مردانگی واپسگرا و مردانگی آلترناتیو
همه مردان به یک اندازه از نظام جنسیتی قدرت و موقعیت فرادست در جامعه سود نمیبرند. از این رو، در تحقیقات تازه درباره تبعیض و خشونت جنسی و جنسیتی، الگوهای مردانگی یا «مردانگیها» جایگزین مفهوم یکدستِ «مردانگی» میشود. این تغییر نگرش به ما کمک میکند تا به جز خشونتی که نظام مردسالار بر زنان تحمیل میکند، درک بهتری از تبعیضی پیدا کنیم که این نظام بر برخی مردان نیز وارد میسازد. در ادامه یادداشت پیشین، دو نوع الگوی مردانگی دیگر، یعنی مردانگی واپسگرا و مردانگی آلترناتیو را بررسی میکنیم.
مردانگی نوستالژیک یا واپسگرا
هنوز سعید حنایی، معروف به قاتل عنکبوتی، از یاد بسیاری نرفته است. او در یکی از نمونههای هولناک خشونت علیه زنان، ۱۶ زن را به قتل رساند. قربانیان او از آسیبپذیرترین اقشار جامعه بودند: کارگران جنسی زن که هم از نظر جنسیت و هم موقعیت طبقاتی در تقاطعی از تبعیض قرار داشتند. اما آیا حنایی همه این قتلها را در اوج اقتدار مردانه انجام داده بود؟
در یادداشت پیشین با عنوان «مردانگی یا مردانگیها» دیدیم که مردان همه به یک اندازه از نظام جنسیتی قدرت و موقعیت فرادست در جامعه سود نمیبرند بلکه برخی از مردان هم ممکن است خود قربانی خشونت مردان دیگر شوند از جمله مردان همجنسگرا، ترنس و آنهایی که از نظر طبقاتی، معلولیت و نژادی در حاشیه قرار دارند. اما موضوع این یادداشت مردانی است که الزاما در موقعیت قدرتمند قرار ندارند بلکه بخشی از اقتدار مردانه خود را نیز در خانواده یا جامعه از دست دادهاند، از این رو به اعمال خشونت دست میزنند. محققان حوزه مردانگی، این الگوی رفتاری را با عنوان مردانگی واپسگرا یا نوستالژیک طبقهبندی میکنند.
نخستین بار یوهانسون اصطلاح مردانگی نوستالژیک را وارد ادبیات مردانگی و فمینیسم کرد.[۱] به نظر او مردانی که قدرت سابق خود را در خانواده و جامعه از دست دادهاند ممکن است برای حفظ سلطه خود در خانواده و جامعهی اطراف، از خشونت روانی و فیزیکی علیه زنان استفاده کنند. مفهوم مردانگی نوستالژیک یا واپسگرا که در رویکردهای جدید فمینیستی در ارتباط با مردانگی به کار میرود، پیش از این توسط سایر محققان این حوزه مورد توجه قرار نگرفته بود. مردانگی واپسگرا توضیح میدهد که چگونه برخی مردان که سلطه خود را در معرض از دست رفتن یافتهاند تمایل پیدا میکنند به حس درونی اقتدار مردانگی بازگردند و برای این منظور، به احتمال بسیار از خشونت علیه زنان برای اعاده و حفظ سلطه مردانه خود در خانواده استفاده میکنند.[۲]
برای نمونه، مهاجرت یک خانواده پدرسالار به کشوری که در آن شاخص برابری جنسیتی نسبتا بالا باشد ممکن است شرایط تازهای برای اعضای آن خانواده ایجاد کند: مثلا زن به حقوق اجتماعی و حقوقی خود آگاه شود، از حمایتهای قانونی بیشتر برخوردار باشد، و امکان رشد بیشتر و دستیابی به استقلال و منابع مالی بیشتری پیدا کند. در نتیجه ممکن است مرد احساس کند که از قدرت سابق برای سلطه بر زن و خانواده برخوردار نیست. به عبارت دیگر، افزایش قدرت زنان میتواند باعث شود مردان ارزشهای برابر را بپذیرند اما در عین حال به الگوهای مردانگی نوستالژیک هم تمایل پیدا کنند. برای مرد یک خانواده پدرسالار، امکان افزایش یک رابطه برابر ممکن است با احتمال کاهش سلطه و اقتدار مردانگی او همراه باشد. از این رو، چنین مردی که هویت خود را در نقشهای سنتی مردانه و سلطه بر خانواده یافته، با از دست دادن موقعیت سابق، ممکن است احساس به حاشیه رانده شدن کند و برای جبران این احساس به اعمال خشونت دست بزند تا شاید بتواند دوباره «ساعت را به عقب برگرداند» و اقتدار از دست رفتهاش را بازیابد.[۳]
جنبشهای مردانه مبتنی بر عناصر مذهبی، بنیادگرا، ناسیونالیستی و ضد فمینیستی نیز با مردانگی نوستالژیک مشخص میشوند. به این معنا که اعضای این جنبشها به واسطه زندگی در جامعهای که به سوی توسعه برابری جنسیتی حرکت میکند، هویت مردانه خود را که در اقتدار و سلطه تعریف شده در معرض از دست رفتن میبینند و احساس میکنند به عنوان یک مرد مقتدر دیگر موقعیت سابق را در این جامعه ندارند. از این رو به جای تغییر الگوهای مردانگی اقتدارگرا، همچنان سرسختانه بر حفظ امتیازات خود به عنوان «مرد» پافشاری میکنند و به جستجوی «مردانگی واقعی» میپردازند. اعمال شدید خشونت علیه زنان، کودکان و افراد کوییر از جمله ابزاری است که در این مسیر به کار میبرند.
تحلیل رفتار سعید حنایی کار سادهای نیست و باید آن را بر عهدهی متخصصان در روانشناسی و جرمشناسی گذاشت. انگیزه او را از این قتلها نمیشود تنها در باورهای مذهبی و مواردی از این دست خلاصه کرد اما شاید بشود ردپایی از الگوی مردانگی نوستالژیک یا واپسگرا در رفتار او شناسایی کرد. سعید حنایی از کودکی تحت سلطه شدید مادر و حتی خشونت مادر بوده. در روایتهای موجود از زندگیاش، حتی از اثر دندانهای مادر روی تنش صحبت میشود. ممکن است سعید حنایی نخستین مواجههاش با از دست رفتن اقتدار مردانگی را در کودکی و در ارتباط با مادر خود تجربه کرده باشد. با این حال، تعرض یک راننده تاکسی به همسرش که سالها بعد اتفاق میافتد احتمالا نقطه اوج این احساس خدشهدار شدن مردانگی در او بوده است. سعید حنایی ابتدا تلاش کرد از راننده تاکسی انتقام بگیرد اما نتوانست. او که در مسیر انتقامگیری از فردی که به همسرش تعرض کرده بود ناکام مانده بود، به قتل زنان کارگر جنسی دست زد؛ آسیبپذیرترین افراد جامعه!
مردانگی آلترناتیو
در مقابل مردانگی نوستالژیک یا واپسگرا، الگوی دیگری از مردانگی وجود دارد که یوهانسون آن را مردانگی آلترناتیو مینامد.[۴] مشخصهی مردانگی آلترناتیو که از آن با عنوان مردانگی مخالف هم نام میبرند همراهی نزدیک با زنان و افراد کوییر، و انتقاد به ساختارهای مردانه مسلط است. مردانی که در این گروه جای میگیرند تصویر متفاوتی از مردانگی به نمایش میگذارند که مبتنی بر تلاش برای برابری جنسیتی و رهایی از ساختارهای تبعیضآمیزی است که به خشونت جنسی و جنسیتی منجر میشود. این دسته از مردان خواستار افزایش منابع قدرت، تقویت موقعیت اجتماعی و اقتصادی، و افزایش امکان تحصیل و اشتغال برای زنان و افراد کوییر هستند. برای مثال، مردانی که در جنبشهای فمینیستی و کوییر حضور و مشارکت فعال دارند، یا مردانی که به شکستن کلیشههای جنسیتی در روابط عاطفی، پدر و فرزندی، فضای هنری و فرهنگی کمک میکنند، الگوهای آلترناتیوِ مردانگی را توسعه میدهند.
مفهوم مردانگی آلترناتیو نه تنها دوگانهی سادهانگارانهی مردان سرکوبگر و زنان مظلوم را تضعیف میکند بلکه توضیح میدهد چرا نقش مردان در مبارزه با خشونت علیه زنان مهم است. مبارزه مردان با خشونت علیه زنان به دلیل برخورداری آنها از امتیازات جنسیتی ممکن است بیشتر مورد توجه رسانهها و افکار عمومی قرار گیرد و تأثیر بیشتری بر مردان دیگر بگذارد. برخی محققان در مطالعات خود نشان دادهاند مردانی که الگوهای آلترناتیو را به ویژه برای مبارزه با خشونت جنسیتی دنبال میکنند در مقابله با الگوهای مردانگی سنتی غالب، دارای اعتماد به نفس، قدرت و شجاعت هستند.[۵] آنها به انتقاد صریح از مردانگی اقتدارگرا و سنتی دست میزنند و از به چالش کشیدن ارزشهای مردسالار در جامعه احساس غرور میکنند.
شاید بتوان به عنوان بهترین نمونه از ظهور مردانگی آلترناتیو در بخشی از جامعه ایرانی از مردانی نام برد که در سالهای اخیر به صورت آشکار درباره ناموس و غیرت و ناموسپرستی موضع انتقادی گرفتند. پس از قتل ناموسی رومینا اشرفی، گروهی از مردان در شبکههای اجتماعی فارسیزبان در واکنش اعتراضی به این قتل از مفاهیمی همچون ناموس و غیرت اعلام انزجار کردند.
توسعه الگوهای مردانگی آلترناتیو حتی اگر در سطح ادبیات رسانهای (رسانههای اصلی و رسانههای جایگزین از جمله شبکههای اجتماعی) هم اتفاق بیفتد میتواند به بازوی کمکی اثرگذاری در مسیر مبارزه با خشونت علیه زنان مبدل شود. اما مهمتر اینکه برای دستیابی به برابری جنسیتی و توقف خشونت علیه زنان، تنها نباید به افزایش منابع قدرت زنان بسنده کرد بلکه مردان نیز باید با عبور از الگوهای مردانگی سنتی و اقتدارگرا سهم خود را در توقف خشونت علیه زنان بر عهده بگیرند؛ سهمی که تا به امروز بر شانههای زنان نهادهاند!
پینوشتها:
[1] Johansson, Thomas (2000) ‘Det första könet?: mansforskning som reflexivt projekt’. Lund: Studentlitteratur.
[2] Johansson, Thomas (2020) ’Makten, härligheten och kärleken’ .Journal of Social Sciences.Vol 7 Nr 1-2 .
[3] Darvishpour, Mehrdad (2004) Invandrarkvinnor som bryter mönstret: hur maktförskjutningen inom iranska familjer i Sverige påverkar relationen. Malmö: Liber.
[4] Johansson, Thomas (2000) ‘Det första könet?: mansforskning som reflexivt projekt’. Lund: Studentlitteratur.
[5] Flecha, R., Puigvert, L., & Ríos, O. (2013). The New Masculinities and the Overcoming of Gender Violence. International and Multidisciplinary Journal of Social Sciences, 2(1), 88-113.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *