اکسپرسیونیسم ایرانی: هانیبال الخاص و بهمن محصص
یکی از نقاشان تأثیرگذار تاریخ معاصر نقاشی ایران هانیبال الخاص است. هانیبال الخاص در سال ۱۳۰۹ هجری شمسی در خانوادهای آشوری و اهل ادب در کرمانشاه متولد شد. بعدها به تهران آمد و نقاشی را به صورت حرفهای نزد جعفر پتگر پی گرفت. الخاص بیست و یک سال داشت که رهسپار ایالات متحده شد. او در سال ۱۳۳۸ تحصیلات خود را در انستیتو هنر شیکاگو در رشته تصویرسازی با مدرک فوق لیسانس به پایان رساند.
مهمترین عنصری که در آثار هانیبال الخاص حضور دائمی دارد انسان است. او همانطور که از جوانی اشتیاق زیادی به درس آناتومی داشت در آثارش نیز فیگور و پیکرههای انسانی را با تبحر خاصی به کار میگیرد. الخاص با تأکید بر حضور انسان به وسیلهی فیگورهای مختلف و قراردادن آنها در کنار عناصر دیگری مانند حیوانات و طبیعت، در نگاه بیننده جهان غریبی را میآفریند. در آثار او علاوه بر سمبلگرایی یا به بیانی دیگر استفاده از کهنالگوها، ابراز بیانگرایانه یا اکسپرسیونیستی هنرمند در کنار حالوهوایی برآمده از ذهنیتی سوررئالیستی همنشین شدهاند. در واقع الخاص را باید ترکیبی از این دو رویکرد اساسی هنر قرن بیستم بدانیم: سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم.
بسیاری شیوهی هانیبال الخاص را برگرفته از فضاسازی ال گرکو (El Greco) نقاش یونانی قرن شانزده میلادی و مارک شاگال نقاش فرانسوی قرن بیستم میدانند. در کنار اینها الخاص روایتگری هنر ایران و تمثیلهای برآمده از تاریخ را با چیرهدستی در آثارش به کار گرفته است.
یکی از ویژگیهای آثار هانیبال الخاص رنگهای درخشان آثار اوست؛ رنگهایی که به واسطهی حالوهوای اکسپرسیونیستی نقاش، بر اساس کنتراست پیریزی شدهاند و اغلب نیز بر اساس کنتراست سه رنگ اصلی که از بالاترین حد خلوص تباین رنگی برخوردارند. نقاش این کنتراستها را معمولاً در قالب اشکالی هندسی به کار گرفته است. اشکالی که خود آنها نیز از حیث فرم با دیگر عناصر موجود در ترکیببندی در تضادی واضح به سر میبرند. این تأکیدهای عامدانه در نگاه بیننده به چندپاره دیدنِ واقعیت و تفکیک بیرحمانهی آن به رئالیسم و انتزاع و درعینحال سنجش این دو در کنار هم ختم میشود. فرآیندی که درونمایه و عمق ذهنیت شورشی هانیبال الخاص را نمایان میکند.
آثار هانیبال الخاص امروزه در موزهی هنرهای زیبا و گالری هنر مدرن تهران و موزهی هلنا (Helena d’museum) در تلآویو نگهداری میشوند.
از دیگر هنرمندان تأثیرگذار نقاشی معاصر ایران باید از بهمن محصص نام برد. بهمن محصص در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی در شهر رشت متولد شد. چهاردهساله بود که شروع به کسب تجربه در نقاشی کرد. در اولین سالهای دههی ۳۰ شمسی با توجه به گرایشات خاص سیاسیاش جذب انجمن خروس جنگی شد. او بعدها نیز همواره مانند هنرمندان جریان خروس جنگی، بیعملی جامعهی روشنفکری را با زبانی تند به انتقاد میگرفت.
آثار محصص، تصاویری خشن و فاقد طراوت هنرهای تزئینی هستند که در ترکیببندیهایی ساده با رنگهای سرد در پسزمینه هایی انتزاعی و ناکجاآبادی کار شدهاند. با نگاه به آثار بهمن محصص، بیننده گویی شاهد واقعیتی است که در تمام اشکالش سنگی شده است. پیکرهها، صورتها و حتی ماهیهایی صلب و سخت که گویی همه از سنگ ساخته شدهاند. این رویکرد شاید افسوسی رمانتیک باشد در ذهن هنرمند از عدم تغییر و نوزایی جهان.
محصص در آثار طبیعت بیجان از طیف رنگهای آبی، کبود و سبز استفاده کرده است. او با استفاده از این تونالیته، فضایی درونگرا و مملو از سکوت به وجود آورده است. ماهی که نماد حیات و زایندگی و گریز است در این فضاسازی تأثیر و معنایی معکوس را به بیننده القا میکند. گویی از نگاه نقاش این رکود و بیسرنوشتی به طبیعت بیجان پیرامون انسان امروز نیز سرایت کرده است.
مجموعهای از آثار محصص نقاشیهایی هستند که در آن موجوداتی با شمایلی غریب با صورتهایی بدون بینی و اغلب بدون دهان و گوش ترسیم شدهاند. آنها به نظر انسانهایی مات و مبهوت هستند که در ترکیببندی خلوت آثار محصص در میان قاب قرار گرفتهاند تا کاملاً به عنوان موضوعی گنگ مورد توجه باشند. این تصویر به روشنی نقدی بر بیهویتی و بیعملی انسان معاصر است. آثار بهمن محصص تلاشی است برای به تصویر کشیدن زوایای مختلف موجودی بیاراده که خود محصص نام انسانِ نیستشدهی امروز را به آن اطلاق میکرد.
با نگاه به مجموعه آثار محصص، بیننده احساس میکند که گویی شخصیتهای تمامی تابلوهای محصص یک نفر هستند. البته خود محصص نیز آگاهانه شخصیتی با نام فیفی را در مجموعهای از کارهایش پروراند. این پیوستگی و شباهت موضوعات به یکدیگر، باعث میشود تا کلیت آثار محصص سلسلهای از مفاهیم و موقعیتها را در مقابل مخاطب قرار دهد که گویی هر یک تکمیلکنندهی دیگری است.
یکی از آثار شاخص محصص تابلویی است به نام «فیفی از خوشحالی زوزه میکشد». با نگاه به شخصیت فیفی، بیننده با صورتی مجهولالهویه روبرو میشود. موجودی که گردنی دراز و باریک دارد. این گردن دراز و باریک که کنایهای است از عدم توازن و ثبات، به بدنی بدون استخوان که بیشتر تودهای را میماند متصل شده است. در آخر، این مجموعهی نامتوازن نامی غریب هم بر خود دارد که به بیننده یادآور میشود با موجودی بدون ماهیت انسانی روبروست: فیفی!
شاید بتوان ویژگی منحصربهفرد آثار محصص را در حرکت هنرمند برخلاف تمامی اسلاف و همعصران خود دانست. رویکردی انتقادی و سلبی که باعث شد تا هیچ رد و تأثیری از سنتهای هنر ایرانی بر آثار محصص باقی نماند. این برآمده از موضعی است که نقاش در مقابل نقد رایج روشنفکری آن زمان یعنی هویت بومی و غربزدگی داشت. بی تفاوتی محصص به برچسبهای ملیت و همینطور جهانوطنی، باعث شده تا آثارش دارای عمقی انسانی و اگزیستانسیالیستی باشند. این نگاه به محصص توانایی داده تا مسئلهی بیهویتی انسان را فراتر و عمیقتر از لایههای ملیت و مناسبات رایج ببیند و به آن معنایی ازلی و ابدی ببخشد.
برخی از آثار بهمن محصص امروزه در موزهی بریتانیا نگهداری میشوند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *