کودکان بیشناسنامه: هویتهای گمشده، آیندههای نامعلوم
نتوانسته به مدرسه برود، بیمه ندارد، یارانه نمیگیرد، نمیتواند بلیط اتوبوس یا قطار بخرد، نخواهد نتوانست گواهینامه بگیرد، حساب بانکی داشته باشد، سیمکارت بخرد، انشعاب برق، گاز یا تلفن درخواست کند، ازدواجش را ثبت کند، برای کودکانش پایهایترین اوراق هویتی را بگیرد. نمیتواند و نخواهد توانست، چون شناسنامه ندارد.
دسترسی به آمار و تعداد دقیق کودکان بیشناسنامه تقریبا غیرممکن است. مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۳۹۶ تعداد کودکان بدون شناسنامه را در کشور چیزی حدود یک میلیون و یکصد هزار نفر تخمین زده است اما برخی از آمارهای غیررسمی این تعداد را بسیار بیشتر از این رقم میدانند. این تعداد روز به روز در حال افزایش است و سیستم کند حل مشکل عملا باری از دوش این قشر برنمیدارد.
مادر ایرانی و راه سخت ثبت هویت فرزند
بخش پرشماری از کودکان بیشناسنامه را کودکانی تشکیل میدهند که از مادری ایرانی و پدری غیرایرانی به دنیا آمدهاند. مطابق ماده ۹۷۶ قانون مدنی کسانی که پدر آنها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارج از ایران متولد شده باشند، ایرانی محسوب میشوند. همچنین کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنان غیر معلوم باشد ایرانی به حساب خواهند آمد. کسانی هم که در خاک ایران از پدر و مادر غیرایرانی که یکی از آنها در ایران متولد شده به دنیا آمدهاند، میتوانند تابعیت کشور ایران را دریافت کنند. اما تا سال ۱۳۹۸ کودکی که از مادری ایرانی به دنیا میآمد، اگر پدر ایرانی نداشت، نمیتوانست شناسنامه ایرانی دریافت کند.
مهرماه سال ۱۳۹۴ کلیات طرح اعطای تابعیت به فرزندان مادران ایرانی در مجلس مطرح شد ولی نمایندگان مجلس هفتم آن را رد کردند. دو سال بعد و در پی درگذشت مریم میرزاخانی، نخبه ایرانی، بار دیگر موضوع اعطای تابعیت از طریق مادر به رسانهها راه پیدا کرد و کارشناسان و نمایندگان مجلس به اظهار نظر درباره آن پرداختند چرا که فرزندان مریم میرزاخانی که پدری غیرایرانی داشتند نمیتوانستند طبق قوانین، تابعیت ایرانی مادر خود را به ارث برند. اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۸ نمایندگان مجلس ایران به کلیات لایحه «اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی» رأی موافق دادند. این لایحه در مهر ماه سال ۱۳۹۸ با افزوده شدن شرط «نداشتن مشکل امنیتی به تشخیص وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»، امکان دریافت تابعیت برای فرزندان حاصل از «ازدواج شرعی زنان ایرانی» را با مردان غیرایرانی فراهم کرد.[۱]
طبق گزارش خبرگزاری ایرنا، معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور در دی ماه سال ۱۳۹۹ از نامنویسی ۵۲ هزار و ۳۲ فرزند مادر ایرانی خبر داد و گفت: «حدود ۱۲ هزار پرونده تشکیل شده و آماده استعلام است و حدود هفت هزار پرونده برای استعلام به مراجع امنیتی ارسال شده است.»[۲] اما خبری در اسفند ۱۳۹۹ مبنی بر حذف محدودیت ۳ ماهه مراجع امنیتی برای پاسخ دادن به استعلامها، نگرانی از بینتیجه ماندن پیگیری زنان برای شناسنامهدار کردن فرزندانشان را افزایش داده است.[۳]
از طرف دیگر تصویب و ابلاغ قانون تابعیت از طریق مادر گرچه میتواند فرزندان حاصل از ازدواج رسمی و قانونی یا ازدواج شرعیِ ثبتشدهی زن ایرانی با مرد غیرایرانی را صاحب شناسنامه کند اما حق تابعیت فرزندان حاصل از ازدواجهای ثبتنشده مشروط به ارائهی مدرک اثبات ازدواج شرعی و ثابت شدن ایران به عنوان محل تولد با ارائه دو مدرک «گواهی ولادت» و «پروانه زناشویی والدین» شده است.
فقر، محرومیت، هویت گمشده
گروه دیگری از کودکان بیشناسنامه، کودکانی هستند که پدر و مادر ایرانی دارند اما اغلب به دلیل مشکلات مالی و یا نبود امکانات در منطقه محل سکونت، امکان اثبات آن را ندارند. والدین این کودکان یا بعد از انقلاب شناسنامههای خود را تغییر ندادهاند و یا حتی در دوران پیش از انقلاب نیز شناسنامه نگرفته بودند. استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی و تهران صدرنشین استانها با بیشترین کودکان بیشناسنامهاند.
عبدالله عارف، مدیر کمپین فعالین بلوچ، در پاسخ به پرسش ما دربارهی دلیل بیشناسنامه ماندن گروهی از کودکان در میان بلوچها گفت:
بیشناسنامه ماندن در میان بخشی از بلوچها دو دلیل عمده دارد. دلیل اول اینکه بسیاری از آنها خانوادهی روستایی کشاورز و دامدار هستند که از شهرها فاصله دارند و برای سالها نیازی به داشتن شناسنامه حس نکرده بودند. حالا فرزندان آنها با پیشرفت جامعه این نیاز را حس میکنند اما نمیتوانند اثبات کنند که ایرانی هستند. برای اثبات باید تن به تست دیاِناِی و سفرهای چندینباره به مرکز استان بدهند که هزینهبر است و این خانوادهها اغلب جزو قشر ضعیف هستند و چنین پولی ندارند.
آقای عارف دلیل دوم تعداد بالای کودکان بیشناسنامه در سیستان و بلوچستان را زنانی میداند که با فامیلهای خود در آن طرف مرز ازدواج میکنند و کودکان حاصل از این ازدواجها شناسنامه ایرانی نخواهند داشت:
خیلی از ازدواجها در آنجا عرفی است. روستای این طرف مرز با آن سوی مرز پنج تا ۱۰ کیلومتر بیشتر فاصله ندارد و ساکنانش فامیلاند. وقتی زنی از این سوی مرز ایران با مردی از آن سو ازدواج میکند بچههایش شناسنامه ندارند؛ نه پاکستانی، نه ایرانی.
به نظر آقای عارف، افزایش فقر و خشکسالی در استان بسیاری را وادار به مهاجرت به شهرهای اطراف و یافتن کار در آنجا کرده که این کار طبعا بدون شناسنامه امکانپذیر نیست. از طرف دیگر خانوادهها میبینند که از بسیاری از خدمات اجتماعی محروم ماندهاند و حتی یارانهها به آنها تعلق نمیگیرد.
طبق اطلاعات مدیر کمپین فعالین بلوچ هیچ انجمن و یا سازمان مردم نهادی نیست که به این افراد که اغلب به دلیل بیسوادی امکان پیگیری کار خود را در ادارهها ندارند، خدمات ارائه کند. به قول آقای عارف «گاهی اصلا همین نتوانستنها باعث عدم پیگیریشان میشود.»
به گفته آقای عارف بین ۱۰ تا ۱۳ هزار نفر بدون شناسنامه در سیستم فرمانداری ثبت شدهاند که از تشکیل پروندهی برخی از آنها ۱۰ سال میگذرد.
کودکان بیهویت، فرصتهای دریغشده
یکی از مهمترین مشکلات در برابر کودکی که شناسنامه ندارد، باز ماندن از تحصیل است. اگر درِ تحصیل در هفت سالگی به روی کودک بسته شود دروازههای بسیاری در بزرگسالی به رویش بسته خواهد ماند. گرچه از سال ۱۳۹۲ طبق اعلام وزارت آموزشوپرورش، مدارس موظف به ثبتنام کودکان بدون شناسنامه بودند اما در پایان سال و برای دریافت کارنامه باید مدارک هویتی دانشآموز مشخص شده و شناسنامه خود را ارائه میکرد.
سال ۱۳۹۳ و در پی سخنرانی آقای خامنهای مبنی بر اینکه هیچ دانشآموزی نباید به خاطر نداشتن مدارک از تحصیل باز بماند، وزارت آموزشوپرورش برنامههایی را برای شناسایی و ثبتنام این کودکان در دستور کار قرار داد و علاوه بر آن بخشنامهای به مناطق و ادارههای سراسر کشور ابلاغ شد که جداسازی دانشآموزان اتباع غیرایرانی و ایرانی ممنوع است. البته این بخشنامه در عمل صورت نپذیرفت و در گامهای اجرایی با سنگاندازیهای مختلفی مواجه شد.
بسیاری از کودکانی هم که در این سالها موفق شدهاند بدون داشتن شناسنامه به مدرسه راه پیدا کنند، همچنان با محدودیتهای بسیاری مواجهاند. ثبتنام در آزمونهای استعدادهای درخشان، شرکت در مسابقات ورزشی در سطوح شهری، استانی و کشوری و در مجموع قرار گرفتن در نقطه یکسان با دیگر کودکان و استفاده از فرصتهای برابر، همه با داشتن شناسنامه و برگ هویتی کارآمد ممکن است.
نداشتن شناسنامه به مثابه مدرک هویتی، شاید به تنهایی معضل بزرگی به نظر نیاید اما دقت در جزییات محرومیتهای ناشی از آن به روشنی نشان میدهد که عدم بهرهمندی از موقعیتهای برابر با دیگر کودکان تا چه میزان میتواند سختیهای مضاعف به زندگی کودک تحمیل کند. هرچه این مسئله و تاثیرات منفی ناشی از آن با سرعت در حال رشد است، تمهیدات و توجه مسئولان به حل و بررسی، قطرهچکانی و با کندی انجام میشود که بیشک نشان از نبود ارادهی کافی برای حل موضوع هویت گمشدهی این کودکان دارد. کودکی که هر روز با «نمیتواند» و «نخواهد توانست» جدیدی روبهروست.
پانوشتها:
[۱] «فرزندان حاصل از مادر ایرانی و پدر خارجی به تشخیص وزارت اطلاعات و سپاه تابعیت ایرانی میگیرند»، خانه ملت، ۳ شهریور ۱۳۹۸.
[۲] «ذوالفقاری: بیش از ۸۰ هزار فرزند مادر ایرانی متقاضی تابعیت هستند»، ایرنا، ۲۲ دی ۱۳۹۹.
[۳] «قید زمان سه ماهه برای اعطای تابعیت به فرزندان زنان ایرانی حذف شد/ مسئولیت شیوهنامه جدید وزارت کشور با کیست؟» اعتماد، ۲ اسفند ۱۳۹۹.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *