۱۲+۱ دلیل برای ناامیدی در گلاسگو
بزرگترین اجلاس اقلیمی تاریخ، موسوم به COP26 از یکشنبه ۳۱ اکتبر در گلاسگو اسکاتلند آغاز به کار میکند. این اجلاس از آن جهت اهمیت دارد که طبق قرار و مدارهای شش سال گذشته، از اجلاس اقلیمی پاریس در سال ۲۰۱۵ تا الآن، اکنون نوبت به تدوین یک برنامه اجرایی رسیده تا هر کشور بداند برای مهار گرمایش جهانی چه وظایفی به عهده دارد و چه باید بکند. عمدتا تا حالا فقط حرف و هشدار بوده. الان دیگر قرار است بشر برای مهار اثرات ویرانگر تغییر اقلیم تن به یک برنامه بدهد که البته میتواند وجهی از یک «ریاضت اقتصادی» برای اغلب مردم جهان را به دنبال داشته باشد.
اما آیا اجلاس گلاسگو میتواند به چنین هدفی برسد و از ماه آینده واقعا تکلیف بشر با تغییر اقلیم روشن بوده و همه کشورها در مسیر مهار گرمایش جهانی قرار خواهند گرفت؟ نگارنده میگوید فریفته آنچه که در روزهای آینده بر صفحه تلویزیونها خواهید دید نشوید. بله، در روز پایانی سیاستمداران خواهند آمد و با لبخندهایی تا بناگوش در میان سوت و کف و هیاهوی حضار یکدیگر را در آغوش گرفته و خبر از موفقیت خواهند داد؛ مثل روز پایانی اجلاس پاریس و همه دیگر نشستهای اقلیمی. اما دلایل بسیاری برای بدبینی وجود دارد که میتواند باعث شود اجلاس گلاسگو نیز برای سبزها و محیط زیستیها دلسردکننده بوده و عملا به آن توافق نهایی، لازمالاجرا و راهگشا منجر نشود. در زیر فهرستی از این نگرانیها را میبینید. این فهرست فقط برای جلب توجه شما به ماهیت اخباری است که در دو هفته آینده خواهید شنید. و البته که شرح و توضیح هر کدام از آنها فرصت و مجال دیگری میخواهد بایسته و مفصل.
۱. ضمانت اجرایی: کدام قاعده حقوقی میتواند کشورها و کمپانیها را وادار کند به اجرای بیکموکاست توافق احتمالی گلاسگو؟ تجربه پاریس میگوید عملا وضع چنین قاعده حقوقی ناممکن است.
۲. کدام هدف؟ ۱/۵، ۲، یا ۲/۷ درجه حداکثر افزایش دما نسبت به پیش از انقلاب صنعتی؟ ظاهرا در گلاسگو هم میخواهند توافق پاریس یعنی هدف ۱/۵ درجه را مبنا قرار دهند. اما چنین هدفی ناممکن است. حتی ۲ یا ۲/۷ درجه هم ناممکن است. بعید است حتی با اجرای کامل توافقات اقلیمی بتوان زیر افزایش ۳ درجه گرمایش جهانی را کنترل کرد.
۳. کمپانیها: قاعده معمول توافقات اقلیمی این است که دولتها موظف میشوند چنین کنند و چنان. اما به واقع دیاکسیدکربن را کمپانیها منتشر میکنند و نه دولتها، و هر فشار دولتها بر کمپانیها در این زمینه نقض تجارت آزاد خواهد بود. راهکار جایگزین پیچیده است و الان در دسترس نیست.
۴. توسعه: برای مهار گرمایش جهانی باید توسعه یافت اما توسعهیافتگی به افزایش گرمایش جهانی منجر شود. این تناقض پیچیده فعلا قابل حل نیست.
۵. برابری: بین قطب تا استوا ۶۰ درجه اختلاف اقلیمی وجود دارد. دشوار است بتوان یک توافق همشکل تدوین کرد که اردوگاه شمال و جنوب یکسان از آن بهرهمند یا به خاطر آن زیانکار شوند. از سوی دیگر جهان نابرابر نمیتواند عرصه یک اتحاد جهانی واقعی برای حل یک مسئله فراگیر جهانی باشد. نابرابری جهانی سدی است در برابر یک توافق اقلیمی یکپارچه و فراگیر.
۶. کاستی طرحهای داوطلبانه: بیش از صد کشور که جزو توسعهیافتهترها هم هستند منطبق بر دستور کار توافقنامه پاریس برنامه اقدام خود را ارائه کردهاند. جمعبست این برنامهها متاسفانه برآورنده هدف آن توافقنامه نیست. و تازه اینها متعهدین بودهاند. از بیش از یکصد کشور دیگر هیچ برنامهای نرسیده است.
۷. صدمیلیارد دلار: طبق توافق پاریس قرار بوده منتهی به امسال کشورهای صنعتی سالانه صدمیلیارد دلار کمک برای سرمایهگذاری در حوزه انرژی پاک در اختیار دیگر کشورها قرار دهند. هیچ سالی این مبلغ فراهم نشده و الان هم با وجود قول بایدن برای افزایش دو برابری سهم آمریکا چشماندازی از تهیه این مبلغ وجود ندارد؛ به خصوص با توجه به فشارهای اقتصادی ناشی از کووید ۱۹ بر اقتصاد همه کشورها.
۸. حذف زغال سنگ: طبق پیوست فنی توافق پاریس باید استفاده از سوخت زغال سنگ تا سال ۲۰۳۰ در سراسر جهان متوقف شود. چین، مصرفکننده اصلی زغال سنگ اما زیر بار چنین تعهدی نمیرود. حتی برخی کشورهای صنعتی هم هنوز به زغال سنگ وابستهاند.
۹. متان: سوخت فسیلی نیست که بگوییم برای کاهش انتشار آن خودرو برقی بخرید یا دوچرخهسواری کنید. برای کاهش متان در جو سیاستهای پیچیدهای در حوزه مدیریت پسماند یا توسعه کشاورزی و دامداری باید انجام شود. سختگیری در این باره یعنی پذیرش ریسک گرسنگی برای صدها میلیون انسان. هیچ کس چنین ریسکی را نمیپذیرد.
۱۰. چین: پرجمعیتترین کشور جهان عامل انتشار ۲۷درصد دیاکسیدکربن در جو زمین است اما حاضر نیست با هدف مهار گرمایش جهانی در سیاستهای توسعه اقتصادیاش چندان تجدید نظر کند. مضاف بر آن چین مشوق یک نوع رشد اقتصادی منابعمحور در بسیاری از کشورهای جهان است. وام میدهد و کشورها را وادار میکند برای بازپرداخت وام به فشار بر منابع طبیعیشان رو بیاورند. اجلاس گلاسگو برای چین یک مزاحمت موقت است نه یک نقطه عطف تغییر در سیاستهای کلان اقتصادی.
۱۱. هند: چه کسی میتواند صدها میلیون هندی فقیر و نیمسیر و نیمگرسنه را وادار کند برای مهار گرمایش جهانی قدری از روند توسعهشان را کند کنند؟ هند میگوید بگذارید سطح مصرف ما کمی به شما نزدیک شود بعد از ما بخواهید از طرحهای رشد اقتصادی دست بکشیم. حرفشان مجابکننده است اما در عین حال بر باد دهندهی عمدهی پیشفرضهای فنی هر توافق اقلیمی.
۱۲. برزیل و روسیه: رهبران دو تا از کشورهای اصلی منتشرکننده دیاکسیدکربن اعلام کردهاند که در گلاسگو حاضر نخواهند شد. تا همینجا این یعنی یک شکست بزرگ برای آن اجلاس. میدانیم که روسیه چطور حریصانه به دنبال استخراج منابع جدید سوختهای فسیلی حتی در دوردستترین اراضی یخزدهی توندرا و تایگا است و رئیسجمهور راستگرای برزیل هم که البته مشهور است به علاقه فراوانش برای پاکتراشی جنگلهای آمازون در جهت دستیابی به آرای روستاییان فقیر آنجا.
۱۲+۱. حق مهاجرت: در همه تاریخ مهمترین و فراگیرترین راه انطباق با تغییرات و نوسانات اقلیمی مهاجرت بوده است. هر تغییر در مؤلفههای اقلیمی عرصه زیست را در جایی از زمین محدودتر و در جایی دیگر فراختر میکند. پیش از مرزبندیهای آهنین معاصر، انسانها به راحتی منطبق با نوسانات اقلیمی موقت (کوچ) یا دائم (مهاجرت) بین نواحی مختلف اقلیمی جابهجا میشدند. الان چنین چیزی ناممکن است. عرصه بیشترین زایایی زیستی به عرضهای بالاتر رفته و در برخی نواحی عرضهای جنوبی، مثل شاخ آفریقا و مناطقی از خاورمیانه عملا انسانها برای بقا راهی جز مهاجرت ندارند. اجلاس گلاسگو میتواند مهاجرت را به عنوان یک حق انسانی برای قربانیان تغییرات اقلیمی به رسمیت بشناساند؟ بعید است. اتفاقا این از آن مسائلی است که نشان میدهد حوزه عمل واقعی توافقات اقلیمی چقدر کوچک و محدود است. برای همین هم این مورد را از آن دوازده تای دیگر جدا کردهایم؛ نمایهای از دست و پای بسته بشر برای حل واقعی مسئله تغییرات اقلیمی.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *