زنان پیشتاز (بخش دوم)
یکی از زنان پیشتاز در تاریخ نقاشی ایران منیر فرمانفرماییان است. منیر شاهرودی که بعدها نام خانوادگی همسر دوم خود، فرمانفرماییان را انتخاب کرد در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی در قزوین متولد شد. هشت سال داشت که به همراه پدرش که به نمایندگی مجلس شورای ملی منصوب شده بود، به تهران آمد. فرمانفرماییان از همان کودکی بهواسطهی علاقهی پدرش به طراحی فرش و قالیبافی به نقاشی و رسم نقوش علاقهمند شد. او نیز مانند بسیاری از همنسلانش ابتدا از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و سپس عازم اروپا شد. منیر طی جنگ جهانی دوم به ایالات متحده مهاجرت کرد و تحصیلات خود را در رشتهی تصویرسازی مد ادامه داد. او طی اقامتش در نیویورک با هنرمندان سرشناسی از جمله اَندی وارهُل ملاقات کرد. در سال ۱۳۳۷ برخی از آثار فرمانفرماییان در دوسالانهی ونیز به نمایش درآمدند و در همان سال با نمایش یکی از آثارش در دوسالانهی تهران توانست مدال طلای این رویداد هنری را از آن خود کند.
فرمانفرماییان بهواسطهی سفر به مناطق گوناگون ایران اندوختهای عظیم از فرهنگ و هنر بومی و سنتی ایران را گردآوری کرد. او رفته رفته با الهام از موزاییکهای آینهای دورهی صفوی و نقاشیهای معکوس دورهی قاجار و همچنین تلفیق این دو با آنچه که در نیویورک با آن روبهرو شده بود، آثار منحصربهفردی آفرید.
در اواخر دههی چهل شمسی فرمانفرماییان به سبک ویژهی خودش دست یافت. شیوهی او در حقیقت ترکیبی از روشهای قدیمی نقاشی پشت شیشه، آینهکاری، خاتمکاری با هندسه و طراحی معمارانه بود. در واقع تا پیش از فرمانفرماییان کسی این دست آثار را به عنوان اثر هنری مستقل ارائه نکرده بود. آثار فرمانفرماییان در سال ۱۳۵۳ در گالری برجستهی «دنیس رنه» به نمایش درآمدند.
ویژگی کار منیر فرمانفرماییان علاوه بر تکرارهایی که رنگ و بویی ماکسیمالیستی دارند ترکیب نقاشی پشت شیشه، آینهکاری، خاتمکاری با هندسهی اسلامی است. آثار او که بهوضوح بیننده را به یاد معماری ایرانی پس از اسلام میاندازد پیوسته میان اشکال منظم و ریتمیک هنرهای سنتی و رویکردهای انتزاعی مدرنیستی در نوسان است. دو عنصر همیشگی آثار فرمانفرماییان نقوش تزئینی و آینه هستند. در واقع هندسهی موجود در نقوش تزئینی به عنوان تعبیری از نظم جهان، در کنار آینههای متعددی که در هم منعکس میشوند مفهومی از ابدیت را القا میکنند. این تفکر و بروز آن در هنر به طور مستقیم برگرفته از پیشینهی معماری ایرانی است.
شیفتگی فرمانفرماییان به آینهکاری از دههی پنجاه شمسی طی بازدیدش از مقبرهی شاهچراغ و دیدن آینهکاریهای آن بنا شکل گرفت. او شیفتگی خود را در گفتوگو با مجلهی گاردیَن این چنین ابراز کرد: «تصور کنید که به مرکز یک الماس قدم گذاشتهاید و از آنجا به خورشید خیره شدهاید.»
آثار این هنرمند امروزه در موزهی گوگنهایم نیویورک، موزهی هنر مدرن ایرلند، موزهی تیت (Tate) در لندن، موزهی هنرهای معاصر در بوستون و موزهی هنرهای معاصر تهران نگهداری میشوند.
از دیگر زنان تاثیرگذار در تاریخ نقاشی ایران باید از فریده لاشایی نام برد. فریده لاشایی در سال ۱۳۲۳ هجری شمسی در رشت به دنیا آمد. او پس از گذراندن تحصیلات متوسطه راهی آلمان شد تا سینما بخواند. اما در نهایت در آکادمی هنرهای تزئینی وین تحصیل کرد و سپس در کارخانهای در اتریش به طراحی کریستال و شیشه مشغول شد.
فریده لاشایی در تاریخ هنر ایران به دلیل پردههای انتزاعیاش شناخته شده است. اگرچه بهزعم برخی، سبک او در واقع اکسپرسیونیسم انتزاعی به شمار میرود اما خود لاشایی در واقع خودش را منتسب به هیچ سبکی نمیدانست. با نگاه به مجموعهی آثار او نیز میتوان این گوناگونی را بهروشنی دید. اما در کنار این تنوع و تعدد مضامین، ویژگی کلی آثار لاشایی درآمیختن خطوط آزاد قلم با رنگهای رقیق و کمفام است. خطوطی که با آزادی و مهارت بهسادگی سوژه مورد نظر را با بیانی آبستره بازنمایی میکنند. مهارت و تبحر در بازنمایی بیآلایش واقعیت حاصل حضور نقاش در لحظه اکنون است. ویژگیای که به آثار لاشایی یک آن و لحظهی درونی بخشیده است. در کنار این حضور در اکنون، استفاده نقاش از رنگهای روحی و کمفام نیز به وضوح یادآور گرایش او به حالوهوای هنر مشرق زمین است. در واقع هنرمند با تلفیق زیست شرقی و ویژگیهای هنر مدرنیستی غرب پایگاهی برای خود به وجود آورده تا عناصر واقعیت را از صافی ناخودآگاه خود عبور داده و دوباره بازآفرینی کند. گونهای آشناییزدایی از واقعیت و بودن.
با این حال بیان انتزاعی لاشایی همیشه طعنه و کنایهای از واقعیت را در پس چهرهی رسوخناپذیر خود دارد. به گونهای که بیننده در اکثر آثار لاشایی حضور یک واقعیت ملموس را در پس انتزاع دور از شناخت خود احساس میکند. این رجوع گنگ به واقعیت علاوه بر جاذبه، حالوهوایی رمزآلود به کارهای او بخشیده است. به بیانی دیگر لاشایی از ایجاد فرمهای معنادار که مفهومی مشخص را به ذهن متبادر میکنند میگریزد اما درعینحال به حفظ واقعیتی که منشأ این انتزاع قرار گرفته مشتاق است. از این نظر آثار لاشایی کاملاً شاخص به نظر میرسند. چرا که هنرمند در این آثار نگاه خود را به پرداخت جزئیات واقعیت معطوف نکرده و مانند سنت هنر شرق در واقع درکی اشراقی از طبیعت را ایجاد کرده است.
از آثار شاخص فریده لاشایی میتوان به مجموعهی شاخسار در تاریکی اشاره کرد. در مجموعهی شاخسار در تاریکی رابطهی نگاه انتزاعی نقاش و موضوع مورد انتزاع به وضوح مشخص است. فریده لاشایی آثاری نیز در زمینهی ادبیات و ترجمه منتشر کرده است. آثار نقاشی لاشایی امروزه در موزهی ملی هنرهای زیبا در لاوالتا، بنیاد هنری دیا در دهلی، و موزهی هنرهای معاصر نگهداری میشوند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *