۲. شاهنامه بایسنقری
شاهنامه بایسنقری (Baysonghori) یکی از شاهکارهای نگارگری ایرانی است که در سال ۸۳۳ قمری به دستور بایسنقر میرزا فرزند شاهرخ تیموری به تصویر درآمده است. این شاهنامه دربردارنده ۲۲ نگاره است که هر نگاره صحنهای از شاهنامه فردوسی را روایت میکند. بایسنقر میرزا که اهل ذوق و فرهنگ بوده خود انتخاب صحنهها را برای تصویرسازی به عهده داشته است.
صفحۀ اول این شاهنامۀ نفیس با شمسهای آغاز میشود که از حیث ظرافت و نازکقلمی بیهمتاست. صفحات دوم و سوم کتاب دربردارندۀ دو نگاره روبروی هم است که بایسنقر را در حال شکار نشان میدهند.
متفاوتترین و شاخصترین نگارۀ این مجموعه نگارهایست با نام کشتهشدن ارجاسب در دژ روئین. این نگاره که از حیث ترکیببندی و تزئینات، شاهکاری نادر به حساب میآید، بخشی از شاهنامه فردوسی را روایت میکند که در آن اسفندیار برای نجات خواهرانش که در دست ارجاسب اسیر شدهاند با چهرهای مبدل به شکل بازرگانی به افغانستان میرود. در آنجا سپاهیان ارجاسب را با ترفندی مست میکند و لشگریان خود را از دروازۀ قلعه وارد روئیندژ میکند. افراد اسفندیار به رنگ طلایی رنگآمیزی شدهاند که در فرهنگ ایرانی نماد خورشید و قداست است. در مقابل سپاه ارجاسب به رنگ بنفش نقش شدهاند که دقیقاً متضاد رنگ زرد است و از نظر روانشناسی تنهایی را القا میکند. این انزوا و تنهایی برآمده از رنگ بنفش در این نگاره، در جهت القای شکست نیروهای ارجاسب در مقابل سربازان اسفندیار به کار گرفته شده است.
با نگاه به این نگاره میتوان افراد اسفندیار را که به سه دسته تقسیم شدهاند شناسایی کرد: عدهای از آنها به مراقبت از ورودی دژ گمارده شدهاند و عدهای دیگر به محافظت از خواهران اسفندیار. قرارگرفتن خواهران اسفندیار در مرکز اثر نشان از هوشمندی نگارگر در تأکید بر نقش پراهمیت آنان در داستان دارد. دسته سوم نیز برای کشتن ارجاسب با اسفندیار همراه شدهاند.
آن قسمت از نگاره که صحنۀ کشتهشدن ارجاسب به دست اسفندیار را روایت میکند، به شکلی در کادر اثر قرار داده شده که نگاه را به سمت خود جلب کند. از آنجایی که این کانون توجه در جایی خارج از عرف رایج، در بالا و سمت راست کادر قرار داده شده، نگارگر باقی فضای نگاره را توسط دیوارهای دژ به قسمتهای مساوی تقسیم کرده تا با کمک این فرمهای دایرهایشکل که مرکز آنها صحنۀ نبرد است، نگاه بیننده را به سمت این نقطۀ مهم هدایت کند. از سوی دیگر نحوۀ قرارگرفتن سپاهیان اسفندیار، مثلثی را تشکیل میدهد که در رأس آن صحنه نبرد اسفندیار و ارجاسب قرار دارد. این تمهید توجه بیننده را به سمت صحنۀ اصلی نگاره هدایت میکند. این نگاره از این جهت در این مجموعۀ نفیس شاخص به حساب میآید که بر خلاف دیگر نگارههای شاهنامه بایسنقری در آن از ترکیببندی خطی و قرینه استفاده نشده است.
صحنههایی که از شاهنامه در این کتاب نفیس به تصویر درآمدهاند به این شرح است: پادشاهی جمشید، بر تخت نشستن لهراسب، سوگواری فرامرز، پاسخ اسفندیار به رستم، نبرد رستم با خاقان چین، دربند شدن ضحاک، نبرد رستم با دیو سپید، خوان اول اسفندیار، قتل سیاوش، گرفتن بهرام گور، برتختشدن کیکاووس، نبرد رستم با افراسیاب، نبرد بهرام، نبرد گودرز و دیدار رستم و رودابه.
تصویرسازی شاهنامه فردوسی مضمونی رایج در نگارگری ایران بوده است. چنانکه پیشتر از شاهنامه بایسنقری، شاهنامه دموت (Demotte) به تصویر درآمده بود و بعد از این دو شاهنامه تهماسبی. در واقع این سه شاهنامه در کنار تعداد قابلتوجه نگارههایی که بر اساس خمسه نظامی، بوستان و گلستان سعدی کار شدهاند بخش بزرگی از تاریخ نگارگری ایران را تشکیل میدهند. از این روست که تاریخ نقاشی ایران از آغاز با تاریخ کتابآرایی عجین بوده است.
شاهنامه بایسنقری از حیث استقلال هنر نگارگری، قدمی رو به جلو تلقی میشود. در اکثر نگارههای این مجموعه، نوشته و شعر در متن نگارهها کمتر به کار گرفته شده که در نگارگری ایرانی یک استثنا به حساب میآمده است. از این واقعیت میتوان به این نتیجه رسید که ارزش و مقام نگارگری در دربار بایسنقر و شاهرخ تیموری تا به آنجا رشد پیدا کرده بود که دیگر نگارهها را مستقل از متن، حائز هویت و استقلال میدانستهاند. اما واضح است که این استقلال و اهمیت در این زمان هنوز تا به آن حد نرسیده بوده که نگارگر در خودِ نگاره نام خود را امضا کند یا به اصطلاح آن زمان رقم بزند. به این دلیل است که امروزه ما نام هنرمندان نگارههای شاهنامه بایسنقری را به طور مشخص و مجزا نمیدانیم. تنها میدانیم که عدهای بالغ بر چهل نفر تذهیبکار و نگارگر تحت سرپرستی جعفر تبریزی که خود خط نستعلیق این نسخه را نگاشته به کار بر روی این کتاب مشغول بودهاند. با این حال نام چند نفر که مهمتر و زبدهتر از دیگران بودهاند به جا مانده است، نگارگرانی چون میرخلیل و پیراحمد.
اهمیت دیگر شاهنامه بایسنقری در شیوه و سبک نگارههاست. شاهنامه بایسنقری که بعد از شاهنامه دموت به تصویر درآمده بر خلاف نگارههای شاهنامه دموت که در آن بهوضوح رد پای هنر بیزانس و چین دیده میشود عاری از عناصر بصری غیرایرانی است. در واقع نگارگری ایرانی در تصویرسازیهای این شاهنامه به استقلال سبک و عناصر دیداری دست یافته است. از این رو تاریخنگاران هنر ایران این شاهنامه را نقطۀ آغاز و اعتلای مکتب هرات در نگارگری ایران در نظر میگیرند. خصوصیت بارز این مکتب دستیابی به ترکیببندیهای سنجیده در کنار همنشینی پرتباین رنگها است.
مکتب هرات که برآمده از سالهای استیلای تیموریان بر ایران است، حاصل علاقۀ تیمور به آشناساختن شاهزادههای مغولتبار با فرهنگ ایرانی بود. در دوران تیمور و بعدها شاهرخ پسر او، به کتابخانههای سلطنتی دستور داده شد تا کتب مهم فرهنگی ایران را به شکل جُنگهایی تصویرسازیشده برای استفادۀ شاهزادگان فراهم کنند. این کار از طرفی باعث میشد که شاهزادگان با زبان و فرهنگ اقلیمی که قرار بود بر آن حکمرانی کنند آشنایی و انس پیدا کرده و از سویی دیگر در نظر مردم ایران اشغالگرانی بیگانه جلوه نکنند. شاهنامه فردوسی، لیلی و مجنون، بوستان و گلستان سعدی همه بر طبق این رویکرد در دوره تیموری تصویرسازی شدهاند. مکتب هرات با هجوم ازبکها به هرات موقتاً دچار افول شد اما کمی بعد در ثبات سیاسی-اجتماعی دربار سلطان حسین بایقُرا و وزیر کاردانش امیر علیشیر نوایی بالیدن گرفت تا آنجا که چهرهای بیهمتا چون کمالالدین بهزاد را به هنر ایران عرضه داشت.
هنر نقاشی در ایران با ورود اسلام در طی سدههای متوالی کنج عزلت اختیار کرد و تنها در دورۀ عباسی حضور خود را در کتابهای علمی یا جغرافی دوباره متجلی ساخت. از اینرو شاهنامه بایسنقری نقطه عطفی است در تاریخ نگارگری ایران. چرا که نگارههای این شاهنامه اعتلای سنت تصویری نگارگران ایرانی به حساب میآیند که بعد از قرنها انزوا به دلیل ممنوعیت تصویرگری، باز از دل کتابآرایی سر برآوردهاند یعنی از همان جایی که طبق سنت مانوی در آن ریشه داشتند.
شاهنامه بایسنقری امروزه در کتابخانۀ کاخموزۀ گلستان نگهداری میشود.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *