شرح مجموعه:
در این مجموعه ۱۲ داستان کوتاه از نویسندگان معاصر فارسی زبان بررسی می‌شود. در هر قسمت، با واشکافی درونمایه‌ی هر داستان تقابل دیرینه‌ی سنت‌های دست و پاگیر با آموزه‌های نوین و پیشرو تحلیل می‌شود و از این طریق، تاثیر این تقابل بر فرد و جامعه ارزیابی خواهد شد. در گزینش داستان‌ها، سوای ارزش ادبی، به نقشی که هر اثر در روشنگری مخاطب، طرح سوال و ایجاد گفتمان ایفا کرده توجه اساسی شده است.
پیرنگ

۳. شب بلند - منیرو روانی‌پور

جُفره زیر فریاد‌های گلپر جان می‌داد. باد پاییزی سینه‌کشان از دریا می‌آمد، لابلای نخل‌ها می‌پیچید و خاک و خاشاک و کاغذهای مچاله‌شده را با خود می‌برد. شب از نیمه گذشته بود. مریم در جای خود غلت می‌زد.
« مادر، در رو ببند.»
«همه‌ی درا بسته‌اس، بگیر بخواب.»
«می‌زندش مادر؟ عمو ابراهیم می‌زندش؟»
« نه مریمی، داره نازش می‌کنه، حالا بگیر بخواب.»‌
« فردا صبح می‌آد بازی؟ می‌آد دریا؟»
«آره، خودم می‌رم دنبالش، اگه بخوابی می‌رم دنبالش.»
ضجه‌ی‌ دلخراشی سیاهی را بُرید و به سرِ مریم کوبیده شد. مریم هراسان نشست.
«می‌میره مادر، بخدا می‌میره ….»‌

آنچه در ابتدای برنامه‌ی امروز شنیدید، بندِ اول داستانِ‌ شبِ بلند بود اثرِ نویسنده‌ی معاصرِ ایرانی منیرو روانی‌پور. همان‌طور که از این سطور مشخص می‌شود ماجرا در روستایی به نام جُفره در حاشیه‌ی دریا اتفاق می‌افتد و البته اشاره به نخل‌ها بلافاصله تصویر دریای جنوب را به ذهن متبادر می‌کند. اگر در برنامه‌های قبل داستانی مثل داش آکل را بررسی کردیم که در بسترِ شیراز قدیم شکل می‌گرفت یا ماهی و جفتش اثر ابراهیم گلستان را که در آکواریومی متعلق به دنیایی نو و شهری، روایتِ امروز بیشتر از از دو اثرِ قبلی به مکانِ ماجرا اهمیت و شخصیت می‌دهد. به عبارتی، اقلیم در این داستان خودش در حدِ شخصیت، ابراز وجود می‌کند و بر کنش و واکنش شخصیت‌ها و موقعیت‌های‌شان تأثیر تعیین‌کننده‌ای می‌گذارد. درست به همین دلیل است که دسته‌ای از آثارِ‌ روانی پور را که روایت‌شان در فضای جفره و جنوب می‌گذرد جز‌و ادبیات اقلیمی قلمداد می‌کنند، و او را یکی از نمایندگان این ژانر یا نوع ادبی. 

۳. شب بلند – منیرو روانی‌پور
منیرو روانی‌پور

اما پیش از هرچیز ببینیم داستان از چه قرار است و دلیل وحشت و نگرانیِ مریم از فریاد‌های گلپر چطور تشریح می‌شود؟

فاجعه‌ای که مریم شاهد آن است، حدود یک هفته‌ای بوده که در برابر چشم او با همدستی اهالی روستا ذره ذره شکل می‌گرفته: گلپر، دخترکی موطلایی که با مادر تنهایش، ننه، زندگی می‌کند، به عقد عمو ابراهیم درآمده. عمو ابراهیم پیله‌وری‌ است فرصت طلب که هر هفته با موتور سیکلتش به روستا می‌آید و بچه‌ها او را با اژدهای بزرگی که روی سینه‌اش خالکوبی کرده و اجناس خنزرپنزری که از شهر می‌آورد، می‌شناسند. عمو ابراهیم وعده داده که بعد از عروسی با گلپر وضع او و ننه را سر و سامانی بدهد و برایشان خانه‌ای بسازد. اما مریم و بچه‌ها از این‌که گلپر باید به اصطلاح مثلِ «بزرگترها» رفتار کند و دیگر اجازه ندارد با آنها بازی کند، چندان از عروس شدن گلپر دلخوش نیستند. حالا هم که شب عروسی بوده و گلپر با عمو ابراهیم در کَپَرِ ننه به حجله رفته‌، فریاد‌های گلپر مریم را نگران کرده که آنچه که برای دوستش اتفاق می‌افتد خوشایند نیست و باید به دادِ او رسید. همان‌طور که با گذشت شبِ بلند و طوفانی، فریادهای گلپر شدت می‌گیرد، بزرگترهای روستا هم که همه خوش‌بینانه فکر می‌کردند ازدواج گلپر و عمو ابراهیم تصمیمی عاقلانه و مطابق سنت بوده و به خیر و صلاح همه، کم کم به خوش‌عاقبتی این عروسی شک می‌کنند. کار اما از کار گذشته. این بار فریاد‌هایِ ننه است که همه را از خانه‌هایشان به کَپَرِ گلپر می‌کشاند و آنجا با جسدِ دخترک که در پارچه‌ای سفید پیچیده شده، مواجه می‌شوند و همه به عزاداری می‌پردازند. 

داستانِ شبِ بلند روایت یک فاجعه است؛ فاجعه‌ای مکرر در طولِ تاریخ که شاهدِ آن بودن در زمانه‌ی ما نامتصور است. شاید فکر کنیم که بازگویی و روایتِ یک فاجعه به هر شکل و فرمی تأثیرِ فوق‌العاده‌ای بر ما می‌گذارد، اما برای ارزیابی این ادعا، بد نیست در حینِ بررسی داستان شبِ بلند، کمی راجع به مسئله‌ی‌ انتخابِ هنری صحبت کنیم. برای این کار و درکِ این‌ که انتخابِ‌ هنری چه نقشی در توفیقِ یک داستان بازی می‌کند، باید اشاره‌ی گذرایی کنیم به تفاوتِ موضوع و درونمایه و اینکه شکل و فرمِ روایت در ارائه‌ی درونمایه چه نقشی بازی می‌کند. موضوعِ داستان شبِ بلند چیست؟ پاسخ ساده است: ازدواجِ اجباریِ کودکان، یا سنتِ ازدواجِ کودکان در روستاهای دورافتاده یا حتی می‌شود گفت سنتِ فروشِ دختران خردسال به اسم عروس. حالا در نظر بگیرید که در داستانی با موضوع ازدواجِ اجباری کودکان، برای همین یک موضوع، داستان می‌تواند درونمایه یا «تِم»های متعددی را در بربگیرد. مثلاً یک درونمایه می‌تواند از دست رفتن معصومیت و کودکی باشد به نشانه‌ی بزرگ شدن، نه فقط کودکیِ گلپر که حتی کودکیِ مریم و دیگر همبازی‌هایِ گلپر یا حتی به شکل نمادین کودکی و معصومیتِ جُفره . درونمایه‌ی دیگر می‌تواند قربانی شدن شخص در برابر سنت یا جامعه‌ی سنتی باشد، یا درونمایه‌ی دیگری می‌تواند خشونتِ برآمده از جهل در جامعه‌ی‌ مردسالار باشد. هم موضوع و هم درونمایه داستان می‌توانند به اشکالِ بسیار مختلف و متفاوتی ارایه شوند. همین داستان می‌توانست از نگاهِ‌ معلم روستا یا یکی از بزرگسالان نقل شود،‌ یا به شکلِ خاطره‌ای دور، یا گزارشی لحظه به لحظه از دیدِ ملوانی که به ساحلِ‌ این روستا رسیده. اما انتخاب نویسنده این بوده که داستان از ذهن و نگاه یکی از همبازی‌های گلپر و با چند فلاش‌بَک نقل شود. 

مثال دیگری از انتخاب هنرمندانه در گزینش صحنه‌ها و توصیف‌هاست. مثلاً برای ارایه‌ی موثر معصومیت و کودکی گلپر و همبازی‌هایش می‌شد صحنه‌های متعددی را از بازی و شیطنت آنها انتخاب کرد و کنار هم گذاشت. منیرو روانی پور اما با گلچینی کم‌نظیر و هنرمندانه در یکی دو بند کوتاه‌ و با استفاده‌ای درخشان از شرایطِ محیطی-اقلیمی، نه تنها این کودکی پاک را به خواننده منتقل می‌کند، بلکه با زدن پیوندی میانِ طبیعت با بچه‌ها باعث می‌شود خواننده به سرعت به گلپر و حتی به جفره علقه پیدا کند. به بازسازی این تصاویر و صداها در صحنه‌هایی که خوانده می‌شود، دقت کنید:

یک هفته بود که بعد از خروس‌خوان صدایِ گلپر در «جُفره»‌ نمی‌پیچید. صدای صاف و بلندی که بچه‌ها را از خانه‌هایشان بیرون می‌کشید و مرغان دریایی را در خور جمع می‌کرد. 
آفتاب در نیامده بود که بچه‌ها لخت و مادرزاد کنار دریا ردیف به قضای حاجت، می‌نشستند و بعد دریا با آب خنک و مهربانش آنها را در دل خود جا می‌داد. دستهای گلپر هوا را می‌شکافت، آب را می‌برید و می‌رفت. ماهیگیرانی که در دوردست لنگر انداخته بودند با صدای گلپر تورها را جمع می‌کردند و راهی جُفره می‌شدند.
هَله سنگ پهنو …. هله موجِ دریا … هله، هله، هله

مرغان دریایی به آنها نوک نمی‌زدند، دور و برشان پرواز می‌کردند،‌ روی شانه‌هایِ لختِ شان می‌نشستند و یا با نوکِ سرخ و کوتاهِ خود موهای طلایی گلپر را که روی آب پخش شده بود و با موج‌های دریا بالا و پایین می‌رفت،‌ به بازی می‌گرفتند. 

به مسئله‌ی انتخابِ هنرمندانه باید در جای‌جای اثر توجه بشود تا هم روایت استحکام و یک‌دستی داشته باشد و هم زمینه برای ایجاد تأثیری عمیق‌تر و عاطفی‌تر فراهم بشود. شاهد دیگری از انتخاب‌های سنجیده در این اثر در گفتگوهایِ داستان است. گفتگوهای میان مریم و پدر و مادرش، یا مریم و بچه‌ها با گلپر طوری تراش خورده‌اند که هم وضعیت را با فشردگی افشا‌ی می‌کنند و هم به موضوعِ موردِ گفتگو چندمعنایی و چند لایگی می‌دهند. به این نمونه توجه کنید:‌

با سنگ به جانِ در افتاده بودند. تا وقتی که صدای خش و خش راه رفتن گلپر آمده بود و دستهای کوچک و تپلش در را باز کرده بود.
« هی، گلپر، دریا… مرغا تو خور جمع شدن.»
گلپر ایستاده بود جوری که انگار خودش را گرفته باشد. توی دستش النگو بود و مینارِ سفید گلداری سرش.
« راستش من دیگه بزرگ شدم، با شماها بازی نمی‌کنم.»
« بزرگ شدی؟ چه جوری؟»‌
« ننه می‌گه باید به خونه و زندگی برسم.»
«مگه خودش ناخوشه؟»
« نه به خونه و زندگیِ او، به خونه و زندگیِ خودم.»‌
«خونه و زندگیِ خودت؟»
«ها! عمو ابراهیم می‌خواد برای خودم و خودش خونه و زندگی بسازه.»
«عمو ابراهیم؟»
«ها! اینم النگو که خریده، مینارم خریده، تازه کَپش (کفش) هم می‌خواد بخره. برای ننه هم می‌خواد بخره تا پاهاش تاول نزنه.»
دهن بچه‌ها از حیرت مثل دهانِ ماهی بازمانده بود. یکی یکی به النگو‌ها دست می‌زدند. رنگ زرد النگوها چشمشان را می‌زد.
«چقدر قشنگه. مینارت گُل هم داره.»
«گلپر بده یه کمی النگوها رو تو دستم کنم.»
«در نمی‌آد، با صابون هی باید بمالی، هی بمالی، دیگه در نمی‌آد.»
«کِی برات خرید؟»
«دیشب. دایه هم بود. تازه غیر از اینا سیصد تومن هم روش باید بده.»
«رو چی؟»
«رو … رو … نمی‌دونم. ننه می‌دونه.»‌

این وجه داستان کوتاه، یعنی توجه خاص یا وسواس در گزینش اجزا‌ء و عناصر برای فشرده کردنِ معنا و تراشیدنِ فرم، این نوع ادبی را به شعر نزدیک می‌کند. اما دلیل این همه اصرار بر گزینش چیست؟ به نظر می‌رسد در نبود این گزینش، که نهایتاً به تعیین فرم منجر خواهد شد، تأثیر داستان محدود و ضعیف خواهد بود. این چندان دور از ذهن نیست که خانم روانی‌پور به عنوان فردی روشنفکر شخصاً از سنت ازدواج کودکان یا فروشِ دختران بیزار است. او می‌تواند مقاله‌های متعددی راجع به شرایط دشوارِ زنان و دختران کم سن در نواحی دورافتاده‌ی ایران بنویسد و می‌تواند به عنوان یک اکتیویست یا فعال حقوق زنان مصاحبه‌های متعددی انجام بدهد. هر کدام از فعالیت‌هایی این‌چنینی بسیار مهم و لازم‌اند. اما نویسنده با نوشتن داستان شبِ بلند و خلق شخصیت گلپر، عمو ابراهیم، مریم و به طور کلی روستایِ جفره به دنبال تأثیری دراماتیک است؛ تأثیری که شاید در تکان دادن و بیدار کردن وجدان خواننده‌ها بسیار موفق عمل کند. 

قضیه دیگر فقط تیتری خبری نیست که ما سرسری بر سر میز صبحانه یا شام از آن می‌گذریم و با عوض کردن کانال تلویزیون خودآگاه یا ناخودآگاه تصمیم گرفته‌ایم از آن چشم‌پوشی کنیم. اگر خواننده‌ای باشیم که داستان را به خواست خود برای خواندن انتخاب کرده‌ایم، و اگر با درجات مختلف احساس و اندیشه عمل خواندن را انجام دهیم، خانم منیرو روانی‌پور امیدوار است که درست مثلِ مریم، فریادهای گلپر خواب را از چشم ما بگیرد، و بعد به نوبه‌ی خودمان سعی در بیدار کردن اطرافیان‌مان کنیم، همان‌طور که مریم دائم سعی می‌کرد پدر و مادرش را بیدار کند و دست از سرِ آنها برنمی‌داشت تا بلکه به دادِ گلپر برسند. 

داستان‌نویسان بسیاری سعی کرده‌اند که با داستان‌ِشان ضمن عرضه‌ی زیبایی‌ها و نکته‌سنجی‌هایِ فکری، به موضوعی اخلاقی و اجتماعی هم پرداخته باشند. برای این دسته از نویسندگان و خوانندگان‌شان هدف از خلقِ داستان فقط پر کردن ویترین‌هایِ یک موزه‌ی ادبی نیست؛ موزه‌ای که برای به رخ‌ کشیدنِ بازی‌هایِ روشنفکری یا حتی تحلیل‌های فلسفی باشد. داستان می‌تواند عارضه یا درد‌های ملموسِ اجتماعی را روی صحنه و پیش چشم خواننده بیاورد، و این‌ کار را با چنان تأثیرِ دراماتیکی انجام دهد که گفتگویی جدی و مسئولانه، هم در درونِ خواننده و هم در میان مخاطبین ایجاد کند، گفتگویی که طرحِ سوال، انتقالِ آگاهی و جستجویِ راه حل را برای مشکل مطرح‌شده ممکن و تسریع کند. 

تا آن و داستانی دیگر، بدرود. 

شرح مجموعه:
در این مجموعه ۱۲ داستان کوتاه از نویسندگان معاصر فارسی زبان بررسی می‌شود. در هر قسمت، با واشکافی درونمایه‌ی هر داستان تقابل دیرینه‌ی سنت‌های دست و پاگیر با آموزه‌های نوین و پیشرو تحلیل می‌شود و از این طریق، تاثیر این تقابل بر فرد و جامعه ارزیابی خواهد شد. در گزینش داستان‌ها، سوای ارزش ادبی، به نقشی که هر اثر در روشنگری مخاطب، طرح سوال و ایجاد گفتمان ایفا کرده توجه اساسی شده است.

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

https://soundcloud.com/pmp_9/payrang-3-shabe-boland