مدل اجتماعی معلولیت
معلولین و کنشگران حقوق معلولین بر این عقیدهاند که نگاه جامعه و دولت به معلولیت باید عوض شود. این نگاه که آن را میتوان فرهنگ «معلولگریزی» نامید، بر پایه چندین باور غلط بنیان شده، از جمله: (۱) معلولین بدبخت هستند و زندگی آنها تراژدیای بیش نیست؛ (۲) معلولین سربار هستند و اطرافیانشان باید همیشه به آنها خدمت کنند (بدین معنی که ایجاد رابطه سالم و دوطرفه برای آنها غیر ممکن است)؛ (۳) معلولین اصلا نیاز به رابطه جنسی ندارند، حس جنسی ندارند، و یا به غیر از رابطه جنسی به چیز دیگری نمیاندیشند؛ (۴) معلولین قادر به انجام کار و مشارکت در اقتصاد نیستند؛ (۵) آنها همیشه در آرزوی «شفا» یا مرگ هستند، چون از زندگی بیزارند.
در این مقاله ابتدا چند دیدگاه و نظریه را بررسی میکنیم که به فرهنگ معلولگریزی در جامعه دامن میزنند. سپس با توضیح مدل اجتماعی معلولیت، میبینیم که این مدل همان نگاه تازهای است که جنبش حقوق معلولین از جامعه طلب میکند.
دیدگاههای معلولگریز
۱. دیدگاه زیستی-پزشکی: نگاهِ غالب به معلولیت نگاه پزشکی یا بیولوژیکی است که معلولیت را به عنوان «ایراد»، «مشکل»، «اختلال» یا «کمبودی» میبیند که نیازمند دخالت پزشکان برای «ترمیم»، «توانبخشی» و «شفای» فرد معلول است. به این طرز تلقی از معلولیت، گاهی «مدل فردی» هم اطلاق میشود. بر اساس این دیدگاه (۱) معلولیت مشکلی است که فقط متعلق به فرد معلول است و نه هیچ کس دیگر؛ (۲) فرد معلول مقصر شناخته میشود و باید از دستگاه پزشکی برای درمان خود کمک بگیرد و فرمانبردار دستورات پزشک بماند؛ (۳) او متخصص بدن خویش نیست بلکه پزشکان هستند که خیر و صلاح او را بهتر از او میدانند؛ (۴) تغییر در جامعهای که فرد معلول در آن زندگی میکند لازم نیست و این فرد معلول است که باید با دوا و درمان اصلاح شود.
به طور کلی در این دیدگاه، محدودیتی که فرد معلول با آن روبروست معلولیت خودش است، نه موانعی که جامعه در برابر فرد قرار میدهد مثل تبعیض، توانزدگی و یا عدم مناسبسازی خیابانها برای صندلیهای چرخدار.
۲. دیدگاه مذهبی: این نوع دیدگاه که به خصوص در جوامع مذهبی مثل ایران رواج دارد، نگاه غالب به معلولیت است و اشکال مختلفی دارد. به باور برخی از کسانی که به دیدگاه مذهبی معتقدند و یا ناآگاهانه آن را نهادینه کردهاند، معلولیت مجازاتی است از سوی خدا، فلک یا جهان هستی به سبب گناهی که فرد در گذشته مرتکب شده یا در آینده مرتکب میشود. برخی دیگر معتقدند که معلولیت آزمایش و امتحان الهی است برای محک زدن خلوصِ بنده.
۳. دیدگاه تراژدی: باور دیگری که گاه به یاری دو دیدگاه پیشین میآید، دیدگاه تراژدی است. صاحبان این باور که تعدادشان هم کم نیست، معلولین را نگونبختانی میشمرند که زندگیشان تراژدیای بیش نیست. از دید آنها معلولین نه تنها خواهان زندگی نیستند، بلکه خواهان پایان یافتن هرچه زودتر زندگیشان با روشهایی مثل «مرگ از روی ترحم» هستند که دستمایه بسیاری فیلمها و رمانها نیز شده است. از دیدگاه تراژدی، معلولین مفلوکانی تلقی میشوند که به زندگی کردن در میان غیر معلولین علاقهای ندارند و فقط خواهان شفا یا مرگ عاجلند.
مدل اجتماعی معلولیت
نگاه تازهای که جنبش حقوق معلولین از جامعه طلب میکند، دیدگاهی است که معلولین و کنشگران آن را «مدل اجتماعی معلولیت» مینامند. بر اساس این دیدگاه، معلولیت نه «نقص» زیستی یا پزشکی، بلکه برساختهای اجتماعی است. اگر مدل اجتماعی معلولیت را جایگزین دیدگاههای پزشکی، مذهبی، و تراژدی بکنیم، آنگاه معلولیت نه تنها «مشکل» به شمار نمیرود بلکه میتوان آن را همچون یکی از گوناگونیهای هستی زیبا و دوستداشتنی دانست.
مهمترین باورهای مدل اجتماعی معلولیت از این قرار است: (۱) معلولیت متعلق نه به فرد و بدن او بلکه به تمام جامعه است؛ (۲) مشکل واقعی نه فرد معلول بلکه محدودیتها و موانعی است که سر راهِ شرکت کامل او در جامعه است؛ (۳) راه رسیدن به عدالت اجتماعی طلب شفا یا تغییر معلولیت فرد نیست؛ بلکه تغییر جامعه و قابل دسترس کردن امکانات جامعه برای معلولین است؛ (۴) مانع بزرگی که سر راه معلولین قرار دارد و باید به چالش کشیده شود توانزدگی است.
اما چرا جنبش حقوق معلولین خواهان تغییر نگاه جامعه از فرهنگ معلولگریزی به مدل اجتماعی معلولیت بوده و هست؟ این مدل چه تأثیری در زندگی معلولین دارد؟
اگر ما معلولیت را مسئلهای اجتماعی تلقی کنیم و از دریچه عدالت اجتماعی به آن بنگریم، موانع سر راه معلولان را نه در فردِ معلول، بلکه در اجتماعی که او را احاطه کرده جستجو میکنیم. در نظر بگیرید فردی که از صندلی چرخدار برای حرکت استفاده میکند، بخواهد به دیدار دوستی برود که در طبقه سوم ساختمانی قدیمی و بدون آسانسور زندگی میکند. مسلما از آنجایی که فرد معلول نمیتواند به طور مستقل با صندلی چرخدار از پله بالا برود، چنین خواستهای شدنی نیست. بر خلاف دیدگاههای معلولگریز که مانع برآوردهشدن خواسته فرد معلول را در بدنش، و چاره را در خوب شدن و شفای پاهای فرد دارای معلولیت میدانند، از نگاه مدل اجتماعیِ معلولیت تنها مانع این است که در آن ساختمان آسانسوری نصب نشده است.
این نگاهِ اجتماعی به معلولیت، از زمان جنبش حقوق معلولین آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد. برای مثال، قانونی که برای رعایت و حفظ حقوق معلولین در ایالات متحده به تصویب رسید و وجود سطح شیبدار یا همان رمپ و آسانسور را در تمام ساختمانهای دولتی و عمومی اجباری کرد، برآمده از همین نگاه اجتماعی به معلولیت است. تلاشهای بیشتر و خستگیناپذیر جنبش معلولین برای آنها وسایل نقلیه عمومی مجهز به سطح شیبدار یا بالابر، و در نهایت وسیله رفت و آمد مخصوصی که اشخاص معلول را جابجا میکند، به ارمغان آورد.
جنبشهای مدنی دیگر هم با چنین دیدگاهی به تغییراتی که میخواستند دست یافتند. جنبشهای همجنسگرایان، تراجنسان، زنان، و سیاهپوستان هم، مانند جنبش حقوق معلولین، مشکل کار را نه در بدن، روح، و گرایش افراد بلکه در جوامع غیر پذیرایی میبینند که هیچ چیز غیر همسانی را تحمل نمیکنند. این جنبشها به جای تغییر رنگ پوست خود، گرایشات جنسی، و یا جنسیت خود تغییر و پذیرش جامعه را خواستار شدهاند.
اگر معلولین به مدل نگاه زیستی-پزشکی یا مذهبی بسنده میکردند، خود را موجودات قابل ترحمی مییافتند که باید منتظر شفایی از طرف پزشکان یا معجزهای از آسمان بمانند. در این صورت، هیچ وقت ساختمانها و وسایل نقلیه برای آنها قابل دسترس نمیشد. اما هسته مرکزی مدل اجتماعی معلولیت در «قابل دسترس ساختن» جهانِ پیرامونِ فرد معلول برای او نهفته است، و نه تغییر آن فردِ معلول برای دسترسی پیدا کردن به امکاناتی مثل شغل، عشق، امنیت، تحصیل، رفت و آمد، و نظایر آن.
* * *
دیدگاههایی که زیر و بم فرهنگ معلولگریزی را تشکیل میدهند غلط، ناصحیح، و برای معلولین بسیار آزاردهندهاند، به روح و روان آنها صدمه میزند و گوشهگیرشان میکند. همچنین این دیدگاهها میتواند در افراد غیر معلول این توقع را ایجاد کند که معلولین باید بر طبق فرهنگ معلولگریزی زندگی خود را تنظیم و اجرا کنند. تلاش معلولین برای توضیح دادن ناصحیح بودن این توقعات انرژی بسیار زیادی از آنها میبرد، خستهشان میکند و رمقی برای زندگی برایشان باقی نمیگذارد.
یکی از راههای برداشتن موانع برای شرکت کامل معلولین در اجتماع تغییر همین باورهای غلط است. تصحیح این تصوراتِ نادرست لازمه تعامل صحیح با معلولین و همه کسانی است که بدن، روان، یا تواناییای متفاوت با دیگران دارند. پس در اولین قدم، به جای اینکه خواهان تغییر فرد معلول باشیم، باید نگاه خود را تغییر بدهیم.
منابع:
Barnes, C. (2019). Understanding the Social Model of Disability: Past, Present and Future. In N. Watson, & S. Vehmas, Rourledge Handbook of Disability (pp. 12-30). New York & London: Routledge.
Erevelles, N. (2011). Disability and Difference in Global Contexts: Enabling a Transformative Body Politic. New York: Palgrave Macmillan.
Oliver, M. (1983). The Individual and Social Model of Disability. London: UPSIA. Shakespear, T. (2006). The Social Model of Disability. In L. J. David, The Disability Studies Reader (pp. 195-203). New York & London: Routledge.
سلام بنده احمدجنامی خوزستان شادگان. هستم معلول ضایعه نخاعی بیحرکت نصف بدنم فلج شده. درحقیقت درزندگی که بفکرش هستم فقط چجوری باره دگه بتونم یباری راه برم وزمین حس کنم.. نه حس رابطه جنس دارم نه بفکر رابطه نه چیز. حتی اطرافیانم ازم دوری کردن تنها ی تنها من وفرزندم دریک اتاق زندگی میکنیم وکل دارای مو یارانه ومستمری بهزیستی وخدا شکرت که تا الان زنده هستیم
خیلی ممنون و مدل اجتماعی معلولیت را خیلی ساده و روان توضیح دادید.
امیدوارم این دیدگاه در جامعه ایران و سراسر جهان بیشتر جا بیفتد.