی محال که دلیل و مبنای رویاپردازی و سوررئالیسم نقاش قرار گرفته است.
این چشماندازها که معمولاً دربردارندهی مناظری از حاشیهی کویر هستند به طور مشخص از اقلیم ایران برگرفته شدهاند. گلهای خاصی که نقاش در آثار خود به عنوان تم اصلی به کار میگیرد در عین ظرافت از استقامت برخوردارند. این گلها با اینکه بهخاطر اغراق عمدی و عدم تجانس با محیط پیرامونشان تصنعی به نظر میآیند اما درعینحال گویی نسبت به واقعیت پیرامون خود پدیده های حقیقیتری هستند.
یکی از کارهای شاخص ایران درودی که در نشریات معتبر خارجی مانند تایم، لایف و نیوزویک هم به چاپ رسید نقاشیای است با مضمون نفت ایران. این اثر، که بعدها احمد شاملو آن را «رگهای زمین، رگهای ما» نامگذاری کرد، با تیراژ میلیونی به چاپ رسید. در این نقاشی منظرهی شهری که احتمالاً باید مسجد سلیمان باشد تصویر شده که در آن چاه نفتی از دل زمین سر برآورده است. اولین چیزی که در نگاه به این اثر رخنمایی میکند همنشینی دو رنگ سیاه و قرمز است. رنگ سیاه به طور واضح یادآور جوشش نفت از زمین است. جوششی که سر به فلک کشیده و تمام آسمان را فراگرفته. این شاید اشارهای باشد به اهمیت استخراج نفت در تاریخ ایران. کمی پایینتر خطوط سفیدِ کارشده، تداعیکنندهی پیکرهای است که گویی از میان آتش و دود در حال زادهشدن است. رنگ قرمزِ کارشده در زیر پیکره، این حس زایش را تشدید میکند. در کنار چاه نفت چند لولهی طویل نقاشی شده که در عمق کادر به سمت شهر رفتهاند. در پسزمینه، شهر، که از ثروت سرشار نفت میدرخشد رخ مینماید. ویژگی دیگری که در این اثر نگاه بیننده را به خود میکشاند، تضاد آشکار حالوهوای خشک و صنعتی شهر و لولهها با خطوط آزاد و سرکشِ برآمده از چاه نفت است. همنشینی این دو عنصر متضاد با هم، این احساس را به بیننده القا میکند که گویی انسان موجودی اسطورهای و ناشناخته را به بند کشیده و تحت تسلط خود درآورده است. اسطورهای به نام نفت.
عنصر دیگری که در کارهای درودی بسیار دیده میشود، نور است. نور علاوه بر کارکرد حرفهایاش برای نقاش، بیانگر نوعی امید و شکاف در چهرهی صُلب واقعیت است. علاوه بر این نور در فرهنگ ایرانی عرصهی نیکیهاست و هستیْ برآمده از تضاد نور و تاریکی است. خود درودی در جایی به اهمیت نور در آثارش اشاره کرده است: «هدف اصلی من چه در نقاشی و چه در زندگی رسیدن به نور است. نور در همه جا حضور دارد. مهم اینست که ما آن را در کجا جستوجو میکنیم یا در کجا مییابیم؟... این نوع نگاهْ برخاسته از عرفان ماست. شاید شما باور کنید که من یکی از خوشبختترین آدمها هستم زیرا از هر لحظهی زندگیام آگاه بوده و راضی هستم. زیباییها را میبینم و زشتیها را انکار میکنم.»
کارهای درودی با وجود اینکه با خواست و هدف سوررئالیسم همراستاست یعنی دگرگونی در امر روزمره از طریق آشکارکردنِ امرِ شگفتانگیزی که در پسِ واقعیت حضور دارد، اما کاملاً در وجود هنرمند، درونی و شخصی شده است. آثار او که بیانگر کاوش سیال نقاش در دنیای ذهنی و پیرامون خود است از مرزهای سوررئالیسم میگذرد و به واسطهی تاکیدهای عامدانهی نقاش حال و هوایی نمادین و سمبلیستی میگیرد.
درودی در سال ۱۳۵۷ ایران را به مقصد فرانسه ترک کرد و پس از چندین سال فعالیت مجدداً به ایران بازگشت تا موزهای برای آثارش تأسیس کند. ایران درودی زندگینامهی خودنوشت خود را تحت عنوان «در فاصلهی دو نقطه... » به چاپ رسانده است.
درودی در سال ۱۳۹۰ بنیاد ایران درودی را تأسیس نمود و ۱۹۵ اثر برگزیدهاش را که ۴۷ سال برای ارائه در موزهی شخصیِ خود حفظ کرده بود به این بنیاد و مردم ایران اهدا کرد.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *