۱۱. ناسیونالیسم و پریمیتیویسم
در برنامهی قبل با مکتبهایی مثل امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم آشنا شدیم. این برنامه را با مکتبهایی مثل ناسیونالیسم و پریمیتیویسم پی میگیریم.
* * *
یکی از جنبشهای موسیقی مدرن که از قرن نوزدهم شروع شد ملیگرایی بود. در این جنبش آهنگسازها به عناصر ملّی مثل ترانهها، رقصها، و ریتمهای محلی یا موضوعهای تاریخی و اشعار ملی توجه خاصی داشتند. این جنبش را میشود واکنشی به سلطهی موسیقی آلمانی دانست. از آهنگسازهای ملیگرا میشود به موسوروسکی و کورساکف روسی، اسمتانا و دورژاک آهنگسازهای چک، بلا بارتاک مجارستانی، و کاپلند، گرشوین، و آیوز آهنگسازهای آمریکایی اشاره کرد.
با هم به اثری از موسورسکی به نام «تابلوهای نقاشی در یک نمایشگاه» گوش میدهیم. در این اثر، خوانندهای در مقابل قلعهای تاریخی در حال خواندن ترانهای محلی است. این اثر را موسوروسکی در اصل برای پیانو و متأثر از تابلوهای نقاشی یکی از دوستانش نوشته.
موسورسکی و دوست نقاشش به هنر روسی خیلی اهمیت میدادند و وقتی که دوست نقاش موسورسکی از دنیا میرود، نمایشگاهی از آثارش به یاد او برگزار میشود. موسوروسکی بعد از بازدید از نمایشگاه این قطعهی چند موومانی را در مدت کوتاهی مینویسد. با هم به قسمتی از این اثر که موریس راول، آهنگساز فرانسوی، آن را برای ارکستر تنظیم کرده گوش میدهیم.
* * *
پریمیتیویسم یکی دیگر از مکتبهای قرن بیستم بود. در این سبک آهنگسازها از فرهنگهای بدوی برای نوشتن آثارشان الهام میگرفتند. ایگور استراوینسکی روسی در دورهای از زندگیاش این سبک را در آثارش به کار برد. یکی از این کارها بالهی «پرستش بهار» است. اولین اجرای این باله خیلی جنجال به پا کرد چون موسیقی و رقص این اثر با بالههای متداول خیلی متفاوت بود. موضوع این باله مراسمی مذهبی در جامعهای بدوی است که در آن دختر جوانی تا حد مرگ میرقصد تا جانش را فدای خداوند بهار کند. استراوینسکی برای ایجاد فضایی بدوی از آکوردهایی استفاده کرد که در آن دوره چندان متداول نبود. در برنامهی قبل گفتیم که از به صدا درآمدن همزمان دو یا چند نت آکورد بوجود مییاد. یکی از آکوردهای غیرمتعارفی که در این اثر زیاد شنیده میشود این است:
حالا با هم به قسمتی از بالهی پرستش بهار گوش میدهیم.
* * *
یکی دیگر ازمکتبهایی که در قرن بیستم رواج پیدا کرد، sound mass یا تودهی صدا بود. در این سبک عناصر موسیقی مثل ملودی، ریتم، و هارمونی به مفهوم سنتی وجود نداشت.
در نتیجه اثر بیشتر به تودهای از صدا شبیه بود. با هم به اثری از آهنگساز لهستانی، کریستف پندرسکی، به نام «مرثیهای برای قربانیان هیروشیما» گوش میدهیم. همونطور که با هم میشنویم این اثر تودهای از صداست بدون جزئیاتی قابل تشخیص که ۵۲ ساز زهی آن را اجرا میکنند. خود پندرسکی درباره این اثر میگوید: «این مرثیه بیانگر این است که فداکاری هیروشیما هرگز فراموش نمیشود.»
* * *
در قرن بیستم، آهنگسازها صداهای موسیقایی را دیگر محدود به نتهای موسیقی نمیدانستند بلکه تمام صداهای محیط اطراف را، از ترافیک و بوق ماشین و صدای اره گرفته تا صدای پرنده و آب و باد، جزو صداهای موسیقایی میدانستند و از آنها در آثارشان استفاده میکردند. این تحول باعث شد که دست آهنگسازها در انتخاب منابع صدایی بازتر شود.
با هم به اثری از لوچیانو بریو به نام سیکوینزا برای آواز گوش میدهیم. در این اثر آهنگساز علاوه بر علائم موسیقایی از علامتهای دیگری هم استفاده کرده و دست خواننده را باز گذاشته تا بنا به تعبیر خودش این قطعه را اجرا کنه. این برنامه را با شنیدن تعبیر کتی بربریان، خواننده سوپرانو، از این اثر به پایان میبریم.
* * *
در این برنامه با چند مکتب مدرن در قرن بیستم آشنا شدیم. در برنامهی بعد، داستان موسیقی را با معرفی چند مکتب دیگر قرن بیستم پی میگیریم.
یک نظر
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
درود
به نظرم هر چه جلو تر رفتیم به خصوص قرن ۲۰، موسیقی وضعیتش بدتر شد.
در قرن ۱۷ موسیقی مذهبی بود، قرن ۱۸ به عواطف انسانی میپرداخت، قرن ۱۹ رمانتیک بود. اما موسیقی قرن ۲۰ به کجا رسید!؟
بنظرم هرچه امکانات و فضای باز بیشتری در اختیار هنرمند قرار بگیره، محتوای کم ارزش تری تولید میکنه.
«هنر واقعی نیاز به رنج دارد.»