نقاشی قهوهخانهای
نقاشی قهوهخانهای شیوهای از نقاشی ایرانی است که برای استفاده در نقالیها با رنگروغن بر روی پرده کار میشود. درونمایههای نقاشی قهوهخانهای عمدتاً شامل داستانهای حماسی و مذهبی است. از این رو در این شیوه، روایتْ عنصری اصلی و مهم به حساب میآید. در واقع نقاشی قهوهخانهای جولانگاه هنرمندان مکتبندیدهای است که از سدهها قبل، از دوران صفویه، به عنوان جریان فرعیِ هنرِ نقاشی در زیر پوست نقالی قصههای حماسی، تعزیهها و مرثیهسراییها حضور داشتند و در اواخر حکومت قاجار در پی نهضت مشروطهخواهی ایران با مساعدشدن زمینههای بیداری افکار عمومی و توجه به فرهنگ عامه اوج گرفتند.
نقالی به عنوان هنری نمایشی از پیش از اسلام در دربار ساسانیان مورد توجه بود. این هنر پس از اسلام با حذف موسیقی از ساختار خود همچنان به حیات خود ادامه داد تا اینکه در دوران صفویه، با گشودهشدن اولین قهوهخانهها در ایران، نقالی و حماسه سرایی از دربار و مجالس اعیان راه خود را به قهوهخانهها و میان مردم باز کرد. در دورهی قاجار قهوهخانهها آنقدر رشد کردند که دیگر در هر محلهای دستکم یک قهوهخانه دائر بود. کم کم قهوهخانهها خاصیتی عمومی و مردمی یافتند. چیزی شبیه به شبکههای اجتماعی امروزی.
در دورۀ قاجار نقاشان قهوهخانهای بنا به خواست خود مردم و صاحبان قهوهخانهها بر آن شدند تا بدون تأثیرپذیری از نقاشی فرنگی و با رعایت اصول نقاشی سنتی ایرانی، روحیهی حماسی و پیشینهی دلاوریهای مردم ایران را در این محیطهای مردمی دوباره بازسازی کنند.
از آنجا که ماهیت روایی نقاشیها بر تکنیک و تصور نقاش ارجحیت داشت، خصوصیت بارز این شیوه در آزادی و سیّالبودن آن است. نقاشان قهوهخانهای از بسیاری جهات خود را آزاد از قیود رایج میدانستند. به عنوان مثال تلفیق و محوشدن صحنههای داستان در یکدیگر، خود به خود به آثار نقاشان قهوهخانهای حال و هوایی فراواقعی و در عین حال تجریدی میبخشید. بیجهت نیست که بسیاری عنوان «خیالیسازی» را برای سبک قهوهخانه مناسبتر یافتهاند. نقاش شیوۀ قهوهخانه در تصویرکردن اثر خود تنها به گفتههای نقال و برداشت خود تکیه میکرد و خواستش صرفاً جلب رضایت مردم بود نه دربار یا اشراف. از این رو این شیوه را میتوان آغاز هنر جدید ایران دانست که برآمده از تودۀ مردم ایران بود.
نقاشی قهوهخانهای دو نقاش سرآمد دارد. یکی حسین قوللر آقاسی که نقاشیهایی با مضامینی حماسی به تصویر در آورده و دیگری همکار و رفیق او، محمد مدبّر که با تشویق قوللر آقاسی، نقاشیهایش را بر پایهی مضامین مذهبی بنا گذارد.
حسین قوللر آقاسی زادهی سال 1269 هجری شمسی یکی از بنیانگذاران نقاشی قهوهخانهای است. او هنر نقاشی را از کودکی زیر نظر پدرش که از اساتید نقش پرداز کاشی و قلمدان بود فراگرفت. قوللر آقاسی کار نقاشی قهوهخانهای را با نقاشی از داستانهای شاهنامه و واقعهی کربلا در قهوهخانهای در محلهی آبانبار قم آغاز کرد.
یکی از آثار شاخص قوللر آقاسی نبرد رستم و اشکبوس است. نقاش در این پرده که در سال ۱۳۱۹ هجری شمسی به تصویر در آمده رستم را به تصویر کشیده که تیری روانهی سینه اشکبوس کرده است. رستم در پی رجزخوانی اشکبوس برای توس، سپهبد سپاه ایران، بر میآشوبد و با پای پیاده، کماندردست به سمت کارزار راه میافتد. او ابتدا با تیری اسب اشکبوس را زمینگیر میکند و سپس با تیری دیگر خود اشکبوس را از پای در میآورد. در این تصویر پیکرهی رستم به اندازه جثهی اسب اشکبوس ترسیم شده تا تسلط و هیبت او با این اغراق به بیننده القا شود. در میانۀ میدان دو پرچم به نشانهی دو طرف مخاصمه قرار گرفته. یکی پرچم ایران و دیگری پرچم توران. نکتهی جالب توجه نوشتهای از قرآن است که بر روی پرچم ایران تحریر شده. با این کار نقاش با آزادی کامل از قیدوبندهای داستان، عناصر امروزی را وارد روایتی حماسی کرده است. چه بسا نوشتهی روی پرچم برآمده از نوع روایت نقالان بوده باشد که در روایتکردن شاهنامه از عناصر مذهبی نیز سود میجستند.
نقاش در این تصویر لشکر ایران را درون قاب جای نداده است چرا که در داستان فردوسی تأکید بر بیشماری لشکر توران در برابر لشکر اندک ایران است. قوللر آغاسی در عمق تصویر لشکر بیشمار توران را به تفکیک سپاه ترسیم کرده است و بالای سر هر یک نام لشکر و سرکردهی آن را نوشته است. نقاش در زیر زانوی رستم نیز نام سفارشدهندهی اثر را نوشته است.
از دیگر پردههای شاخص حسین قوللر آقاسی، یوسف در مجلس زلیخا است. در این تصویر، لحظهی ورود یوسف به مجلس زلیخا روایت شده است. لحظهای که زنان حاضر در مجلس، محو جمال یوسف به جای نارنج، انگشتان خود را با چاقو میبرند. در این تصویر نقاش با انتخاب زاویهی دیدی بالاتر توانسته به خوبی ازدحام شخصیتهای صحنه را نظم ببخشد و آنها را در قالب دستههای مختلف در ترکیببندی به خدمت بگیرد.
از دیگر آثار قوللر آقاسی میتوان از پردههای رستم و سهراب، گرفتارشدن خاقان چین به کمند رستم، عزیمت مادر و مادربزرگ کیخسرو به ایران، و لیلی و مجنون نام برد.
در اثر دیگری از مکتب سقاخانه که فتحاللّه قوللر آقاسی، شاگرد و پسرخواندهی حسین قوللر آقاسی که در کودکی تحت سرپرستی او در آمده بود، رقم زده است بهوضوح تأثیر و ارجحیت روایت بر نقاشی دیده میشود. در این تصویر که به هشت قاب هماندازه تقسیم شده در هر بخش صحنهای از داستان جوانمرد قصاب روایت میشود.
دیگر هنرمند سرشناس نقاشی قهوهخانهای محمد مدبّر بود. مدبر نقاشی بود با احساسات شدید مذهبی. او به توصیهی قوللر آقاسی شور مذهبی خود را در تابلوهایش جلوهگر ساخت تا آنجا که در مورد او شایع است که در برابر تابلوهایش ساعتها میگریست.
ویژگی منحصربهفرد کار مدبر در ترکیبکردن صحنههای داستان در یک پردهی واحد است. او با چیرهدستی خیرهکنندهای، فرمها و پیکرهها را در هم ادغام میکند و نگاه بیننده را با ظرافت و زیبایی به دنبال روند روایت میکشاند. او از این طریق به بیانی فراواقعگرایانه و اسطورهای دست مییابد.
به طور کلی نقاشان قهوهخانه از ترکیببندیهایی بسته و ایستا استفاده میکردند. ترکیببندیهایی که چهرههایی در حالت تمام رخ یا سه رخ را در خود جای داده بودند. چرا که نقاش قهوهخانه از کشیدن چهره در حالت نیمرخ دوری میکرد. علاوه بر این او برای نشاندادن اهمیت افراد یا آنها را بزرگتر از دیگران نقش میزد یا اینکه بالای سر او نام او را با اندازهای بزرگتر مینوشت.
از آنجایی که نقاشی قهوهخانهای عموماً در پردهخوانیها توسط نقالها مورد استفاده قرار میگرفت هنرمندان این شیوه به طور غیرمستقیم با نقشزدن حماسههای شاهنامه و تراژدیهای مذهبی روحیهی بیداری و آزادگی را در مردم بیدار نگه میداشتند. روایت حماسهها و دلاوریها عنصری همیشگی در نقاشی ایران بوده است و نقاشی قهوهخانهای آخرین حلقه از این روند تاریخی به حساب میآید.
بخش عمدهی کارهای حسین قوللر آقاسی و محمد مدبر امروزه در موزهی رضا عباسی در تهران نگهداری میشوند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *