آیا «اُسامه» دیگری در راه است؟
آنچه مرا و دوستانم را وا میداشت راوی درد بزرگ ملتمان شویم، نگرانی ما از تکرار و برگشت تاریخ بود. وقتی فیلم اسامه را میساختیم پژواک اینکه «ملتی که تاریخ نمیخواند و فراموش میکند محکوم به تکرارش است» در گوشهایم طنینانداز بود. نگران بودیم و هستیم چون با تاسف حافظه تاریخی ملتهایمان سخت میلنگد و ضعف دارد. فیلم اسامه را ساختیم تا هشداری باشد برای آینده، تا ناقوسی باشد برای وجدانهای خفته. قصه فیلم اسامه، قصه تلخ زندگی و تاریخ ماست؛ غمنامه زمان ماست؛ درد بزرگ آدمهایی است که حتی نفس کشیدن دست خودشان نبود. فیلم اسامه داستان آدمهایی است که هویتشان را زیر چکمههای فاشیزم مذهبی از دست داده بودند و نام اسامه شده بود هویتشان. اسامه داستان ترس است. ترس آدمهای خُردشده و سرخورده که از صدای سایههایشان هراس داشتند. فیلم اسامه قصه پایانناپذیر زندان زنان است در چهاردیواری فاشیزم مذهبی و سنتهای دیرینه و وحشتناک. اسامه داستان دخترک بیگناهی است که بار سنگین بیعدالتی، نابرابری و تعابیر نادرست و تندروانه مذهبی را بر دوش میکشد.
اظهارات بالا، بخشی از گفتگوی صدیق برمک، نویسنده و فیلمساز افغان است که در سال ۱۳۹۴ در رابطه با چگونگی ساخت فیلم اسامه (۲۰۰۳) عنوان شد. امروز پس از گذشت شش سال از این گفتگو، مردم افغانستان بار دیگر دچار همان شکل فاشیزم مذهبیاند که در فیلم تصویر شده است. فیلمساز افغان به درستی پیشبینی کرد: «ملتی که تاریخ خود را نداند و به فراموشی سپارد، محکوم به تکرار است.»
اسامه نخستین فیلم سینمای افغانستان است که رنج و درد مردم افغان به خصوص زنان و کودکان را در دوران امارت اسلامی افغانستان به تصویر میکشد. این فیلم از طلایهداران سینمای نوپای افغانستان پس از در دوران حاکمیت پنج سالهی طالبان بر این کشور (۱۹۹۶-۲۰۰۱) است. در این دوران، عکاسی، تصویرسازی و هنر سینما ممنوع بود. همچنین، ملا عمر، رهبر طالبان دستور تخریب گالری ملی، آرشیو ملی فیلم، آرشیو رادیو و استودیو را صادر کرد.
صدیق برمک، دانشآموخته رشته فیلمسازی آکادمی سینمایی مسکو است. او از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ ریاست افغانفیلم را به عهده داشت و چند فیلم کوتاه و مستند ساخت. برمک با قدرتگیری طالبان در افغانستان به پاکستان گریخت و در سال ۲۰۰۲ به افغانستان بازگشت. اسامه اولین فیلم بلند سینمایی صدیق برمک است که او را به عنوان چهرهای از سینمای افغانستان به سینمای جهان معرفی کرد.
اسامه پرافتخارترین فیلم تاریخ سینمای افغانستان بهشمار میرود. اکران جهانی این فیلم در فستیوال کن ۲۰۰۳ با استقبال منتقدین و تماشاگران حاضر در جشنواره مواجه شد و جایزه دوربین طلایی را برای برمک به ارمغان آورد. همچنین این فیلم موفق به کسب جایزه بهترین فیلم خارجی در شصت و دومین مراسم گلدن گلوب شد. پانزده جایزه و سیزده نامزدی ماحصل نمایش این فیلم در جشنوارههای مختلف جهانی است. موفقیتهای جهانی فیلم اسامه و امتیاز بالای آن در سایتهای سینمایی نظیر آیامدیبی و راتن تومیتوز، نه تنها نشاندهندهی دانش سینمایی و ابتکار هنری سازندگان فیلم است بلکه از توجه و همدردی جامعه سینمایی جهان اعم از سینماگران و دوستداران هنر سینما به موضوع فیلم یعنی حکایت پُر درد زنان افغان در دوران سلطه تندروهای اسلامی طالبان بر افغانستان خبر میدهد.
در این فیلم دختری ۱۲ ساله در زمان حکومت طالبان با مادر و مادربزرگش در افغانستان زندگی میکند. پدر دختر در جنگ کابل و برادر مادرش در جنگ با شوروی کشته شدهاند. این زنان مجبورند برای امرار معاش کار کنند اما طالبان به زنان اجازه خروج از خانه را نمیدهد. مادر موهای دختر را کوتاه میکند تا او بتواند همچون یک پسر از خانه بیرون برود و در مغازه شیرفروشی یکی از همرزمان پدرش کار کند. یک روز طالبان یورش میآورند و او را به همراه پسرهای دیگر به مدرسه مذهبی میبرند تا قرآن، احکام اسلامی و فنون نظامی بیاموزند و تبدیل به طالبان شوند. نخستین بار، ملایی که آموزش انواع غسل میدهد به او شک میکند ولی میگوید اُسامه یک غِلمان است یعنی پسران دخترنما که در بهشت زندگی میکنند. کمکم شک دختر بودن اسامه برای طالبان تبدیل به یقین میشود و پس از شکنجه او را به زندان میفرستند تا قاضیالقضات حکم دختری که خود را به شکل پسر درآورده را صادر کند.
برمک سوژه فیلم را از داستانی واقعی پیدا کرد. او در سال ۲۰۰۰ که در پاکستان زندگی میکرد در روزنامهای یادداشتی میخواند در مورد دختری علاقهمند به درسخواندن که چون طالبان اجازه تحصیل به زنان را نمیداد موهایش را کوتاه میکند و با لباس مبدل مردانه در یک کلاس درس زیرزمینی مشغول درسخواندن میشود. وقتی طالبان از وجود این کلاس مطلع میشود معلم کلاس و دختر را دستگیر میکنند، معلم را سر میبرند و دختر را هم به زندان میاندازند. دختر پس از رهایی از زندان این خاطره را نقل کرده است.
فیلم در پخش جهانی با این سخن نلسون ماندلا آغاز میشود: «نمیتوانم فراموش کنم ولی میتوانم ببخشم.» در فیلم اصلی به جای این عبارت، جملهای از علی شریعتی آمده: «خدایا مرا از آنانی قرار ده که دنیایشان را برای دینشان میفروشند نه از آنها که دینشان را برای دنیایشان.» سپس از دریچه دوربین یک مستندساز انگلیسیزبان یک پسربچه فالفروش افغان دیده میشود و به دنبال آن، دوربین راهپیمایی اعتراضی زنان افغانِ را نشان میدهد که نانآوران خانههای خود را در جنگ از دست دادهاند و طالبان اجازه کار بیرون از خانه به ایشان نمیدهد. این زنان پلاکاردهایی با این عناوین حمل میکنند: «کار، کار، کار»، «ما سیاسی نیستیم؛ ما گرسنه هستیم»، «فرزندان ما باید به مکتب بروند»، «ما بیوه هستیم، ما محتاج کاریم». در پی آن، طالبان با پایپهای فشار قوی آب، شلیک گلولههای هوایی و شلاق به زنان هجوم میبرند تا آنان را متفرق کنند. بعضیها را که میگیرند در قفسهای پشت وانت میاندازند. از این لحظه به بعد دوربین مستندساز قطع میشود. اسامه و مادرش در حال عبور از آن محل دیده میشوند که با حمله افراد طالبان برای فرار از مهلکه شروع به دویدن میکنند و داستان اسامه آغاز میشود.
فیلم از سکانس آغازین، روایتگر درد، رنج و محرومیت زنان افغان در حکومت فاشیستهای مذهبی طالبان است. در تفکر طالبانی، جایی که قدرت و سنت و مذهب به هم پیوند میخورند، حق تصمیمگیری حتی در شخصیترین امور از انسانها گرفته میشود. زنان اجازه کار ندارند، اجازه خروج از منزل بدون اذن شوهر ندارند، اجازه تحصیل ندارند، حق رأی ندارند، صدایشان نباید شنیده شود چون دلبرانه و محرک است و مواردی دیگر که در فیلم به آنها اشاره میشود. زنان افغان حتی برای زندگی در وطنشان هم مجبورند برای خودشان هویت و جنسیت جعلی درست کنند.
یکی از شاخصههای فیلم، به تصویر کشیدن وضعیت زنان افغان در نماهایی نمادین و زیبا است. در صحنهای، دختر تارهای بریدهشدهی مویش را در گلدانی میکارد و سِرُم آبی را که قطرهقطره از آن آب میچکد بر بالای گلدان میگذارد. یا در صحنه دیگری، ملّا تنها حق انتخابی که به زن میدهد، حق انتخاب نوع قفل در اتاقش است؛ دری که فقط با اجازه شوهرش باز میشود. حتی انتخاب نام اسامه هم کاربردی نمادین دارد. از طرفی برای آنکه دختر بودنش مشخص نشود، او را اسامه مینامند (اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده است و نمادی از ترور، خشونت و افراطیگری مذهبی بود) و از سوی دیگر به این دلیل که اسامه به معنای شیر بیشه و شجاعت و دلیری است.
تحجر و خارجیستیزی از دیگر مشخصههای تفکر طالبانی است. مستندساز خارجی به اتهام تصویربرداری از تظاهرات زنان افغان، کافر خوانده و در دادگاهی دو-سه دقیقهای محکوم به اعدام میشود. تصویر تا زمانی که برای خوش خدمتی و باشکوه نشاندادن امارت اسلامی افغان بهکار رود، مجاز است اما اگر برای ثبت واقعیات درون حکومت طالبان استفاده شود بر اساس شرع حرام شمرده میشود. پرستار خارجی تبلیغ کفر میکند پس قاضیالقضات راه دیگری ندارد بهجز اینکه حکمِ زندهبهگور کردن زن را صادر کند. خارجیبودن او با مشخصههایی مانند زن بیحجاب، موی طلایی و چشمان رنگی، تحصیلکرده بودن و زبان انگلیسی (نفهمیدن زبانش توسط طالبان) برای حکم اعدام او در افغانستان طالبانی کافی است.
صدیق برمک برای نقشهای فیلم از مردم عادی و غیرحرفهایها استفاده کرده است به نظر او، آدمهای فیلمش همه آن دردها، خاطرات و تجربیات سخت دوران طالبان را در خود نگهداشتهاند و فیلم به آنان فرصتی میدهد تا همهی سختیها و رنج های متحملشده در زندگیشان را بیان کنند. او میگوید:
بهویژه کودکان بخش بزرگی از حقیقت همه این بلایا را در اختیار دارند. آنها تجربیات خود را دارند. بداههنوازی این دختران و پسران را در اسامه ببینید. گفتگوهای زیادی وجود دارد که آنها خودشان ایجاد کردهاند.
مارینا گلبهاری، قهرمان اصلی فیلم در زمان بازی در نقش اسامه دختری دهساله بود. برمک در رستورانی نشسته بود که دخترک فقیر روزنامهفروشی را میبیند و او را برای نقش اسامه انتخاب میکند. بعد از این فیلم، مارینا عاشق سینما شد اما به دلیل گرفتن عکس بیحجاب در فستیوالی خارج از افغانستان از طرف تندروهای مذهبی کشورش تهدید به مرگ شد و از افغانستان گریخت. او هم اکنون با همسرش در فرانسه زندگی میکند.
امروز پس از بیست سال، افغانستان بار دیگر تحت سلطه طالبان درآمده است. طالبان در هر شهری وارد شدهاند تصاویر زنان را از دیوارهای شهر و فروشگاهها پاک کردهاند. در مناطقی که زیر فرمان طالبان است، حضور دختران در مدارس ممنوع شده و مواردی از ازدواج اجباری دختران در بعضی شهرها گزارش شده است. هنرمندان و ورزشکاران زن افغان در حال فرار از کشورشان هستند. آیا اُسامه دیگری در راه است؟
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *