۵. شاهنامه تهماسبی
شاهنامهی تهماسبی به جرئت بزرگترین دستاورد تاریخ نگارگری ایران است. این شاهنامه همانطور که از نام آن بر میآید در زمان شاه تهماسب صفوی نگارگری شده است. این اثر سترگ دارای ۱۲۰۰ صفحه است که ۲۵۸ صفحهی آن نگارههایی بسیار نفیس دارند. کار بر روی این شاهنامه در سال ۹۲۸ هجری قمری آغاز شد و بیش از ۲۰ سال به طول انجامید.
در نقش زدن برای این اثر سترگ پانزده نگارگر به همکاری پرداختند. از میان آنها، اسامی تعدادی از جمله سلطانمحمد تبریزی و فرزندش میرزاعلی، آقامیرک، میرعلی مصور، دوستمحمد، مظفر علی، شیخ محمد، میر سیدعلی و عبدالصمد شناسایی شده است. تقریباً تمام نگارگران این شاهنامه به جز سلطان محمد تبریزی و فرزند او، شاگردان کمالالدین بهزاد بودهاند. با اینکه بهزاد در زمان خلق شاهنامه تهماسبی زنده بوده اما اثری از او در میان نگارههای این شاهنامه دیده نمیشود. گویا بهزاد به علت کهولت سن توانایی کار بر روی نگارههای شاهنامه تهماسبی را نداشته و تنها به نظارت پرداخته است.
شاهنامه تهماسبی با داشتن بیش از ۲۵۰ نگاره اثری سترگ در تاریخ هنر ایران و مشرق زمین به حساب میآید. واضح است پرداختن به این تعداد نگاره ساعتها وقت میطلبد از این رو ما در اینجا تنها به معرفی چند اثر شاخص که نسبت به دیگر نگارهها شناختهشدهتر هستند بسنده میکنیم.
شاهنامه تهماسبی با نگارهای آغاز میشود که شاید معروفترین نگارهی این مجموعه باشد. از نظر بعضی از هنرشناسان این نگاره اوج هنر عصر صفوی و نگارگری ایران است. در این نگاره، دربار کیومرث که در اساطیر ایرانی نخستین پادشاه ایران و جهان است به تصویر درآمده.
نگارهی دربار کیومرث را سلطان محمد تبریزی، نقاش برجستهی دربار صفوی، نقش زده است. شاهنامهی تهماسبی به نوعی عرصهی یکهتازی او در هنر نگارگری است. کار بر روی نگارهی دربار کیومرث سه سال به طول انجامید.
در این تصویر، کیومرث بر بالای تپهای بر تخت نشسته است. در ردیف پائینتر سیامک پسر کیومرث و روبهرویش هوشنگ پسر سیامک ایستادهاند. جزئیات این اثر به شکل استادانهای خیرهکننده است. مثلاً طراحی دقیق میمونهایی که بر شاخههای قسمت بالایی اثر تبدیل به عناصر تزئینی تذهیبمانند میشوند و یا آبشاری که در میانهی تصویر از وسط باغ میگذرد. یا انبوه گیاهانی که در کنار صخرههای مملو از حیوانات کار شدهاند. همهی این جزئیات دقیق، احساسی باستانی را به بیننده القاء میکند. بیننده حس میکند شاهد زمانی از تاریخ بشر است که انسان با طبیعت یگانه بوده است.
سلطانمحمد در این نگاره، آسمان بهشت را به سبک چینی با ابرهایی پیچان و رنگ طلایی تصویر کرده است. رنگ طلایی آسمان شاید کنایهای باشد از جهان لاهوت و زمان ازل چرا که کیومرث در اساطیر ایرانی نخستین انسان روی زمین به حساب میآید.
طیف وسیع رنگهای درخشان در کنار شکوفههای سفید، صورتی و نارنجی برای تداعیکردن جهانی انتزاعی و بهشتی به کار رفتهاند.
با نگاهی دقیقتر به آسمان طلایی، در بالا سمت چپ نگاره، شکل یک جفت گاو نر و ماده را میبینیم که کنار هم آرمیدهاند. در تصویرسازی صخرهها و تخته سنگها نیز به نظر میرسد صورتهایی انسانی در داخل این سنگها کار شده است. این تمهیدات شاید اشارهای باشد به باور جانداربودن و تشخصداشتن اجزای طبیعت خصوصاً در روزهای آغازین جهان. جایدادن تصاویری مبهم و گنگ درون اجزای طبیعت یک ویژگی است که در دیگر نگارههای شاهنامهی تهماسبی نیز دیده میشود.
نگارهی دیگری که از بین ۲۸۵ نگارهی این اثر بزرگ شاخصتر به نظر میآید، نگارهی کابوس ضحاک است. این اثر به دست میرمصور، یکی از شاگردان کمالالدین بهزاد خلق شده است. نگارهی کابوس ضحاک در واقع واکنش ندیمهها به خواب ضحاک را روایت میکند.
در این نگاره که در خلق آن از طلا و نقره بهره بردهاند، صحنهای از شاهنامهی فردوسی روایت میشود که در آن ضحاک، وحشتزده از کابوس ترسناکی از خواب پریده است. میرمصور در این نگاره، به شکلی استادانه بر روی جزئیات صورت ضحاک کار کرده است. او بهخوبی توانسته حالت چهرهی ضحاک را سالخورده و دلواپس از خواب آشفتهای که دیده، ترسیم کند. در دو طرف ضحاک دو زن حضور دارند. یکی از این زنها که تاجی به سر دارد، ارنواز است و دیگری شهرناز؛ همسران ضحاک. این دو، دختران جمشید بودند که پس از به قدرترسیدن ضحاک، به عقد او درآمدند. مردان دربار سرپوشی سفید به سر دارند با نشانهای قرمز در انتهای آن، که گویا نشان حکومت ضحاک بوده است. نکتهی جالب در طراحی این نگاره، شیوهی بعدنمایی آن است. عمارت کاخ ضحاک با خطهایی مورب که به دو نقطهی گریز رفتهاند بعدنمایی شده است. شیوهای که بیشتر در هنر اروپا سابقه داشته نه در هنر ایران و مشرقزمین.
از دیگر نگارههای شاخص این شاهنامه، نگارهی بهبندکشیدن ضحاک است. این نگاره، روایتگر قسمتی از شاهنامه است که در آن ضحاک، پادشاه ستمگر، در غل و زنجیر تصویر شده است. بنا بر روایت شاهنامه، فریدون قصد داشت تا ضحاک را از بالای کوهی پایین بیندازد و از این طریق جزای اعمال او را بدهد. اما سروش، ایزد باستانی ایران، نجواکنان فکر دیگری را نزد فریدون مطرح میکند. او میگوید بهتر است ضحاک را زنده در بلندترین کوه ایران، دماوند، در بند کشید تا مغز فاسدش خوراک مارهای دوشش شود.
با وجود اینکه نگارهی بارگاه کیومرث، شاهکار سالهای آغازین کار سلطانمحمد بر پروژهی شاهنامه تهماسبی است، اما نگارهی بهبندکشیدن ضحاک، از حیث نگاه طبیعتگرایانه و دقیق به صخرهها و تختهسنگها بیهمتاست. در این نگاره مانند دیگر نگارههای شاهنامهی تهماسبی، پرداخت کنایهآمیز صخرهها که شمایلهایی انسانی را در خود جا دادهاند چشم را خیره میکند. این طور به نظر میرسد که اکثر چهرههای این نگاره به دست هنرمند جوانتر، میر سیدعلی کار شده باشند.
نگارهی دیگری که در میان نگارههای این مجموعهی گرانقدر شاخص است نگارهای است به نام عبور فریدون از دجله. این نگاره نیز به دست سلطانمحمد تبریزی به نقش در آمده است. فریدون که از نوادگان جمشید، پادشاه باستانی ایران بود به خونخواهی پدرش که ضحاک او را به قتل رسانده بود با کاوهی آهنگر متحد میشود که هفده فرزندش را ضحاک کشته بود. فریدون به دلیل داشتن فره ایزدی که خاص تبار شاهان ایران بود از راهنمایی سروش، فرشته باستانی استفاده میکند. سروش راه شکستن طلسم ضحاک را به فریدون میآموزد: گذشتن از دجله و رسیدن به کاخ ضحاک در اورشلیم. در این نگاره، فریدون به نشانهی شجاعت، پیشتاز از دیگران تصویر شده است. گرزی که در دست دارد برادرانش از سر گاو برایش ساختهاند و به نوعی نماد انتقامِ تبار فریدون است.
در آن سوی دجله دو شیر به نقاشی در آمدهاند. یکی از این شیرها با قرارگرفتن در پشت کتیبهی شعرها به نوشتهها بُعد بخشیده است. این شیرها از سوئی کنایه از راه پرخطری هستند که فریدون در پیش دارد و از سوئی دیگر نمایانگر شجاعت و تهور فریدوناند.
رودخانهی دجله که به رنگ سیاه دیده میشود در واقع با نقره کار شده بوده و در آن زمان رنگی درخشان داشته است اما به مرور زمان، نقره در مجاورت هوا اکسید شده و به رنگ امروزی یعنی سیاه در آمده است. این رودخانه در واقع به نوعی گذشتن از آب را تداعی میکند که در فرهنگ ایرانی نماد حمایت یزدان از قهرمانان است. گذشته از این در اساطیر ایران بهسلامت عبور کردن از آب نشان فرهمندی است. قایقی که در رودخانه کار شده است بهطور کامل در قاب جا داده نشده تا جریان رودخانه را القا کند. از سویی دیگر نوک قایق و حرکت نگاه مرد پاروزن و شیر در جزیره نگاه را به نوک پرچم لشکر فریدون هدایت میکند. این عناصر بصری مثلثی را در میانهی اثر میسازند که باعث ایستایی ترکیببندی شده است.
شاهنامهی تهماسبی، به مدت چهل سال بعد از آفرینشش در دربار ایران نگهداری میشد تا اینکه در زمان سلطنت سلطان محمد خدابنده در راستای تحکیم روابط دوستانه و تبریک جهت برتختنشستن سلطان سلیم دوم، سلطان عثمانی، به دربار عثمانی هدیه داده شد. این شاهکار در نهایت در سال ۱۹۵۹ میلادی توسط آرتور هاتن(Arthur Houghton) خریداری شد و از این روست که در میان اروپاییان به نام شاهنامهی هاتن شناخته میشود.
برگههای این شاهکار هنر ایران امروزه به طور پراکنده در موزهی متروپولیتن نیویورک، موزهی هنرهای معاصر تهران، موزهی آقاخان در تورنتو، مرکز هنرهای اسلامی قطر و موزهی رضا عباسی در تهران نگهداری میشوند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *