نگاهی به فیلم «پسر-مادر» ساخته مهناز محمدی
شخصیتها پرداختی من نیستند؛ پرداختی اجتماع هستند. […] مابهازای واقعیشان را از اجتماع گرفتم. دردی است که همه جامعه به آن گرفتار است. مدام در حال غر زدن از سیستم یا حکومت هستیم ولی فراموش میکنیم که تکتک ما آن سیستم و حکومت را ساختهایم. اگر دست از این سنت برنداریم همچنان تراژدی تولید خواهیم کرد و محصول جز رنج چیزی نخواهد بود. […] درستترین چیز در مورد قصه فیلم این است که ما چطور رنج تولید میکنیم.[۱]
فیلم پسر-مادر (۱۳۹۷) نخستین اثر داستانی مهناز محمدی، مستندساز مشهور ایرانی است که آن را پس از آزادی از زندان ساخت. فیلمنامهی فیلم را محمد رسولاُف نوشته است و بازیگرانِ گزیدهکارِ سینمای ایران نظیر رضا بهبودی، شیوا اردوئی و مریم بوبانی در این فیلم نقشآفرینی میکنند. فیلم با اینکه تاکنون در ایران اجازه اکران پیدا نکرده، از جمله فیلمهای موفق ایرانی در خارج از کشور بوده است. آخرین حضور فیلم در فستیوال بینالمللی فیلم حیفا در شهریور ماه گذشته با استقبال تماشاگران مواجه شد. در فستیوال فیلم استانبول نیز که معتبرترین رخداد سینمایی ترکیه به شمار میرود، این فیلم موفق به دریافت جایزه ویژه تماشاگران شد. دریافت جایزه عفو بینالملل از فستیوال جهانی فیلم پراگ، بردن جایزه ویژه هیئت داوران از جشنواره رم و نامزدی بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان از فستیوال فیلم زوریخ از دیگر افتخارات فیلم پسر-مادر در خارج از مرزهای کشور است.
مهناز محمدی داستان فیلمش را اینگونه تعریف میکند:
قصه یک زن یا یک مادر مستقل که همه تلاشش را میکند تا در شرایطی که بر این جامعه حاکم است، اختیار زندگی خود را به دست گیرد. زندگی مال خودش است ولی در عین حال مال خودش نیست؛ مربوط به جامعهایست که برای او تصمیم میگیرد تا چه کار کند. هیچکدام از تصمیماتش به انتخاب خودش بر نمیگردد.
لیلا تنها سرپرست دو کودک خردسال است. او برای تأمین معاش خانواده در کارخانهای رو به ورشکستگی کار میکند اما درآمدش کفاف زندگی او و فرزندانش را نمیدهد. رانندهی سرویس کارخانه، آقا کاظم، به او پیشنهاد ازدواج میدهد. پذیرش این پیشنهاد میتواند به منزله امنیت مالی آنان باشد و از طرفی هم منجر به از همپاشیدگی خانواده و جدایی او از پسرش شود. کاظم دختر خردسالی همسن پسر لیلا در خانه دارد و زیر یک سقف زندگی کردن پسرِ زن با دخترِ مرد، حرفِ مردم را در پی خواهد داشت: «یک دختر و یک پسر توی یک خونه کوچیک …. والا به خدا هزار تا حرف ازش درمیآد.»
جامعهای که لیلا و دو کودکش در آن زندگی میکنند یک مادر جوان مجرد با دو فرزند خردسال را برنمیتابد. در این جامعه «مادر جوان مجرد» واژهای تعریفنشده است و مفهومی برای شنوندهاش ندارد. در عُرف جامعه، زن یا مجرد است یا متاهل و دارای همسر و فرزند −زنان مطلقه و بیوهها هم در ذیل این دو مفهوم جای میگیرند. بین این دو مفهوم، واژه دیگری قرار نمیگیرد. زن فقط در سایه مردش معنا مییابد یا به قول بیبی که خودش هم زنی تنها و بیوه است «سایه یک مرد روی سرِ زن به خدا نعمته».
لیلا با کار و تلاش خستگیناپذیر در کارخانه سعی میکند هزینهی زندگی خانوادهاش را تأمین کند اما درد اصلی او به عنوان یک مادر مجرد در جامعه فقط مشکل مالی نیست. او هر روز مجبور است با دو گروه آدم دست و پنجه نرم کند. یکی آنهایی که هر مخالفتی از لیلا بشنوند یا ببینند او را به باد متلکها و توهینهای جنسی میگیرند. در سکانس اعتصاب در کارخانه، یکی از اعتصابیون لیلا را چون در اعتصاب شرکت نکرده «بیحیا» خطاب میکند و میگوید: «لیاقتت اونه که با راننده سرویس روی هم بریزی».
گروه دیگر خیراندیشانی هستند که به زعم خودشان میخواهند با شوهردادن لیلا، او را از سختیها و مشکلات زندگی رهایی دهند. این گروه، خود را محق میدانند تا درباره سرنوشت لیلا تصمیم بگیرند و او را به سمت دلخواهشان هول بدهند. پیام اینان به لیلا این است که حالا که «بر و رویی» داری ازدواج مجدد کن چون «دو سال دیگه کسی نگاهت نمیکنه». به این ترتیب هم شرع و هم عرف از او راضی خواهند بود و همه چیز طبق سنت به خوبی و خوشی سپری میشود.
پسر لیلا، امیرعلی، مشکلات زندگی مادرش را درک میکند ولی کاری از دستش برنمیآید. امیرعلی نمیخواهد مادرش با آقا کاظم ازدواج کند. او مثل هر بچهی دیگری دوست دارد با خانوادهی خودش زندگی کند. امیرعلی مصمم است خودش زندگی مادر و خواهرش را تأمین کند ولی آنقدر کوچک است که حتی قادر به تأمین هزینههای خودش هم نیست. پس تنها راه حفظ خانواده، تن دادن به ازدواج لیلا و جدا شدن از مادر و خواهر است. دیالوگ بین بیبی و امیرعلی بازگویی همین ماجراست.
بیبی: نمیخوای کمک کنی زندگی مامانت عوض بشه؟ نمیخوای؟
امیرعلی: میخوام.
بیبی: پس باید قبول کنی! خیلی زود میگذره. فقط باید نشان بدی هیچی نمیشنوی؛ حرفم نزنی.
پسر-مادر فیلمی دو بخشی است. پاره نخست ظاهرا داستان مادر را روایت میکند ولی در واقع شکلگیری زندگی پسر بدون مادر است. پاره دوم فیلم، تلاش پسر برای رسیدن به مادر است. مادر در این بخش حضور فیزیکی ندارد اما بودنش در تمام صحنهها حس میشود. امیرعلی دیگر آن کودک ده یا یازده ساله قسمت قبل نیست که با مدرسه رفتن، درس خواندن و گاهی نگهداری از خواهر کوچک وقت بگذراند. او در طی یک شب بدون گذراندن دوران کودکی، نوجوانی و جوانی تبدیل به مردی شده است که باید به تنهایی بار زندگی خود را به دوش بکشد. این بخش از فیلم، روایتی دردناک از فداکاری و ازخودگذشتگی کودکی خردسال برای خوشبختی مادر و خواهرش است. داستانی که شبیه آن را میتوان به کرّات در خیابانهای شهر از زبان کودکان کار شنید که به جای نشستن پشت میز مدرسه و بازی با همکلاسیها درگیر کار و تأمین غذای روزانه خود و خانوادهشان هستند.
مرز بین دو بخش فیلم با وعدهای که به امیرعلی میدهند، ترسیم میشود. به او میگویند اگر چند ماه دوری مادرش را تحمل کند، آقا کاظم هم راضی خواهد شد تا او پیش مادرش برگردد. در جامعهای که مهناز محمدی در پسر-مادر تصویر میکند این شکل بازی کردن با آدمها برای به کرسی نشاندن «شرع رنگ و لعابگرفتهی تبدیلشده به عُرف» امری طبیعی به حساب میآید و به حسب ظاهر توجیه عقلانی هم برای مدعیانش دارد. این جامعه که عُرفش بر پایه حرف مردم بنا شده و حرف مردم هم بر اساس سنت و تقلید شکل گرفته است، برای بقا احتیاج به قربانیانی از بین اعضایش دارد −حتی اگر این قربانی، کودکی ده یا یازده ساله محروم از مِهر مادری باشد؛ کودکی که مجبور یا محکوم است که درد نبودن مادر را در مدرسه ناشنوایان بگذراند که نه اجازه شنیدن دارد و نه اجازه حرف زدن! کارگردان با این تمثیل آنچه را که سنت و تقلید بر سر مردم جامعه میآورند، به نمایش میگذارد. مردم در جامعهی سنتمحور فقط فرمانبُردار و تسلیم هستند؛ اجازه چون و چرا ندارند و از ترس قضاوت و حرفهای مردم در مسیری که سنتهای جامعه برایشان مشخص کرده، حرکت میکنند.
پسر-مادر همچنان با همه موفقیتهایش در عرصه جهانی در کشور سازندهاش اجازه اکران ندارد ولی مهناز محمدی همچنان امیدوار و فعال در سینما است. او روایت خودش را مشابه داستان امیرعلی میداند:
من هم مثل امیرعلی در گوشهی پنجره زندگیام منتظرم و امیدوار! مطمئنم یک روز خوب خواهد رسید. امیدوارم به اکران فیلمم.
پینوشت:
[۱] نگاهی به فیلم «پسر،مادر»؛ پای صحبت مهناز محمدی، کارگردان.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *