تبار(های) رمان تاریخی در ادبیات فارسی
چکیده
در پنج مقاله قصد دارم نشان دهم که برخلاف درک و تحلیل رایجِ از رمانهای تاریخی آغازگر در ادبیات مدرن فارسی، این رمانها همسان نبودهاند و با اهداف روایی متفاوت، متکی بر منابع تاریخی مختلف و از زاویه دیدهای متضادی با یکدیگر نوشته شدهاند. در پی بازخوانی دقیق رمانهای تاریخی آغازگر در ادبیات فارسی به این نتیجه رسیدهام که رمان تاریخی فارسی نه یک تبار واحد، که تبارهای متعدد و چندگانهای داشته است. در مقاله اول به مقدمه و پیشزمینه این بحث خواهم پرداخت. سپس رمانهای تاریخی آغازگر را در سه مقاله متوالی بحث خواهم کرد و در پی مشخص کردن و ایجاد تمایز بین تبارهای گوناگون رمان تاریخی فارسی از منظر هدف روایی و منابع و تحلیل تاریخی، مختصری از رشد و زوال هر یک از این تبارها در تاریخ رماننویسی فارسی مینویسم. در مقاله پنجم، روزگار دوزخی آقای ایاز (۱۳۴۹) اثر رضا براهنی و حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد (۱۳۵۸) نوشتهی هوشنگ گلشیری را در چارچوب فراخواندن تبار انتقادی رمان تاریخی و توسعهی آن تبار تحلیل میکنم.
مقدمه و پیشزمینه
رمان تاریخی در فارسی نیز همچون زبانهای مجاور ترکی و عربی از اولین ژانرهای مدرن ادبیای بود که پاگرفت و نویسندگانی از دهههای پایانی قرن دوازدهم به این سو در این ژانر دست به قلم بردند. در هر سهی این زبانها میتوان از تأثیر پررنگی که ترجمهی آثار الکساندر دوما و رمان تاریخی فرانسوی بر ذائقه رماننویسان آغازگر این ژانر در ادبیات خاورمیانه گذاشت سخن گفت (بالایی، ۱۳۷۷، ص. ۱۱).[۱] شاهزاده محمد طاهر میرزا اسکندری کنت دو مونت کریستو (تبریز، ۱۳۰۹ قمری/ 1270 شمسی)، سه تفنگدار (تهران، ۱۳۱۶ قمری/ ۱۲۷۷ شمسی) و لویی چهاردهم (تبریز، ۱۳۲۲ قمری/۱۲۸۳ شمسی) از آثار الکساندر دوما را به فارسی ترجمه کرد (آرینپور، چاپ پنجم، ۱۳۷۲، ص. ۲۳۷).
رمان تاریخی از همان بدو پیدایش خود در ادبیات فارسی مورد توجه شرقپژوهان و در ادامه پژوهشگران ایرانیِ تاریخ ادبیات فارسی بوده است. ادوارد براون در جلد چهارم کتاب تاریخ ادبیات فارسی (چاپ اول، ۱۹۲۴ میلادی / ۱۳۰۳ شمسی) ذیل بحث خود درباره رمان در ادبیات فارسی به جلد اول عشق و سلطنت (۱۲۹۸ شمسی) موسی نثری و جلد اول دامگستران یا انتقامخواهان مزدک (۱۲۹۹ شمسی) اثر عبدالحسین صنعتیزاده به عنوان کوششهایی جاهطلبانه برای تأسیس رمان در معنای دقیق کلمه در فارسی اشاره میکند. البته بر هر یک از این دو اثر نیز انتقادهایی عمدتا از جنبهی دادههای تاریخی مندرج در آنها وارد میداند. در پی او خاورشناسانی مانند چایکین (۱۹۲۸)، برتلس (۱۹۳۲)، نیکیتین (۱۹۳۳) و بعدها ماخالسکی (۱۹۵۲) و یان ریپکا (۱۹۵۶) هم به ژانر رمان تاریخی فارسی پرداختهاند. از بین محققان معاصر نیز کریستف بالایی به تفصیل در بخش سوم از کتاب خود پیدایش رمان فارسی از این ژانر ادبی مینویسد.
پژوهشگران متعدد ایرانیای نیز به ویژه در چند دههی اخیر به بررسی این ژانر ادبی در دورههای مختلف تاریخی آن همت کردهاند. حسن کامشاد رمانهای تاریخی آغازگر را ذیل رمان ناسیونالیستی رمانتیک یکپارچه میکند و گرچه اشاره به زندگی مجزای چهار نویسنده از پنج نویسندهای که در اینجا بحث خواهیم کرد دارد، اما از نظر طبقاتی و خاستگاه فکری آنها را شبیه یافته و آثار آنها را خالی از سیاست و در جستوجوی ترویج اخلاق اجتماعی و فردی توصیف میکند (کامشاد، ۱۹۶۶، ص. ۴۲).
آرینپور نیز در توصیفی همسانساز از رمانهای تاریخی اولیه چنین مینویسد:
اکثر نویسندگان این قبیل رمانها زمینه داستان را بر وقایع تاریخ باستانی پیش از اسلام مینهادند. علت این امر را شاید بتوان در غلیان روزافزون روح ملیت و علاقه مفرط به سنن و افتخارات گذشته جستجو کرد. بدین معنی که نویسندگان سعی داشتهاند با ذکر این احوال و اوضاع، دوران پر عظمت ایران باستان و مفاخر تاریخی کشور خود را به خاطر آورده، امید ایجاد یک ایران بزرگ و مقتدر را که از سلطه و نفوذ بیگانگان در امان بوده و در برابر جنگجویان و جهانگشایان نوع جدید قدرت ایستادگی و دفاع از هستی و سرنوشت خود داشته باشد، در دل خوانندگان زنده کنند. (آرینپور، ۱۳۷۲، ص. ۲۳۸)
مشابه محققان پیشین، عبدالعلی دستغیب نیز هدف روایی نویسندگان پیشگام رمان تاریخی را یکپارچه توصیف کرده و چنین مینویسد: «خسروی، بدیع، و صنعتیزاده کرمانی از نخستین کسانی بودند که برای برانگیختن شور و شوق مردم و رهایی دادن ایشان از کرختی و بیاعتنایی نسبت به زادبومشان به نگارش رمان دست زدند» (دستغیب، ۱۳۸۷). محمد پارسانسب تمرکز خود را بر رمانهای تاریخی که در حد فاصل ۱۲۷۴ تا ۱۳۳۲ نوشته شدهاند گذاشته و این محدوده تاریخی را به سه دوره ۱۲۸۴ تا ۱۳۰۰، ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ و ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ تقسیم کرده است. پارسانسب در ذیل دوره اول که رمانهای بررسیشده در این یادداشت را نیز در بر میگیرد، برای این رمانها شباهتهایی هم به لحاظ ساختاری و هم به جهت محتوایی و معنایی و خاستگاه فکری قائل است (محمد پارسانسب، ۱۳۸۲).[۲]
من معتقدم برعکس نظراتی که در بالا آمد، رمانهای تاریخی آغازگر را نباید شبیه هم معرفی کرد. بالعکس هدف این نوشته نشان دادن و برجسته کردن تمایزاتی است که میتوان بین پنج اثر آغازگر رمان تاریخی که در سه دهه پایانی قرن دوازدهم شمسی نوشته شدهاند یافت. این پنج اثر عبارتند از: جهودکشان اثر هامبارسوم آراکلیان، شمس و طغری اثر محمدباقر خسروی، عشق و سلطنت یا فتوحات کورس کبیر اثر موسی نثری، داستان باستان یا سرگذشت کورس اثر میرزا حسنخان نصرت الوزاره بدیع و دامگستران یا انتقامخواهان مزدک اثر عبدالحسین صنعتیزاده. این یادداشت مدعیست که شروع رمان تاریخی را بایستی ذیل پنج مسیر متفاوت بازخوانی کرد؛ قرائتی که کمک میکند رد پنج گونهی متفاوتِ رمان تاریخی را در طول ادبیات فارسی جستوجو کنیم.
تاریخ و رمان
تاریخ و رمان هر دو روایت میکنند. شکلگیری تاریخنویسی نوین در ایران را از منظر زبان تاریخنویسی و شیوههای روایت تاریخی بایستی در همزمانی و ارتباط آن با شکلگیری ادبیات مشروطه فهمید. همزمان با جنبش مشروطه، تاریخنویسی هم روش، منابع و مفاهیم تحلیلی خود را تغییر میدهد و هم به تجربهی شیوههای روایی نوین دست میزند. پدیدههایی مثل سادهسازی زبان در هر دو عرصهی ادبیات و تاریخنویسی رخ داده و فراتر از آن در مواردی تاریخ از ساختارهای روایی داستانپردازی مدرن بهره برده است. برای یک نمونه از حضور شیوههای رمانوار در گزارش تاریخی میتوان به کتاب عبرة لمن اعتبر اثر میرزا کریم انارکی کرمانی اشاره کرد که شرح این نویسنده از «واقعه هایله همدان» و «فتن[۳] مابین سلسله شیخیه و جماعت بالاسری» است. در این گزارش تاریخی، نویسنده اثر خود را بر «چهار مقدمه و شش واقعات و یک خاتمه و برخی حکایات مناسب بعضی از حالات و اتفاقات و مسمی» سامان داده است. مقدمهی اول در «بیان سبب و اشخاصی که اسباب وقوع این فتنه و فساد گشتند» است. مقدمهی دوم در شرح حالات و خیالات و گفتار و کردار ملاعبدلله بروجردی و اتباعش. در ادامه حوادث متعدد مثل کشته شدن این و آن در طول این غائله نیز در ذیل واقعات روایت شده است. همانطور که این شرح بسیار مختصر از این گزارش تاریخی نشان میدهد، این گزارش در ساختار روایی خود ملهم از شیوههای نوین روایت داستانی از قبیل مقدمهچینی، شخصیتپردازی، طرح و توطئه، حادثه و مانند آن طرحریزی شده است.
البته نباید چنین فرض کرد که تاریخنویسان لزوما از علاقهمندان و یا اشاعهدهندگان رمان تاریخی در ادبیات فارسی بودهاند. رسالهی احمد کسروی در پیرامون رمان احتمالا شدیدترین نقدی است که علیه رمان و رمان تاریخی در فارسی نوشته شده است. این رساله حاوی مجموعه انتقاداتی است که اول بار کسروی در ۱۳۱۱ شروع کرد و تا ده سال بعد ادامه داده است. در این بین دکتر فاطمه سیاح (دکترای ادبیات از دانشگاه مسکو) در مقابل انتقادات کسروی از رمان دفاع کرد. کسروی درواقع رمان را زیرِ مجموعهی مفهوم «اروپاییگری» خود نقد میکند. آن را جزو «ادبیات» نمیداند و به اشاعه درامهای رمانتیک چه به شکل ترجمه، چه تالیف و چه پاورقی در ایران معاصر خود میتازد. نقد او به رمانهای رمانتیک محدود نیست و او به طور خاص بر رمان تاریخی میآشوبد. به نظر کسروی رمان تاریخی به دلیل آلودن افسانه به واقعیت تاریخی مضر است. از نظر کسروی «آنچه رخ داده ارزش تعریف دارد، نه آنچه ممکن بوده رخ دهد یا شاید رخ بدهد». تندترین نقدها را به جرجی زیدان (رماننویس تاریخی عرب که خوانندگان فراوان در ایران هم داشته) دارد و او را «ننگ زبان عربی» و «ننگ اسلام» میداند. نقد او محدود به رمان تاریخی فارسی نیست و فیالمثل آناتول فرانس و دیگران را میکوباند که گرچه گاه شیوخ را رسوا کردهاند اخلاق را نیز آلوده میکنند. کسروی بدون اشارهی مستقیم به بوف کور، این رمان و جملهی رماننویسان تاریخی آن دوران را نقد میکند و رمان را در فهم واقعیت جهان به همان باطلی علم نجوم در قرون وسطی ارزیابی میکند. در نزدش «رمان امروز در حکم تعزیهخوانی دیروز است». کسروی چشم به راه روزی است که رمان را خوراک آتش کنند. یازده سال بعد خدا را سپاس میگوید که یک سال قبل یعنی حوالی دی ماه ۱۳۲۱ در جشن کتابسوزان در تهران و اهواز و تبریز و مراغه و ارومیه و کاشمر بیش از همه کتابهای رمان به آتش انداخته شد (کسروی، ۱۳۲۲).
از مقاله آتی معرفی پنج رمان تاریخی آغازگر در ادبیات فارسی را به ترتیب زمانی شروع خواهم کرد و تفاوتهای آنها را از منظر رویکرد و منابع تاریخی، هدف نگارش و روش چاپ و پخش آن اثر نشان خواهم داد.
پانوشتها:
[۱] از بین پیشگامان رماننویسی تاریخی، عبدالحسین صنعتیزاده در فصل پانزدهم خودزندگینامهای که از خود به جا گذاشته است (روزگاری که گذشت، ۱۳۴۶) درباره تأثیر رمانهای تاریخی ترجمه شده بر شروع به کار خود نوشته است.
[۲] چند پایاننامه دانشگاهی نیز در مقطعهای فوقلیسانس و دکترا در دانشگاههای ایران به تحلیل رمانهای تاریخی آغازگر اختصاص یافته است. با این حال عمده این پایاننامهها در تأیید توصیفات و تحلیلهایی که اشاره شد به بررسی چند رمان تاریخی پرداختهاند. در بین این آثار پایاننامه کارشناسی ارشد کامران علی سپهران با عنوان بررسی ادبی و جامعهشناختی رمان تاریخی ایران، سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ (دانشگاه تهران)، گرچه دوره تاریخی خود را پس از سالهای مورد بحث در این مقاله قرار داده است از این نظر حائز اهمیت است که در تحلیل خود از ۱۵ رمان دوره پهلوی اول اتفاقا آنها را حاوی نشانههای متنی و محتوایی بازمیخواند که «بشارتگر تزلزلیست که نخبگان و روشنفکران در همراهی و یا طرد دولتملت نوپا داشتند».
منابع:
بالایی، کریستف (۱۳۷۷). پیدایش رمان فارسی (ترجمه مهوش قویمی و نسرین خطاط)، انتشارات معین، انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران.
پارسانسب، محمد (۱۳۸۲). سیری در رمانهای تاریخی فارسی. آموزش زبان و ادب فارسی، سال هفدهم، ۲۲-۲۹.
دستغیب، عبدالعلی (۱۳۸۷). نخستین رمان و رماننویس تاریخی ادبیات معاصر فارسی. کیهان فرهنگی، ۵۲-۵۷.
سپهران، کامران علی (۱۳۷۸). بررسی ادبی و جامعهشناختی رمان تاریخی ایران، سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ (پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران).
صنعتیزاده، عبدالحسین (۱۳۴۶). روزگاری که گذشت. ابنسینا.
کسروی، احمد (۱۳۲۲، چاپ الکترونیکی ۱۳۸۸). در پیرامون رمان.
Browne, E. G. (1959, first print 1924). A Literary History of Persia, Volume IV. Cambridge University Press.
Kamshad, H. (1966). Modern Persian Prose Literature. Cambridge University Press.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *