۶. مسافر
سرم رو به خنکی شیشهی پنجرهی اتوبوس چسبونده بودم و خیره به بیرون به خودم میگفتم برای آخرین بار بهشون نگاه کن... به خطهای جاده، تیرهای برق، درختها و دشتها. اینها شاید آخرین تصاویر تو از سرزمینت باشه.
سرم رو به خنکی شیشهی پنجرهی اتوبوس چسبونده بودم و خیره به بیرون به خودم میگفتم برای آخرین بار بهشون نگاه کن... به خطهای جاده، تیرهای برق، درختها و دشتها. اینها شاید آخرین تصاویر تو از سرزمینت باشه.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *