زیر گذر زمان، فصل ۲
۴. شادی جمعی
آن روز اما اتفاق مهمتری افتاد. برای اولین بار چیزی را میدیدم که هیچ تجربهی قبلی ازش نداشتم. همهی مردم خوشحال بودند و تو خیابانها به هم شیرینی میدادند. با هم میخندیدند و انگاری هیچ غمی تو دنیا وجود نداشت. صدای بوق و ترانههای شاد از هر طرف میآمد. حتی پلیس با مردم میخندید.
شرح مجموعه:
مجموعهی «زیر گذر زمان» درددلی است خودمانی از آنچه گذشته و میگذرد؛ پرداختی است بیپیرایه به چهها، چراییها و چطورها؛ و خواهشی است به سوی زیباییها زندگی.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *