احمدرضا احمدی - فرصتی بخواهید
فرصتی بخواهید
تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه
شانه بزنید
فرصتی بخواهید
که مخفیترین نام خود را
که خون شما را صورتی میکند
از رود بزرگ بپرسید
به نام آن اسب
به نام آن بیابان
شما فرصت دارید
تا چیدن گندمها
تا زرد شدن کامل گندمها
عاشق شوید
فقط روزهای کودکی را برای یکدیگر
نگویید
گندمها زرد شدند
گندمها چیده شدند
نان گرم آماده است
ولی
شما کنار بوتههای زرد ذرت باشید
آب را در کوزه بریزید
کوزه را کنار تنها بوتهی گل سرخ
بگذارید
ما
شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ
دوست داریم
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *