
کودکان بدون سرپرست؛ خانواده جایگزین خانواده
پیشدرآمد
مرگ والدین در اثر عوامل طبیعی یا انسانی، مهاجرت بدون والدین، فقر شدید، زندانی شدن والدین یا در شرایطی که قانون به دلیل سهلانگاری یا کودکآزاری کودک را به صورت موقت یا دایم از والدین خود جدا میکند، نمونههایی از شرایطیاند که پدیده «کودکان بدون سرپرست» را ایجاد میکنند؛ کودکانی که به نظر میرسد برای ادامهی رشد و تربیت خود به جایگزینی برای خانوادهی خود نیاز دارند. اما از منظر حقوق کودک و با در نظر گرفتن منافع عالیه کودک، آیا در تمام این شرایط جدایی کودک از خانواده اجتناب ناپذیر است؟ در صورتی که چارهای جز جدا شدن کودک از خانوادهاش نباشد، بهترین جایگزین برای خانوادهی کودک چه ویژگیهایی باید داشته باشد و جامعه برای دسترسی کودک به این شرایط چه مسئولیتی دارد و چطور میتواند آن را عملی کند؟ در این مقاله به اختصار و با تمرکز بر دو مثال خاص تلاش میکنیم تا به این سؤالات پاسخ دهیم.
جدایی اجتنابپذیر
تابستان ۱۳۹۸ استاندار تهران در میانهی اجرای طرحی معروف به «ساماندهی کودکان کار و خیابان» هشدار داد سرپرستی کودکانی را که چند بار در خیابان جمعآوری شوند از خانوادههایشان میگیرند و کودک را به مراکز بهزیستی تحویل خواهند داد. این اقدام با این استدلال انجام خواهد شد که مقصر حضور کودک در خیابان خانواده است و والدین و سرپرست کودکی که نتواند زمینهی حضور کودک را در خانه و مدرسه فراهم کند صلاحیت والدگری ندارد.
اما آیا جدایی کودک از خانوادهای که به دلیل فقر و چالشهای اقتصادی ناشی از تبعیض و نابرابری طبقاتی و برای تأمین مخارج خود ناچار به کمک گرفتن از کودک به عنوان «کودک کار» است، به نفع کودک و مبتنی بر حقوق اوست؟
پیش از پاسخ به این سؤال، مثال دیگری را مرور کنیم:
بهمن ماه سال گذشته مدیر کل وقت امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی اعلام کرد که ۱۸۰۰ کودک که مادرشان در زندان به سر میبرد به این نهاد تحویل داده شدهاند. برخی از این کودکان در زندان به دنیا آمدهاند و مابقی که اغلب این کودکان را شامل میشود در خارج از زندان به سر میبردند.
طبق پژوهشهای صورتگرفته در بیشتر موارد کودکانی که مادر زندانی دارند بزرگکنندهای به جز پدر خود خواهند داشت و معمولا نزد پدربزرگ، مادربزرگ یا اقوام نزدیک نگهداری میشوند. به دلیل چالشهای مختلف مانند سن زیاد پدربزرگ و مادربزرگ و کمحوصلگی آنها یا شرایط اقتصادی، مالی یا مسائل خانوادگی اقوامی که نقش نگهدارندهی موقت را برای کودک بازی میکنند، احتمال تغییر این نگهدارندهها و در نهایت بدون سرپرست ماندن کودک بالاست. اما همچنان این سؤال مطرح است که آیا جدا کردن کودک از محیط خانواده همواره به نفع کودک است و آیا راه حل دیگری برای حمایت از کودک به جز مراکز بزرگ نگهداری کودکان، که در ایران سازمان بهزیستی متولی آن است، وجود ندارد؟
محوریت خانواده در اسناد و قوانین بینالمللی
خانواده و مشخصا والدین کودک در قوانین و اصول بینالمللی از جمله پیماننامهی حقوق کودک −به عنوان مرجع قوانین مرتبط با حمایت از کودک و حقوقش− جایگاه ویژهای دارد. شرایطی که کودک با تصمیم بزرگسالان و جامعه از والدیناش جدا میشود باید روشن و مبتنی بر اصول پیماننامهی حقوق کودک از جمله اصل مهم «منافع عالیه کودک» باشد.
به مثال اول بازگردیم و موضوع جدایی کودکان کار و خیابان از خانوادهشان را بر اساس اصول «منافع عالیه کودک» و «محوریت خانواده» مجددا بررسی کنیم. طبق اصول پیماننامهی حقوق کودک، هیچ موضوعی به جز منافع عالیهی او نمیتواند کودک را از بودن در کنار خانواده محروم کند. به این ترتیب فقر و نابرابری اجتماعی نمیتواند مانع بودن کودک در کنار خانواده باشد. پس نه تنها وظیفهی حکومت که مسئولیت جامعه است تا شرایطی را فراهم کند که کودک با کمترین آسیب به سایر حقوقش، مانند حق آموزش، سلامت و بهداشت، رشد متعادل خود را در کنار خانوادهاش تجربه کند.
از آنجا که اصول حاکم بر پیماننامهی حقوق کودک جز در مواردی که منافع عالیهی کودک را زیر سؤال میبرد، استثنا-بردار نیست، قواعد، اصول و پیماننامههای بینالمللی مرتبط با زندانیان و از جمله زنان، حقوق کودک را در اولویت قرار دادهاند. به این ترتیب، در سیستمهایی قضایی مدرن و مبتنی بر حقوق کودک، سؤال اول این است که آیا راه جایگزینی برای زندانی شدن افراد و به طور خاص، والدین و به طور ویژهتر مادر وجود دارد؟ در این نظامها، تنبیه جایگزین زندان، مانند خدمات اجتماعی و حصر الکترونیکی یا خانگی، نه یک امتیاز ویژه، که خدماتی مبتنی بر حق انسانی و حق کودک است. اما همچنان میتوان پذیرفت که به خاطر کمبود منابع حکومت یا شرایط مادر زندانی در ارتکاب جرم چارهای جز گزینهی زندان وجود نداشته باشد.
سؤال این است که حکومت و جامعه چطور میتوانند در زمانی که فقر حضور کودک در کنار والدین را با چالش همراه میکند یا زندانی شدن مادر شرایط را برای اطرافیان در نگهداری از کودک سخت میکند، بهترین امکان رشد را برای کودک فراهم کنند؟
خانواده به جای خانواده
اصل قرار دادن خانواده در اصول مرتبط با حمایت از کودک از یک طرف و تحقیقات گسترده در مورد آثار منفی و ماندگار روانی و جسمی حضور کودکان در مراکز بزرگ نگهداری از جمله مراکز بهزیستی در ایران باعث میشود تا فعالان حقوق کودک جدا کردن کودک از خانواده را آخرین گزینه بدانند و سپردن کودک به این مراکز بزرگ دولتی که امکان حمایت عاطفی و روانی و مراقبت تک به تک از کودکان را به حداقل میرساند، بدترین گزینه تلقی کنند. اما راه جایگزین چه میتواند باشد؟
درباره کودکان کار و خیابان، نهادهای مدنی داخل ایران با تحقیق دربارهی نیازهای خانوادههای این کودکان از طریق گفتوگوی مستقیم و پژوهش میدانی، موانع نقض حقوق کودک از جمله در مورد حق آموزش را به طور نسبی شناسایی کردهاند. در بهترین حالت آنها مداخلات خود را با در نظر گرفتن این دادهها، رعایت کرامت انسانی افراد و همچنین شرایط محیطی و خانوادگی فرد تنظیم میکنند.
در صورتی که جامعه اصل «محوریت خانواده» را به رسمیت بشناسد، از یک طرف اجازه برخورد قهری با کودکان را نخواهد داد و آن را مصداق کودکآزاری تلقی خواهد کرد؛ و از طرف دیگر حمایت خود را بر نهادهای مدنی که از روشهای شناخته شده از جمله مدل سادهشدهی بالا استفاده میکنند، متمرکز خواهد کرد. در برخی از این مناطق و در مورد برخی از این خانوادهها و گروهی از این کودکان، حضور افراد معتمد به عنوان الگو یا مربی در کنار کودکان، میتواند روش حمایتی دیگری باشد که کودک را در کنار خانواده نگاه دارد و بخشی از نیازهای او را در داشتن حمایت عاطفی برطرف کند. قطعا نهادهای محلی منابع مطمئنتری برای یافتن راههای حمایتی از کودک بدون دور کردن او از محیط خانوادهاند.
در مثال دوم، آگاهی جامعه نسبت به لزوم حمایت از «محوریت خانواده» به جز در شرایطی که «منافع عالیه کودک» به صورت روشن و قابل دفاع در خطر افتاده است و توجه به ریشههایی که به بروز جرم میانجامد، میتواند از یک طرف در کاهش انگ اجتماعی علیه فرد زندانی و خانوادهی او مؤثر باشد و از طرف دیگر روند تغییر رفتار حاکمیت برای اولویت دادن به تغییر در قوانین و ایجاد زمینههای صدور احکام جایگزین زندان برای مادران مجرم را سرعت ببخشد. زمانی که جامعهی اطراف، شامل همسایگان یا افراد ساکن در محیط اجتماعی بزرگتر، امکان مداخلهی مستقیم در حمایت از کودک را ندارند، درک موقعیت اطرافیان کودک و زمینهسازی برای رفع حداقل نیازهای آنها برای پایدارتر کردن حمایتشان از کودک و نگهداری از او میتواند مؤثر باشد. تنها به عنوان نمونه درک شرایط نگهدارندهی کودک از سوی کارفرمای او در صورتی که شاغل است، به شرط آنکه انگ اجتماعی مانع انتقال اطلاعات در مورد زندانی بودن فردی از خانوادهی او نشده باشد، میتواند به تسهیل شرایط او برای رسیدگی به امور کودکی بیانجامد که بیش از هر کسی به نگهدارندهی موقتش برای گذار سالمتر از دوران دوری از والدش نیاز دارد. نقشآفرینی به عنوان مربی یا الگو در زندگی کودک، از دیگر اقداماتی است که علاوه بر ایجاد زمان آزاد برای نگهدارندهی کودک و دادن فرصت استراحت به او، نقش تأثیرگذار و مهمی در زندگی کودک نیز ایفا خواهد کرد.
اما آنچه مهمتر از یافتن مصادیق برای حمایت از کودک در محیط خانواده در مثالهای پیشگفته و شرایط دیگر است، یادآوری این موضوع است که اصول بنیادین حمایت از کودک بهترین راهنمای ما برای مراقبت از حقوق کودکان در شرایطی است که احتمال نقض این حقوق بالاتر است، مانند شرایطی که به صورت طبیعی یا به دست انسانها، امکان دوری کودک از والدیناش وجود دارد. فرهنگهای مختلف در ایران و مذاهب گوناگون، راههای شناخته و تجربهشدهی قابل انجامی برای جایگزینی موقت و دائم برای نگهداری از کودکان دارند که البته نیازمند نظارت و اجرای دقیق است.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *