
نگاهی به رمان «ماه غمگین، ماه سرخ» نوشتهی رضا جولایی
بیشتر آثار رضا جولایی در ژانر رمان تاریخی جای میگیرد. او در مجموعه داستان جامه به خوناب (۱۳۶۸) و شب ظلمانی یلدا و حدیث دردکشان (۱۳۶۹) به سراغ جنگهای ایران و روسیه میرود و پس از آن در رمان سوءقصد به ذات همایونی (۱۳۷۴) که از سوی بسیاری از منتقدان تحسین شد، روایتی جدید از ترور محمدعلی شاه قاجار به دست میدهد. دیگر آثار او مانند تالار طربخانه (۱۳۷۱)، سیمیاب و کیمیای جان (۱۳۸۱) و یک پرونده کهنه (۱۳۹۳) با بستری تاریخی، مشاهیر تاریخ معاصر ایران را در کنار شخصیتها و وقایعی گاه تخیلی قرار میدهد تا جولایی به داستانهایی دست یابد که به قول خودش نه «گفتن تاریخ» بلکه «قصههایی تاریخمند» باشند.[۱]
اما این روزها نام جولایی در میان دوستداران رمان فارسی و منتقدان ادبی ایران به دلیل انتشار رمان جدیدش ماه غمگین، ماه سرخ بسیار شنیده میشود. این رمان که مهر ۱۳۹۹ از سوی نشر چشمه منتشر شد، در فهرست پرفروشهای همان ماه هم قرار گرفت. جولایی در این اثر، سه روز آخر زندگی سید محمدرضا کردستانی، متخلص به میرزاده عشقی را از هشتم تیر تا ۱۳ تیر ۱۳۰۳ برای خوانندگان خود نقل میکند. میرزاده عشقی، شاعر، نویسنده و روزنامهنگار دوران مشروطه و مدیر نشریه قرن بیستم در دورانی زیست که شرایط کشور پیوسته در تلاطم بود. از این رو، بیشترِ اشعاری که میسرود وطنی و ملی بود. عشقی در ۱۳ تیرماه ۱۳۰۳ شمسی توسط عوامل رضاشاه به ضرب گلوله کشته شد.[۲]

رمان ماه غمگین، ماه سرخ با اعلامیهی مدرس برای تشییع پیکر میرزاده عشقی آغاز میشود، با توصیف مراسم تشییع و سخنرانی محمدتقی بهار و فرخی یزدی ادامه مییابد و پس از آن در چند سطر از وضعیت نزدیکان میرزاده عشقی و آزادی دو قاتل پس از چهار روز خبر میدهد. در ادامه داستان به عقب برمیگردد تا سه روز قبل از ترور را روایت کند. نویسنده با میرزاده عشقی همراه میشود تا وضعیت روشنفکری را روایت کند که خطر ترور او از سوی طرفداران رضاخان وجود دارد. این خطر به خاطر شعر آخر او، جمهوری سوار است که در آن عشقی تندترین انتقادها را علیه «جمهوری قلابی» رضاخان نوشته است. عشقی حالا از ترس جان و برای نجات از عاقبتی محتوم به سراغ شخصیتهای مختلف تاریخی چون قوامالسلطنه، رحیمزاده، بهار و مدرس میرود تا آنها بتوانند یا جلوی برخورد رضاخان با عشقی را که به احتمال زیاد به مرگ این شاعر جوان خواهد انجامید، بگیرند و یا هزینه و امکانات خروج او از ایران را فراهم کنند.
با جلو رفتن داستان از زبان هر یک از شخصیتها بخشی از وضعیت آن برههی تاریخی روایت میشود. یکی از این توصیفات از زبان قوام السلطنه نقل میشود که خطاب به میرزاده عشقی و رحیمزاده میگوید:
«هیچ کس نمیتواند به تنهایی مدعی شناخت حقیقت باشد مگر دیکتاتورها، و حقیقت هم برای آنها جز دروغ نیست، منتها دروغی که به آن ایمان دارند، جناب رحیمزاده. دیکتاتور تازه به دورانرسیدهی ما مدعی است که منجی واقعی است. شاید خودش هم این باور را داشته باشد، اما وای به حال کسانی که به او ایمان بیاورند. او میخواهد پیرزنی کهنسال را با زور سرخاب و وسمه و نگار مثل عروسی جوان بیاراید. مردم هم در این میان نقشی ندارند.»[۳]
جولایی با توصیفاتی از این دست نه تنها سعی میکند اوضاع سیاسی و اجتماعی بستر تاریخی مورد نظرش را روایت کند بلکه اشاراتی به اوضاع کنونی ایران نیز بکند و از دل یک «قصه تاریخمند» شباهتهای دورانهای مختلف تاریخی ایران را به مخاطبش گوشزد کند. به همین دلیل است که برای مخاطب او داستان شاعری که قرار است از سوی نهاد قدرت ترور شود به سرعت وقایعی نزدیکتر را تداعی میکند مانند قتلهای زنجیرهای در دهههای ۶۰ و ۷۰ که روشنفکران، هنرمندان و شخصیتهایی سیاسی، همچون پروانه و داریوش فروهر، محمد جعفر پوینده، محمد مختاری، مجید شریف، شاپور بختیار و فریدون فرخزاد به دست نهادهای امنیتی کشته شدند.
حتی شخصیتهای تاریخیای که میرزاده عشقی با آنها روبرو میشود، سرنوشتی مانند یا نزدیک به عشقی و دیگر روشنفکران نامبرده پیدا میکنند. فرخی یزدی در سال ۱۳۱۶ محاكمه شد. ابتدا به ۲۷ ماه و در دادگاه تجديد نظر به ۳ سال زندان محکوم شد. حبس خود را میگذراند که بنا به «گزارش رسمی» در ۲۵ مهر ماه ۱۳۱۸ بر اثر مالاريا در بيمارستان زندان درگذشت در حالی که در زندان شهربانی به قتل رسيد.[۴] سید حسن مدرس در ۱۳۰۵ شمسی از سوءقصدی که به او شد جان سالم به در برد اما به دستور شاه در ۱۳۰۷ به کاشمر تبعید و در ۱۳۱۷ مسموم شد.[۵] محمد تقی بهار گاه زندانی میشد و گاهی تبعید. جولایی به دلیل سانسور و به دلایل تکنیکی در این ماجرا به سراغ سرگذشت تکتک این افراد نمیرود بلکه با ذکر سه روز آخر زندگی عشقی و روبرو شدن این فرد با دیگر مشاهیر تاریخی زمانه خود، یادآور سرنوشت تلخِ تاریخیِ روشنفکران ایرانی میشود.
اما ماجرا تنها از دید عشقی و سایر روشنفکران پیش نمیرود. جولایی روایت افراد درگیر در آن سوی ماجرا را هم میآورد، مثل روایت دو قاتل عشقی، یعنی همدانی و ابوالقاسم، و حتی درگاهی، آمر این قتلها. نویسنده با نقب زدن به گذشته این شخصیتها، انگیزههای آنها از ترور و حتی شیوهشان را برای مخاطب بازمیگوید. این تکنیک باعث میشود که واقعهی ترور میرزاده عشقی ابعاد بیشتری به خود بگیرد و بتوان از دیدگاه تمام شخصیتهای درگیر آن ماجرا را دید و به این ترتیب، خواننده نیز بتواند سرنوشت روشنفکر (یا روشنفکران) معاصر را بیشتر درک کند.

از سوی دیگر خلق شخصیتهای تخیلی یا نیمهتخیلی نیز به کمک روایت جولایی میآیند و بخشی از واقعهی ترور از دیدگاه شاهزاده خانمی که رابطه عاشقانه و شاعرانه با عشقی دارد، زن روسپیای که به خانه عشقی رفت و آمد میکند و در ترور او دست دارد، و همینطور همسایههای عشقی نقل میشود. جولایی به بهانه پرداخت شخصیت این افراد و روایت زندگی آنان به طبقههای مختلف جامعه آن روز تهران سرک میکشد و سعی میکند از جامعه تهران آن زمان تصاویری غیرکلیشهای ارائه کند.
البته این اولین باری نیست که جولایی این گونه به تاریخ ایران پرداخته است. این شیوهی چندوجهیِ روایات تاریخی به امضایی برای آثارش تبدیل شده است. او در این زمینه میگوید:
«دوست دارم داستانهایم در بزنگاههای تاریخی شکل بگیرند. آدمها در حالت عادی شخصیتهای مشابهی دارند و مثل هم هستند، اما در بزنگاهها و نقاط بحرانی است که شخصیتها بروز پیدا میکند و میتوان خود یا دیگری را شناخت.» [۶]
این دیدگاه جولایی سوی دیگر ماه غمگین، ماه سرخ را آشکار میکند. روایات و داستانهای تاریخی در مورد افرادی چون عشقی، محمد تقی بهار و غیره بیشتر به سمت روایاتی حماسی یا مظلومسازی پیش میروند. اما جولایی در روایت خود با قرار دادن این افراد در بزنگاهی تاریخی وجوه دیگری از شخصیتشان را معرفی میکند. میرزاده عشقی گاه شاعر و روزنامهنگاری است آشفته، ترسیده، مستاصل، عاشق مسلک، تندزبان و البته تندخو؛ محمد تقی بهار قهرمانی ادبی نیست و وجوه انسانی او، سید حسن مدرس، قوام السلطنه و دیگران هم بیشتر از وجوه دیگرشان دیده میشود.
این کلیشهزدایی از شخصیتهای تاریخی نه در تضاد با شناخت قبلی خواننده ایرانی بلکه مکمل آن است. همانگونه که تاریخمندی رمان جولایی نه تنها در تضاد با دیگر روایات تاریخی نیست بلکه سعی کرده بر گوشههای تاریک و نادیده همین روایات نوری بتاباند و زوایای گمشدهی آنها را بنمایاند. این وجه از روایات رمانهای جولایی است که باعث شده از او این روزها به عنوان نویسندهای جریانساز یاد شود و بسیاری از نویسندگان جوانتر سعی کنند به سبک او در بستری تاریخی به مسائل روز ایران بپردازند.
پانوشتها:
[۱] بهزاد وفاخواه، «گفتگو با رضا جولایی»، وینش.
[۲] «میرزاده عشقی ترور شد»، دنیای اقتصاد، ۱۳ تیر ۱۳۹۴.
[۳] رضا جولایی، «ماه غمگین، ماه سرخ»، تهران، نشر چشمه، ۱۳۹۹، ص ۲۴.
[۴] محمود فاضلی، «فرخی یزدی، شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه»، اعتماد، ۲۲ مهر ۱۳۹۹.
[۵] جان فوران، مقاومت شكننده (تاريخ تحولات اجتماعي ايران)، ترجمه احمد تدین، تهران، انتشارات رسا، ۱۳۷۸، ص ۳۳۴.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *