۷. کارستان رضا عباسی
کارستان رضا عباسی به مجموعهی آثار این هنرمند عصر صفوی اطلاق میشود. مجموعهای کمنظیر از نگارههایی که نماد مکتب اصفهان در تاریخ نگارگری به حساب میآیند. این مجموعه که در دورهی شاهعباس اول خلق شده شامل آثار طراحی، سیاهقلم و نقاشیهایی از شاهنامه و ادبیات کلاسیک ایران و حتی نقاشی سقف مسجدشاه اصفهان میشود.
مورخین زندگی رضا عباسی را به سه دوره تقسیم کردهاند. اول دورهی کودکی و ابتدای جوانی. او در دوران کودکی، نقاشی و بسیاری از فنون را از پدرش مولانا علیاصغر کاشی آموخت. سپس در جوانی به دربار شاهعباس اول راه یافت و با توجه به سبک کارهایش چنان محبوبیتی نزد شاه یافت که بنا بر روایات تاریخی شاهعباس بر دستان او بوسه زد. در همین دوران است که به لقب رضا عباسی مفتخر میشود.
شیوهی کار رضا عباسی گویا از کودکی منحصربهفرد بوده است. او با استفادهی متبحرانه از چرخش قلمش میتوانسته اشکالی بینهایت منعطف و زیبا خلق کند. شیوهی او مبتنی بر طراحی بیضیهایی بوده که که در کنار هم کلیت و فرم اصلی نگاره را تشکیل میدادهاند.
رضا عباسی که به سبک زندگی سطوح پایین جامعه از جمله کشتیگیران و میگساران و در یک کلام کوچه و بازار علاقه داشت، و علاوه بر این به عقاید صوفیگری نیز علاقه پیدا کرده بود، پس از چندی دربار را ترک گفت. دورهی دوم زندگی او دربردارندهی این سالهاست. آثار این دوره از زندگیاش شامل سیاهقلمهایی بیپیرایه میشود که از درویشان، زائران و کشتیگیران کار شده است. دلایل ترک غیرمترقبهی دربار توسط رضا عباسی تا به امروز مبهم مانده است. اما مشخص است این کار او صرفاً از علاقه به مردم و تمایل به در میان آنها بودن، بر نیامده است. استبداد شاهعباس اول گروهی از هنرمندان و ادیبان از جمله میرعماد و رضا عباسی را رنجیدهخاطر کرد. به نظر میرسد این رنجش مزید بر علاقهی رضا عباسی به مردم شد و او به ناگاه تصمیم به ترک دربار گرفت. او در این دوره به نام پیشین خود یعنی آقارضا رقم میزده و لقب اعطایی شاهعباس را در امضای خود به کار نمیبرده است.
دورهی سوم زندگی رضا عباسی با بازگشت دوبارهی او به دربار آغاز میشود. دلایل بازگشت او را تنگدستی مالی و البته باز استبداد شاهعباس ذکر کردهاند. میگویند رضا عباسی در فضای سیاسیای که منجر به قتل میرعماد شد تصمیم گرفت که برخلاف دوست و همراه دیرین خود، میرعماد، به دربار بازگردد و جان خود را به در ببرد. روایت میکنند که شاه که همواره به او علاقه داشت از بازگشت او بیاندازه خوشحال شد. آثار این دوره تکنگارههایی را شامل میشود که شاهزادههای درباری را در حال عیش و نوش و تفرج نشان میدهد. در این دوره رضا عباسی مضامینی را که در میان مردم آموخته بود در موقعیت درباری سنجید و بازسازی کرد.
رضا عباسی که شیفتهی بازنمایی زندگی مردم در آثارش بود در دورهی دوم زندگی هنری خود به میان پائینترین اقشار جامعه رفت و زمانی را نیز در میان آنها سر کرد. از این روست که در آثار این دورهی او پرهیز از زرق و برق دربار و تمایل به سیاهقلم و طرحهایی که سریع به نتیجه میرسند دیده میشود. با این استدلال و با توجه به نگاه رضا عباسی به اعماق جامعهی زمان خود میتوان هنر او را گونهای رئالیسم ایرانی دانست.
یکی از آثار رضا عباسی که شهرتی جهانی دارد تصویری است از یک سیاح پرتغالی. این اثر سرشار است از نگاه رئالیستی رضا عباسی. نقاش با دقت و چیرهدستی لباس و حالت پیکره را طراحی کرده است به گونهای که بیننده به وضوح این احساس را درک میکند که مرد سیاح در جایی نشسته و در حال خستگی درکردن است. رضا عباسی برای اینکه به اثر بُعد ببخشد قسمت انتهایی کوزه و بخشی از پای مرد سیاح را جلوتر از قاب تصویر به نقش درآورده است. با اینکه این نقاشی اطلاعات جالبی در مورد نوع پوشش خاص آن دوره به ما میدهد اما به نظر میرسد که نقاش در طراحی صورت مرد فرنگی در بند شباهتسازی نبوده است. چه بسا او طرح چهرهی مرد را به طور ذهنی کار کرده باشد. چیرهدستی رضا عباسی در نقشهای روی کولهبار مرد سیاح و دستاری که به کمر بسته نمایان میشود. این اثر امروزه در موزهی موسسه هنر دیترویت نگهداری میشود.
با نگاه به آثار رضا عباسی ویژگی شاخصی چشم را به خود خیره میکند. در اکثر این آثار نگارگر بهوضوح، آگاهانه از پرداختن به جزئیات پسزمینه طفره رفته است. به بیانی دیگر در آثار رضا عباسی فضای مثبت اثر بر فضای منفی چیره شده است. این به این معناست که سوژههای انسانی نزد نقاش از اعتبار و اهمیت بیشتری برخوردارند تا عناصر پیرامون و طبیعت. به بیانی دیگر میتوان گونهای گرایش اومانیستی یا انسانگرایانه را در آثار او پیگیری کرد. این اتفاق نمیتواند از پدیدهای که به نام فرنگیسازی در نقاشی ایران مشهور شده است بهدور باشد. خصوصاً اینکه رضا عباسی با تکنیکهای فرنگیسازی بیگانه نبود.
فرنگیسازی برآمده از حضور نقاشان اروپائی در ایرانِ عصر شاهعباس اول بود. این نقاشان که به همراه سفرای کشورهای اروپائی به دربار شاهعباس سفر میکردند سخت به مذاق شاهعباس خوش آمده بودند به طوری که شاه به وضوح شیفتهی شباهتسازی، سایهروشن و بعدنمایی غربی شده بود. در این دوران فرنگیسازی آنچنان در میان نقاشان ایرانی فراگیر شد که دورهای از نقاشی ایرانی را به خود اختصاص داد. اما برخورد رضا عباسی با این پدیدهی جدید، سطحی و منحصر به تقلید محض سایهروشن و پرسپکتیو نبود. او به میان مردم رفت و فضای مثبت آثار خود را انسانهایی قرار داد که بر فضای منفی آثارش ارجح بودند. هنر او با آمیختن با دنیای رمزآلود و انتزاعی نگارگری ایرانی، واقعیتی غریب و رویایی ساخت که شاید همین، دلیل رغبت شاهعباس به آثارش و همین طور جذبهی این آثار تا به امروز بوده است.
آثار رضا عباسی امروزه به طور پراکنده در موزههای جهان نمایش داده میشوند اما آثار او به طور عمده در موزهای دائمی به نام این هنرمند در تهران نگهداری میشود.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *