نامههای شادابدخت
۱۷. پاتیناژ
من اولین بار، پاتیناژ رو با اون نوار ویدیوئی سیاه رنگ و مستطیلیای شناختم که نگار بهمون داده بود. خیلی وقتها آرزو میکردم که مثل اونا باشم، بتونم روی یخ سر بخورم و ...
شرح مجموعه:
شادابدخت سه سالی میشود که با چمدانی پر از خاطره از شهرش کوچ کرده. در این مجموعه، او از روزهایی که گذشته، از غربت خودش و آدمهای اطرافش در سرزمیناش میگوید؛ از خاطراتی که شاید شما هم تجربهاش را داشتهاید.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *