«بادِ جن» به روایت ناصر تقوایی
تقوایی داستاننویس موفقی شده بود که به مستندسازی روی آورد و سه سال بعد که اولین فیلم بلند سینماییاش آرامش در حضور دیگران را در ۲۸ سالگی ساخت، مستندساز شناختهشدهای نیز بود. او از سال ۱۳۴۵ به دعوت فرخ غفاری و فریدون رهنما همکاریاش را با تلویزیون ملی ایران آغاز کرد و در پنج سال ۱۳ فیلم گزارشی، مستند و مستند-داستانی با نامهای تاکسیمتر، آرایشگاه آفتاب، نانخورهای بیسوادی، رابطه، فروغ فرخزاد (۱۳۴۵-۱۳۱۳)، رقص شمشیر، نخل، باد جن، پنجشنبه بازار میناب، اربعین، مشهد قالی/مشهد اردهال، موسیقی جنوب: زار و پنجمین جشن هنر شیراز را برای این سازمان ساخت که تعدادی از آنان از مهمترین آثار مستند سینمای ایران با موضوعات بومشناسانه و آیینشناسانه هستند. یکی از شناختهشدهترین و ماندگارترین آثار این مجموعه، مستند بادِ جن است که در سال ۱۳۴۸ در بندر لنگه فیلمبرداری شد.
در سال ۱۳۴۴ غلامحسین ساعدی که در صدد نوشتن تکنگاری متفاوت «اهل هوا» بود، تصمیم میگیرد با حضور میدانی و در قالب سفری تحقیقی به بنادر جنوب، اطلاعات بیشتر و دقیقتری در مورد بومیان آن منطقه، مراسم زار و اهل هوا به دست بیاورد. ناصر تقوایی که آن روزها به عنوان یک داستاننویس جوان و خوشذوق از جنوب به تهران آمده و از طریق صفدر تقیزاده پایش به محافل ادبی و روشنفکری باز شده بود، بهترین گزینه برای همراهی با او در این سفر بهنظر میرسید. تقوایی علاوه بر جنوبی بودن، به خاطر شغل پدرش که کارمند گمرک بود، تمام کودکیاش را در بنادر مختلف جنوب و در میان بومیان آنجا گذرانده بود و به دلیل حساسیتها و نکتهبینیهای شخصی، آشنایی دقیق و درخوری در مورد جغرافیا و جامعهشناسی آن منطقه داشت.
در این سفر پر فراز و فرود علاوه بر ساعدی و تقوایی، محمدعلی جزایری نیز حضور داشت و با خود یک دوربین فیلمبرداری هشت میلیمتری هم آورده بود. همین دوربین سبب شد که او و تقوایی در طول این سفر مدام مشغول عکاسی و فیلمبرداری از مناظر و چشماندازهای آن مناطق باشند. این سفر پربار با ساعدی، و عکاسی و فیلمبرداری از مناطق مختلف جنوب، نخستین جرقههای علاقه به مستندسازی را در ذهن تقوایی روشن کرد. مدتی بعد تقوایی داستاننویسی را وانهاد و به صورت کامل و جدی وارد عرصه مستندسازی و سپس سینما شد.
* * *
تحمل آدم بهخاطر این است که درد باز هم بیشتر بشود اما هنگامی که درد آنقدر زیاد بشود که دیگر نتواند بیشتر بشود بومیان جنوب زارشان میگیرد.
میتوان گفت جان کلام باد جن در همین نخستین جملهی گفتار فیلم گنجانده شده است که بر روی تصویری از دریایی خروشان و با صدای پرجذبهی احمد شاملو خوانده میشود.
تقوایی که همواره علاقمند به استفاده از فرمهای تازه در روایتهایش بوده، برای طرح این اثر مستند هم شیوهی روایی خاصی را در نظر گرفته و طراحی میکند. او میکوشد تا روایت خود از این مراسم خاص را در سه مسیر گوناگون و متفاوت طرح کند و به ثمر و مقصد نهایی و مشترک برساند. این سه مسیر یا سه بخش شامل گفتار فیلم، تصاویری ثابت، عکسوار و هنرمندانه از ویرانیهای بندر لنگه و حومهی آن، و در نهایت تصاویر مستند از برگزاری مراسم میشود. هر کدام از این سه بخش از جایی آغاز میشوند و در نهایت یکدیگر را تکمیل میکنند و اثر را به سرانجام میرسانند.
فیلمساز در این اثر، به شکل مشخص قصد ریشهیابی روانشناسانه یا آیینشناسانهی این مراسم مرسوم و پر رمز و راز در سواحل شمالی و جنوبی خلیج فارس، آفریقا و دیگر نقاط جهان را ندارد بلکه میخواهد این آیین را آنطور که خود بومیان جنوب ایران روایت کرده و به اجرا درمیآورند، به نمایش بگذارد. آنان معتقدند بادهای گوناگون کافر، مدام در این سواحل میوزند و بومیان را جنزده یا هوایی و بیمار میکنند؛ بیماری پر رنج و دردی که هیچ پزشک و رمال و دعانویسی توان درمانش را ندارد و تنها با برگزاری این مراسم ویژه توسط اهل هواست که میتوان جن را با نواختن موسیقیها و ریتمهای مختلف از روح و روان بیمار بیرون کرد. بومیان همچنین معتقدند این بادها میتوانند با هوایی کردن ساکنان و راندن آنان، باعث ویرانی شهرها و روستاها شوند و این مکانها را به بیغولههایی که لانه جنها میشوند، بدل کنند.
لنگه را بادها ویران کرد. نفوس لنگه یک روز هفتاد هزار بود. در سیزده خاکستان بزرگ، در لنگهی امروز حتی شوره هم نمیروید.
تقوایی با پذیرش و شناخت این وهم و هراس ریشهدار بومیان منطقه، عمدا فیلم را در بندر لنگهای میسازد که شکوه و جلال گذشته را از دست داده، به ویرانهای بزرگ بدل شده و جمعیت هفتاد هزار نفریاش به شکل معناداری کاهش پیدا کرده است؛ خرابی و کسادیای که بومیان دلیلش را هجوم بادهای کافر وزیده از سوی دریا میدانند.
در بندر خُرد و خراب لنگه هنوز صدای موج میآید، با صخرههای ساحل بیجاشو. کندوی امنِ جاشوی دریای فارس امروز جولانگه باد است؛ بادهای موذی و مرموز، سنگین و سرگردان، باد زار، باد جن، بادهایی مثل برق چشم گربه در شب تاریک.
تقوایی برای روایت و پرداخت متفاوت این اثر، با آغوش باز این مالیخولیای جمعی را میپذیرد تا قلم و دوربینش را ابزار روایت دقیقتر این آیین ویژه و وهمآلود کند. او هم در متن گفتار و هم به شکل موازی در تصویرهایش میکوشد بیانگر این باورها باشد و با پیوند دادن متن گفتار و صدای شاملو با تصاویر وهمناک از دریا، پنجرههای خالی، درهای قفلشده، گورستانهای متروک، دیوارهای ریخته و کوچههای خالی تاثیر بادهای کافر را بر بندر ویران شدهی لنگه به نمایش بگذارد.
او بهقصد قضاوت کردن، یا نظر دادن در مورد درستی یا نادرستی این باورها و مراسم دوربین به دست نگرفته بلکه میخواهد با نگاهی هنرمندانه و زیباییشناسانه این آیین را دقیقتر و اثرگذارتر به مخاطب غیر بومی نشان بدهد.
این درخت کُنار شبها لانهی جن است و در جنوب جنزده بسیار است. پشت این خاکستان یک خاکستان دیگر و پشت این خاکستان یک خانهی مقدس هست. اهل هوا شبها در اتاق پشت این دیوار، جن را از تن بیرون میکنند.
پس از زمینهچینیهای دقایق نخستین فیلم با گفتار و نمایش تصاویر عکسگونهی لنگهی متروک به واسطهی جنزدگی، فیلمساز سرانجام به سراغ مراسم میرود؛ مراسمی که اهل هوا هیچ غریبهای را به آن راه نمیدهند و تقوایی برای ورود به این مراسم باز هم از آشنایی و شناخت قدیمیاش از این بومیان استفاده کرده و اعتمادشان را جلب میکند. آنها میپذیرند دو دوربین از مراسمشان فیلم بگیرد. یک دوربین ثابت در سوراخی توی دیوار خانهی محل مراسم نصب میشود و فیلمبردار بیرون از خانه پشت آن میایستد، و دوربین دوم را خود تقوایی بهدست میگیرد و بهعنوان یک آشنا به درون مراسم میرود. طبق گفتههای تقوایی هیچچیز در بخش اجرای این مراسم بازسازی و طراحی نشده، و تمام وقایع مستند و بدون دخالت فیلمساز انجام گرفته است.
اهل هوا، زنان و مردان دور اتاق مینشینند و دهلها مینوازند و نغمههایی به زبان محلی خوانده میشود. آرام آرام و با گذر زمان جنزدهها و هواییشدگان و بیماران با این موسیقی و ریتم به حرکت و رقصی نشسته در میآیند؛ رقصی که ادامه پیدا میکند و اوج میگیرد و تا بیرون رفتن جن از بدن ادامه پیدا میکند.
فیلم نیز با پایان یافتن مراسم تمام میشود.
* * *
تاثیر و رازآلودی موضوع «اهل هوا» انگار در ذهن تقوایی باقی میماند. او یکبار دیگر در سال ۱۳۵۰ نیز به جنوب سفر میکند و فیلم مستند دیگری به نام موسیقی جنوب: زار در این زمینه میسازد. سالها بعد، در سال ۱۳۷۷ نیز فیلم کوتاه داستانی کشتی یونانی را با همین مضمون جلوی دوربین میبرد.
عشق و اعتقاد عمیق تقوایی به مستندسازی و تاثیر فرهنگی آن، در سالهای سخت پس از انقلاب نیز دو بار ثمر میدهد و او موفق میشود دو مستند پیش (۱۳۷۶) و تمرین آخر (۱۳۸۴) را با دشواریهای بسیار جلوی دوربین ببرد و بسازد.
به اعتقاد بسیاری از منتقدین و سینماگران، ناصر تقوایی با تکیه بر توانمندیهایش در روایتگری، و همچنین با توجه به نگاه خاص، هنرمندانه و اصیلش به موضوعاتی که سراغ آنها رفته، با ساخت این مجموعهی متنوع، یکی از تاثیرگذارترین مستندسازان سینما و تلویزیون ایران است. او سازندهی مستندهایی است که هنوز هم با گذشت حدود پنج دهه از عمرشان، همچنان در محافل سینمایی و دانشگاهی مورد توجه هستند و در طول این سالها بارها و بارها در تلویزیون و جشنوارههای مختلف بهنمایش درآمده و مورد ستایش اهل فن قرار گرفته و میگیرند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *