نامههای شادابدخت
۲۲. عروسک کودکی
وقتی استاد زبان خواست در مورد اولین برخوردی که با یک سیاهپوست داشتیم بگوییم، به یاد آن عروسک سیاهپوستی افتادم که ثمر به من و میمیل کادو داده بود.
شرح مجموعه:
شادابدخت سه سالی میشود که با چمدانی پر از خاطره از شهرش کوچ کرده. در این مجموعه، او از روزهایی که گذشته، از غربت خودش و آدمهای اطرافش در سرزمیناش میگوید؛ از خاطراتی که شاید شما هم تجربهاش را داشتهاید.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *