همه ما نسرین ستوده هستیم
مستند نسرین ساخته جف کافمن، نویسنده و کارگردان آمریکایی درباره شخصیت، زندگی و مبارزات نسرین ستوده، حقوقدان، وکیل و فعال حقوق بشری است. جف کافمن فیلمهای دیگری نیز درباره ایران همچون مبارزه جنبش فمینیستی در ایران، آزادی شان و جاش، آموزش زیر آتش، هر حرکتی از زندگی و ۴۰ میلیون: مبارزه برای حقوق زنان در ایران ساخته است. جف کافمن در گفتوگو با نیلوفر رستمی و ناتاشا اشمیت از ایران وایر میگوید که نسرین ستوده به این دلیل ساخت مستند درباره خودش را پذیرفت که فکر کرد با این فیلم میتواند صدای بقیه فعالان مدنی و زندانیان سیاسی را به گوش جهان برساند. جف کافمن نیز تلاش میکند فیلمش به اثری فراتر از مستند بیوگرافیک درباره نسرین ستوده بدل شود و به عنوان سندی از وضعیت اجتماعی و سیاسی یک دوران، قابلیت ارجاع بیابد.
فیلم با صدای گزارشگران رسانههای خارجی در توصیف نسرین ستوده آغاز میشود. مهمترین ویژگی او این است که پروندههایی را قبول میکند که نادیده گرفته میشوند و وکلای دیگر میترسند آن را قبول کنند. همین انتخاب جسورانه اوست که نسرین ستوده را به «صدایی برای بیصدایان» تبدیل میکند؛ برای زنان تحت خشونت، کودکان در معرض اعدام، اقلیتهای قومی و مذهبی و فعالان مدنی و سیاسی. ازاینرو تلاشهای بیوقفه نسرین ستوده در راستای مرئی کردن افرادی است که همواره طرد میشوند و اجازه ابراز وجود و اظهار عقیده خود را ندارند. ویژگی منحصر به فرد مستند این است که میکوشد تا پیوند دوطرفهای را که میان نسرین ستوده و مردم برقرار شده، به نمایش بگذارد. از آنجا که جف کافمن اجازه حضور در ایران و فیلمسازی را ندارد، از تصاویری برای ساخت فیلمش کمک میگیرد که توسط افراد عادی و ناشناس ضبط شده است. گویی همان مردم نامرئی که نسرین ستوده برای دیدهشدنشان میکوشید، اکنون کمک میکنند تا تصویر او ثبت و ماندگار شود.
در طول فیلم میبینیم که نسرین ستوده در تمام پروندهها و فعالیتهایش اصرار دارد که در چهارچوب قانون عمل کند. اتفاقاً همین اصرار او بر قانونمداری است که نابرابری و تبعیض و بیعدالتی موجود در قوانین را به رخ میکشاند و ناکارآمدی نظام قضایی ایران را رسوا میکند. او با تأکید بر اینکه، تحصن، تظاهرات و اعتراض از حقوق شهروندی مردم است، خشونت حکومت در برابر نافرمانی مدنی جامعه را زیر سؤال میبرد و نشان میدهد که چطور قانون در کشوری با حکومت توتالیتری و دیکتاتوری میتواند به حربهای علیه آزادی و عدالت و برابری و بستری برای استبداد و سرکوب و خفقان بدل شود. هرچند حکومت گمان میکند که با زندانی کردن نسرین ستوده میتواند او را خاموش کند، اما حکم ناعادلانهی او به بزرگترین مدرک علیه جمهوری اسلامی بدل میشود و ضرورت مبارزه با حکومتی را یادآوری میکند که هیچ نوع مخالفت مسالمتآمیزی را برنمیتابد و حتی فعالیتهای قانونی را هم سرکوب میکند.
فیلم با مروری بر مهمترین پروندههای نسرین ستوده، نهفقط مسیر کنشگری سیاسی و فعالیت مدنی او را به نمایش میگذارد و ما را با جنبههای خصوصی از شخصیت و دیدگاه و زندگی و کار و خانواده او آشنا میکند، بلکه وضعیت اجتماعی و سیاسی چند دهه اخیر را نیز مورد واکاوی و کنکاش قرار میدهد و ما را در جریان ابعاد عمومی از نقش و جایگاه و تأثیرگذاری نسرین ستوده میگذارد. فیلم از طریق پیوند برقرار کردن میان اتفاقات و رویدادهای مهم مثل کمپین یک میلیون امضا برای رفع تبعیض علیه زنان، اعتراضات بعد از انتخابات ۸۸، کشته شدن ستار بهشتی، حکم اعدام محمدعلی طاهری، قتل فرهنگ امیری از هموطنان بهایی، نرگس حسینی و دختران انقلاب، ممنوعالکاری و ممنوعالخروجی جعفر پناهی و زندانی شدن نسرین ستوده، تصویری از چگونگی شکلگیری جریان مبارزه و مقاومت پس از انقلاب را پیش روی مخاطب ترسیم میکند.
جف کافمن هر بار که به یکی از پروندههایی میپردازد که نسرین ستوده وکالت آن را قبول کرده است، از عکسها و فیلمهای آرشیوی بهره میبرد و موضوع را در ابعاد گستردهتر نشان میدهد. درواقع فقط تلاشها و فعالیتهای فردی نسرین ستودده را به نمایش نمیگذارد بلکه تأثیرات اجتماعی اقدامات او را نیز بازمینمایاند. وقتی کانون وکلا پروانه وکالتش را باطل میکنند، نسرین ستوده جلوی ساختمان آنها تحصن میکند اما به جای اینکه فقط برای خود حقخواهی کند، کارزار «حق کار، حق دگراندیشان» را به راه میاندازد. فیلم در ابتدا نسرین ستوده را تنها با پلاکاردی در دست جلوی ساختمان نشان میدهد و بعد با کمک تصاویر بهجامانده از آن روزها، جمعیتی را به تصویر میکشد که به او پیوستند و در مطالبهگری با او شریک شدند. این رویکرد فیلم کاملاً همسو با عملکرد نسرین است که همواره تلاش میکند یک مسئله فردی را از حالت شخصی خارج کند و بهکل جامعه تعمیم ببخشد.
درواقع کافمن در مستندش موفق میشود مهمترین دستاورد نسرین ستوده را با مخاطب به اشتراک بگذارد؛ اینکه چطور او هر مشکل فردی را به مسئله ملی ارتقا میدهد و حساسیت اخلاقی و وجدان اجتماعی مردم را نسبت به اتفاقات پیرامونشان برمیانگیزد. همه میدانیم که سالهاست حکومت میکوشد عدهای را به «دیگری» تبدیل بسازد و به عنوان «اقلیت» به حاشیه براند و با جداسازی هر دگراندیشی از کلیت جامعه، راحتتر او را سرکوب کند. بنابراین هیچ چیزی به اندازه بیاعتنایی جامعه نسبت به رنج اقلیتها، به بقا و تثبیت ظلم و استبداد کمک نمیکند. به همین دلیل نسرین ستوده در دیدار با گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، میگوید: «داستان ستار، داستان شخصی نیست، درد مشترک سالیان همه ماست.» کافمن نیز در فیلمش میکوشد نشان دهد فیلم نسرین فقط داستان زندگی او نیست بلکه سرگذشت مشترک همه آزادیخواهان است.
فیلمساز از طریق نامهها و یادداشتهای نسرین ستوده به همسر و فرزندانش که اولیویا کلمن (بازیگر معروف بریتانیایی) میخواند، به روابط خانوادگی و احساسات خصوصی او نقب میزند و با کمک بخشهایی از فیلمهای خانگیشان، زنی را به تصویر میکشد که عشق به خانوادهاش را در ابعادی بزرگتر با عشق به مردم سرزمینش پیوند میدهد و لذت زندگی آرام و راحت را از خود و همسر و بچههایش دریغ میکند تا هموطنانش از دستیابی به حقوق و خواستههای بدیهیشان محروم نشوند. زنانی همچون نسرین ستوده همواره با این اتهام از سوی نظام مواجه میشوند که باعث تضعیف بنیان ازدواج و فروپاشی نهاد خانواده و نابودی امنیت جامعه شدهاند اما همانطور که منصوره شجاعی بهدرستی در فیلم میگوید: «آنچه فروپاشی خانواده را به وجود میآورد، استبداد است.» خطری که خانوادهها را تهدید میکند، زنان آزادیخواه و مبارزی همچون نسرین ستوده نیستند بلکه حکومتی است که با عشق، خوشبختی و زندگی دشمنی دارد و خانوادههای زیادی را از هم دور ساخته است؛ همه خانوادههای اعدامیان، کشتهشدگان، زندانیان، تبعیدیان.
در صحنهای از فیلم، نسرین ستوده را یک سوی شیشه و کودکانش را در سوی دیگر اتاق ملاقات در زندان میبینیم و سپس این جدایی و فاصله به وصل و آغوش او و رضا خندان، شریک زندگی و مبارزهاش جلوی دادگاه پیوند میخورد. فیلم از عکسهایی که عالیه مطلبزاده از دستهای دستبندزدهی نسرین دور گردن رضا خندان گرفته، استفاده خلاقانهای میکند تا نشان دهد حکومت هرچند در ظاهر موفق شده میان اعضای خانوادههای فعالان سیاسی جدایی بیندازد اما پیوندی بزرگتر و عمیقتر میان آنها و مردم برقرار شده است. آنجا فقط رضا خندان نیست که در حمایت از نسرین ستوده ایستاده است بلکه بسیاری از فعالان زنان، کنشگران سیاسی و مردم عادی آمدهاند تا همبستگی خود را با او اعلام کنند. خانوادهای بزرگتر دورش را گرفته است و هیچ بازجو و قاضی و حاکمی نمیتواند این پیوند عمیق را از هم فرو بپاشد.
شکستن و تسلیم شدن نسرین ستوده فقط مسئله شخصی او نیست. حکومت میداند که از پا انداختن زنی همچون او که منبع الهامبخش جامعه است، جریان آزادیخواهی و عدالتطلبی را خدشهدار میکند. اما از هر حربه غیراخلاقی و ضدانسانی که بهره میبرد، نسرین ستوده از اصول و مواضعش دست نمیکشد بلکه حتی در زندان نیز آنها را مجبور میکند که کوتاه بیایند و عقب بنشینند. در زندانهای ایران پوشیدن چادر اجباری است اما نسرین از روز اول قبول نمیکند و با وجود همه فشارها تن به قانونی نمیدهد که آن را غلط میداند. درنهایت مسئولان زندان نهفقط مجبور میشوند بپذیرند نسرین بدون چادر رفتوآمد کند، بلکه زنان بند سیاسی اوین نیز از اجبار چادر پوشیدن خلاص میشوند. نرگس حسینی بهدرستی میگوید که اگر نسرین ستوده و نرگس محمدی و بقیه زنان زندانی سیاسی نبودند، او جسارت پیدا نمیکرد که مقابل کافه فرانسه در تهران روسریاش را درآورد و به حجاب اجباری اعتراض کند.
نسرین در مصاحبه با آن کوری (روزنامهنگار) برای شبکه NBC بدون حجاب حاضر میشود. این کار تعجب کوری را به دنبال دارد چرا که در مدت حضورش در ایران زنی را ندیده است که بدون حجاب با او مصاحبه کند. او نسرین ستوده را زنی توصیف میکند که هرگز زیر بار زور نمیرود. نهفقط برای مصاحبه روسری بر سر نمیگذارد بلکه در تمام صحنههای فیلم در خانه و محل کار و حریم خصوصیاش نیز حجاب ندارد. نسرین ستوده در اعتراض به حجاب اجباری میگوید: «وقتی شما میتوانید این نیممتر پارچه را سر ما بکنید، همه کار دیگر هم میتوانید بکنید.» و در ادامه فیلم، عکسهایی از اعتراض زنان به حجاب پس از پیروزی انقلاب را نشان میدهد و به یاد میآورد که چطور صدای اعتراض زنان مورد سرکوب قرار گرفت و خواستهها و دغدغههایشان به این بهانه که در اولویت اهداف انقلابی نیست، نادیده گرفته شد.
فیلم با ارجاعی هوشمندانه به واقعه تاریخی تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری بهدرستی مسیر حذف زنان را ترسیم میکند که از همان روزهای آغازین انقلاب شروع شد. هرچند زنانی که همپای مردان در پیروزی انقلاب نقش داشتند، کنار گذاشته شدند اما از همان دوران، نخستین جریان مقاومت زنان در برابر جمهوری اسلامی شکل گرفت تا دههها بعد با دختران انقلاب ادامه بیابد. نسرین بعد از آزادی نرگس حسینی (از دختران انقلاب) میگوید: «اگر امروز به ما بگویند زنها آزادند بدون روسری بیرون بیایند، هیچ ارزشی ندارد. چون وقتی قرار است آنها به ما اجازه بدهند که کی حجاب داشته باشیم و کی نداشته باشیم، ما در تصمیمگیریمان به آنها وابسته میشویم. اما اگر با همین نافرمانیهای مدنی آزادیمان را به دست بیاوریم، ماندگار میشود.»
درواقع رویکرد کلی جف کافمن در مستندش این است که میان نقاط عطف کار و زندگی نسرین ستوده و رویدادهای مهم اجتماعی و سیاسی ایران پیوند برقرار کند و گزاره «امر شخصی، سیاسی است» را به عنوان اصل اساسی در تفکر او به نمایش بگذارد. به همین دلیل لحظات خصوصی زندگیاش را در سپهر عمومی اجتماع ترسیم میکند و بازتاب افکار، کنشها و دغدغههای شخصی او در فضای عمومی را مورد تأکید قرار میدهد. کافمن این استراتژی «یک نفر برای همه، همه برای یک نفر» را در طول فیلم بسط و گسترش میدهد و در نهایت در صحنهای به اوج میرساند که دوباره نسرین ستوده را با اتهامات سنگینتری به زندان بازمیگردانند و حکم شلاق برایش تعیین میکنند. فیلم تظاهرات و اعتراضات جهانی را به تصویر میکشد که افراد مختلف چهره نسرین ستوده را بر صورتهایشان زدهاند و شعار میدهند: «همه ما نسرین ستوده هستیم.» حکومت نهتنها نتوانست نسرین ستوده را حذف کند، که با تکثیر بیشمار او مواجه شد.
در بخشی از فیلم مراسم اهدای جایزه حقوق بشر به نسرین ستوده را میبینیم. شیرین عبادی به نمایندگی از نسرین ستوده جایزه را میگیرد و نامه او را میخواند که از رویایش که تحقق عدالت است، سخن میگوید. اما جایزه اصلی برای نسرین ستوده افتخاراتی نیست که در جوامع بینالمللی نصیبش میشود بلکه نقاشیهای کودکانی است که از جاهای مختلف برایش فرستادهاند. او همه آنها را بر دیوار محل کارش میزند تا هر وقت که خستگی و ناامیدی بر او غلبه کرد، با دیدنشان توان دوباره بگیرد و به مبارزاتش ادامه دهد. آنجا که در فیلم اسماعیل مفتیزاده رو به نسرین میگوید: «من از طرف همه ملت ایران از تو تشکر میکنم که جور همه را یکتنه میکشی،» گویی سخن از زبان ما میگوید؛ همه مایی که هرگاه از پا افتادیم، به یاد نسرین ستوده و مقاومتش دوباره به پا برخاستیم.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *