چگونه انسان ارادهاش را به زمین تحمیل کرد؟
پشت هر داستانی میتواند داستانی دیگر نهفته باشد. یکی از مضامین تکراری در شعر فارسی این است که هرجا یک شقایق وحشی بر زمین روییده٬ آن زیر حتما شهیدی دفن شده است. شاعران ایران دستهجمعی توافق دارند که هر شقایق خون یک شهید است که جوانه زده و بر سطح زمین شکفته است. به واقع پشت داستان هر شقایق شهیدی آغشته به خاک و خون هست؛ کسی که ظالمانه کشته شده و دور از چشم دیگران به خاک سپرده شده است.
در نیمه قرن بیستم، در اوج جنگ سرد، آمریکا به عنوان بزرگترین تولیدکننده پنبه بخش قابل توجهی از بازار این محصول استراتژیک را در اختیار داشت. در کنار تعداد تانکها و هواپیماهای جنگنده و توان اتمی و صنعت فولاد و جمعیت کشورهای تحت کنترل، عملا پنبه تبدیل شده بود به موضوعی برای رقابت دو اردوگاه شرق و غرب. در پاسخ به سفر یوری گاگارین به فضا، آن طرف اردوگاه غرب هم توانست آپولو یازده و سه سرنشینش را در ماه بنشاند. اما پنبه عرصهای بود که روسها و همپیمانانش کاملا در آن مانده بودند. در اردوگاه غرب پنبه نه فقط نمادی از برتری استراتژیک این اردوگاه بر رقیب کمونیست بود بلکه به واسطه تاثیر آن بر توسعه صنعت پوشاک، کمک میکرد به تفوق فرهنگی کاپیتالیسم بر کمونیسم. لباسهای جین، بهخصوص آن شلوارهای راحت و شیک و آبی به تدریج تبدیل شده بود به لباس دوستداشتنی غالب جوانان جهان. به واقع شلوار جین آبی یک جور بیرق آمریکا بود، مثل نمادهایی همچون مک دونالد و کوکاکولا که در دوردستترین مناطق جهان در اهتزاز بود و برای «جهان آزاد» تبلیغ میکرد.
طبیعتا رفقا نمیتوانستند این وضعیت را تحمل کنند. نشستند و فکر کردند و فکر کردند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که تنها راه تبدیل بیابان قرهقوم به مابهازای کمونیستی آلاباما و جورجیا است. و البته موفق شدند. طرحی که در دهه شصت کلید خورده بود در دهه هفتاد تقریبا شوروی را از واردات پنبه بینیاز کرد و به کشور شوراها فرصت رقابت در بازار جهانی پنبه داد.[۱]
داستان جذاب همین جا تمام میشود؟ نه؛ ادامه دارد. تجربه اجرای چنان پروژههای کلان کشاورزی بود که در دهههای هفتاد و هشتاد دیگر همگنان و رفقا را نیز به فکر خودکفایی در تولید محصولات استراتژیک کشاورزی انداخت. از جمله طرح خودکفایی کشاورزی در ایران که باعث تبدیل حوزه دریاچه ارومیه به باغستانهای وسیع سیب شد. حتی در دو دهه سپریشده از قرن بیست و یکم که خشکسالی دیگر قطبهای کشاورزی ایران را از نفس انداخته٬ همچنان هر سال متولیان کشاورزی در ایران از افزایش تولید سیب در حوزه دریاچه ارومیه خبر دادهاند.
اما در دل هر داستان داستان دیگری نیز هست. اسون بکرت٬ استاد تاریخ دانشگاه هاروارد در کتاب امپراطوری پنبه٬ یک تاریخ جهانی میگوید که آن کشتزارهای وسیع و سرسبز پنبه در آلاباما و جورجیا و کرانههای میسیسیپی حاصل بردهداری بودند و رنج و مرگ هزاران انسان.[۲] بکرت اعتقاد دارد که تاریخ پنبه تاریخ خونینترین و سختترین «جنگ سرمایهداری» است؛ جنگی به تمامی علیه انسان. به واقع آن شلوارهای جین همانقدر که بیرق لیبرالیسم و جهان آزاد بودند میتوانستند بیرق بردهداران و کوکلوسکلانها هم باشند. این روایتی از داستان پنبه است که البته چندان شنیده نشده است.
آن سوی داستان پنبهزاران قرهقوم هم دریای خشکیدهی آرال٬ آوارگی هزاران نفر٬ نابودی زیستبوم وسیعی از آسیای مرکزی٬ و بادهایی است که نمک و سرطان را از کف دریاچه سابق و کویر کنونی به اطراف میپراکنند. سرنوشت دریاچه ارومیه را هم میدانید. نیمی از مساحت دومین دریاچه بزرگ آب شور جهان خشکیده است. این یعنی کویری جدید با مساحت بیش از ۳۰۰۰ کیلومتر مربع که هرگاه بادهای ماسه و نمک از سطح آن میوزند میتوانند شرایط زندگی در منطقهای افزون بر پنج میلیون نفر را دشوار و بعضا ناممکن کنند.
تکبهتک میتوان همه داستانهای رشد اقتصادی را بررسی کرد و داستان پنهان در پشت روایت رسمی را فاش ساخت. البته همهجا داستانِ نهانشده به تلخی داستان پنبهزاران آلاباما و قرهقوم نیست. جاهایی نیز انسان به درستی زیستبومهایی کمبرگوبار را پربار کرده است. و البته که در جاهایی به عنوان یک زیستمند حق داشته که ارادهاش را بر زمین تحمیل کند. نکته مهم اما موازنه این حق است. انسان چقدر حق داشته و چقدر افزونتر از این حق چشمانداز زمین را دگرگون و به واقع نابود کرده است؟ در داستانهای توسعه معمولا روایت اینگونه است که انسانهایی شجاع و هوشمند و البته دغدغهمند رفاه و راحتی انسانهای دیگر به پیش میتازند و از مسیرهای متفاوتی از سیاست٬ اقتصاد٬ دانش٬ تحقیق و تکنولوژی فرصتهای رفاه و آسایش برای انسانهای دیگر ایجاد میکنند. یعنی اینگونه انگاشته میشود که هزینه «توسعه و رفاه» «تلاش و هوشمندی» انسان بوده است. اما آیا واقعا اینگونه است؟
دو سؤال وجود دارد. این هزینه از کجا تامین شده و آیا واقعا ارزشش را داشته است؟ احتمالا حدس میزنید که این بحث قرار است به کجا برسد. سبزها میگویند هزینه را محیط زیست و کره زمین پرداخت کرده است و ارزشش را نداشته. انسان موجودی حریص و خودخواه بوده و برای منافع خود عمده تنوع زیستی تنها کره مسکون جهان را به نابودی کشانده است. حتی سبزترین سبزها هم موافقند که انسان به عنوان تکاملیافتهترین زیستمند جهان موفقیتهایی در مراقبت از برخی زیستبومها داشته است و امروزه بسیاری شانسهای بقای حیات در کره زمین ناشی از حضور و توانایی انسان است. از سوی دیگر مخالفان سبزگرایی و منکران تغییر اقلیم نیز بعید است همه این تخریب و آلودگی را که تصاویر آن رسانهها را فرا گرفته است انکار کنند. سؤال دوم، یعنی اینکه ارزشش را داشت یا نه٬ به همین واسطه یک معمای فلسفی باقی میماند و پاسخ به آن همواره پر مناقشه و جدلبرانگیز خواهد بود. پاسخ به سؤال اول اما آسانتر است. اینکه هزینه واقعی رشد و رفاه و توسعه کنونی انسان را چه کسی پرداخته است.
اینکه انسان چگونه ارادهاش را به زمین تحمیل کرده میتواند موضوع تقسیمبندیهای متفاوت باشد. در اینجا اشاره میشود به ۴۰ شکلی که انسان بر محیط زیست تاثیر گذاشته است. پس از آن اشاره خواهد شد به حاصل این ۴۰ اثر محیط زیستی.
۱. تزاید جمعیت
هیچ زیستمند دیگری در کره زمین هرگز نتوانسته اینگونه جمعیت خود را فارغ از نوسانات اقلیمی و محیطی در یک مسیر رو به رشد نگه دارد. جمعیت گونههای دیگر با نوسانات محیطی کم و زیاد میشود. یعنی در کنار مولفههای فزاینده مولفههای دیگری هست که باعث بازگشت جمعیت به نقطه تعادل اکولوژیک میشود. فقط انسان است که توانسته بر محدودیتهای اکولوژیک زمین غلبه کند و به واقع جمعیتی اضافی را بر زمین تحمیل کند.
۲. آلودگی آبها
به تصریح سازمان بهداشت جهانی امروزه از هر سه انسان یکی٬ یعنی حدود ۲/۴ میلیارد نفر از کل جمعیت جهان٬ از دسترسی به آب پاک و سالم محروم هستند.[۳] بر خلاف تصور، روند آلایندن آبها به رغم رشد فناوریهای تصفیه و بازچرخانی آب مصرفی رو به افزایش است. هنوز ۸۰ درصد آب مصرفی انسان که به انواع مواد شیمیایی و سمی آلوده شده بدون هیچ تصفیهای وارد محیط و اکوسیستمهای پیرامون میشود.
۳. بارانهای اسیدی
دو نکته درباره بارانهای اسیدی مهم است: نخست اینکه انسان الان حتی ابرها را هم آلوده میکند. به واقع باران اسیدی یعنی تبدیل ابرها به حاملهایی اسیدی و خطرناک از آلودگی. و دوم اینکه الان محیط زیست زمین مثل یک بزرگراه شلوغ و پر ازدحام شده است بدون هیچ کنترلی توسط پلیس. یعنی این کافی نیست که خودتان مراقب باشید و با احتیاط رانندگی کنید. بالاخره در آن ازدحام اتوبان، رانندهی بیاحتیاط یا مست یا خوابآلودی ممکن است از پشت به شما بکوبد. شماری از مشهورترین تجربههای باران اسیدی در کشورهایی مانند آلمان و سوئد و فنلاند مشاهده شدهاند که خود استاندارد محیط زیستی بالایی دارند اما ابرهای اسیدی از صدها کیلومتر دورتر آمده بودند. در سوئد دقیقا مشخص شده بود منشاء اسیدی شدن ابرها معادن ذغال سنگ اسکاتلند هستند. برآوردهای جدید نشان میدهد با وجود تلاشهای انجامشده برای مهار منشاء اسیدی شدن ابرها٬ در همه پنجاه سال گذشته این پدیده نگرانی فزاینده و رو به رشدی بوده است.[۴]
۴. فرسایش خاک
به گفته فائو فرسایش خاک اکنون مسئله بیش از یک میلیارد نفر است. فرسایش خاک که خود معلول عوامل مخربی مثل نابودی پوشش گیاهی و تغییر اقلیم (افزایش وقوع سیل) و آبیاری نامناسب است میتواند عامل بحرانهای محیط زیستی دیگری همچون بیابانزایی و تقلیل کیفیت اراضی کشاورزی و بهطور کلی قهقرای سرزمین باشد. در برخی از مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا نرخ فرسایش خاک به بیشتر از یک سانتیمتر در هر ده سال رسیده است در حالی که برای تشکیل همان یک سانتیمتر خاک، طبیعت به هزار سال زمان احتیاج دارد.
۵. تالابزدایی
معلوم نیست از کی به بعد تالابها به عنوان جوجه اردک زشت طبیعت شناخته شدند. همهجا تصور میشود تالابها منشاء تعفن و آلودگی هستند و زیستگاه حشرات خطرناکی مثل آنوفل و تسهتسه، و باید خشکانده شوند. البته از دیرباز هم خشکاندن تالابها راهی بوده برای افزایش اراضی کشاورزی. اما کارشناسان محیط زیست فهرست بلندی دارند از انواع کارکردهای مهم اکولوژیک و فواید اقتصادی تالابها. گرچه عمده این لیست به واقع فواید و خدمات تالابها به انسان را در بر میگیرد اما بهطور خلاصه هر تالاب اکوسیستم ویژهای است که بخشی از تنوع زیستی زمین را در بر میگیرد و نابودی تالابها عرصه زیست و تنوع زیستی زمین را کوچکتر میکند.
۶. آلودگی صوتی
یک بخش ماجرا این است که هرچه پیشتر آمدهایم جهان پر سر و صداتر شده است. حتی تا پیش از انقلاب صنعتی عمده صداهایی که انسان میشنید از طبیعت میآمد: صدای باد٬ صدای پرندگان٬ صدای رودخانه و امواج. اما به تدریج صدای ماشین و هواپیما و کارخانه و البته تلویزیون و … همهجا را در بر گرفت. در سالیان اخیر این تمایل که چیزی بیخ گوش آدم وزوز کند در میان مردم افزایش یافته است. در خیابان کمتر آدمی میبینی که هدفون نداشته باشد و در حال گوش دادن به چیزی نباشد. حتی کتابهای شنیداری هم کمکم دارند بخش بزرگتری از بازار نشر را در اختیار میگیرند. ظاهرا مردم آنچنان به «دائما شنیدن» عادت کردهاند که کتاب را هم ترجیح میدهند بشنوند تا اینکه بخوانند. البته که کتاب شنیداری مصداق آلودگی صوتی نیست اما شاید بتوان تصور کرد آن پادکستها یا کتابها یا موسیقیای که مردم توی هدفونهایشان در خیابان گوش میدهند خواسته یا ناخواسته راهی است برای رهایی از سر و صدای پیرامون. گزارشی از سازمان جهانی بهداشت میگوید که حدود ۵۰ درصد از کسانی که در مقطع سنی ۱۲ تا ۳۵ سالگی هستند در معرض انواعی از سطوح متفاوت آسیبرسانی به سیستم شنوایی به واسطه استفاده مدام از ابزارهای الکترونیک قرار دارند.[۵] همچنین تحقیقی که در یک بازه هفت ساله انجام شده است نشان میدهد که ۳۰ میلیون آمریکایی در این بازه زمانی دچار کمشنوایی در هر دو گوش و ۴۸ میلیون نفر در حداقل یکی از دو گوش شدهاند. یعنی فقط در یک دوره هفت ساله بیشتر از یک چهارم جمعیت آمریکا به تدریج دچار کم شنوایی شدهاند.
آیا در ادبیات و فیلمهای دهههای اخیر توجه به صدای طبیعت٬ آواز پرندگان و نسیمی که لابلای شاخ و برگ درختان میوزد کمتر نشده است؟ شاید باید این فرض را جدیتر گرفت. اینکه ما کمشنواتر شدهایم فقط بخشی از مشکل است. بخشی دیگر از مشکل این است که صدای چرخدنده و تایر و غرش اگزوزها جای صدای نسیم و آواز بلبل را گرفته است. به این میگویند آلودگی صوتی.
۷. اسیدشدگی اقیانوسها
در نهایت مقصد همه آلودگیها دریا است. حتی آن آلودگی اسیدی که حمل میشود روی تکه ابری در حوالی قله اورست، سرانجام شسته میشود و به رودخانهها میپیوندد و راهی پیدا میکند به اقیانوس هند. اسیدی شدن اقیانوسها یکی دیگر از ناملایماتی است که بشر پس از انقلاب صنعتی به کره زمین تحمیل کرده است. تحقیقات علمی نشان میدهد که در طول ۲۵۰ سال گذشته اقیانوسها ۵۶۰ میلیارد تن دیاکسیدکربن جذب کردهاند که اسیدیته آبهای سطحی را ۳۰ درصد افزایش داده است.[۶] اگر چه میانگین PH اقیانوسی میتواند در مقیاسهای زمانی بین دورانهای یخبندان متفاوت باشد اما تردیدی نیست که میزان اسیدیته فعلی تقریبا ۵۰ برابر سریعتر از تغییرات تاریخی ثبت شده است.[۷]
۸. دستکاری ژنتیکی
البته این از آن موارد بحثبرانگیز است. محیط زیستیها مدعی هستند دستکاریهای ژنتیکی عواقب ناخواسته وخیمی «میتواند» داشته باشد و این یکی از آن مواردی است که شاید از مهار انسان خارج شده و به بحران فراگیر و یا حتی نابودی حیات در کره زمین منجر شود. برعکس موافقان تداوم تحقیقات در دستکاریهای ژنتیکی میگویند باید به علم میدان داد که این مسیر را هرچه سریعتر بپیماید زیرا دستکاری ژنتیک اتفاقا میتواند راهی برای نجات محیط زیست و کمک به آن باشد. آنها در این باره مثلا به امکان تولید محصولات کشاورزی با راندمان بالاتر و مقاومتر در برابر آفات محیطی اشاره میکنند که راهی است برای کاهش فشار بر منابع آب و خاک.
در سالیان اخیر البته تولید و مصرف محصولات تراریخته رو به افزایش بوده است. به گزارش سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) در سال ۲۰۱۸ حدود ۹۴ درصد بذر سویایی که در جهان کاشته شده تراریخته بوده است. در همین سال ۹۴ درصد پنبه و ۹۲ درصد ذرت کاشتهشده در جهان نیز تراریخته بوده است. قبلتر٬ یعنی تا سال ۲۰۱۳ نیز ۹۵ درصد کانولا و ۹۹/۹ درصد چغندر کاشتهشده در جهان تراریخته بودهاند.[۸] توجه داشته باشید که همه اینها محصولاتی اساسی و پرمصرف در سراسر جهان محسوب میشوند.
هنوز در برخی کشورها محصولات تراریخته باید برچسب داشته باشند تا مشتری امکان تشخیص آنها را داشته باشد. اما خیلی از محصولات پرمصرف مثل شکر٬ گندم٬ برنج٬ ذرت و … لزوما با خرید از سوپرمارکت محل مورد استفاده شما قرار نمیگیرند. بعید است رستورانی که اخیرا در آن غذا خوردهاید شکر مورد استفادهاش از همان یک دهم درصد شکر غیر تراریخته باشد که از چغندرهای غیر تراریخته تولید میشود.
تحقیقات آزمایشگاهی متعددی البته تاثیرات نگرانکننده محصولات تراریخته را بر موجودات زنده نشان دادهاند.[۹] اگرچه این تحقیقات هنوز بهطور مشخص نتوانسته اثر یک محصول مشخص تراریخته بر احتمال ابتلا به یک عارضه جسمی خاص را ثابت کند اما نشان داده که برای مثال موشهای آزمایشگاهی که محصولات تراریخته مصرف میکردهاند در مقایسه با موشهای دیگر تفاوتهای فیزیولوژیک پیدا کردهاند و حداقل اینکه بدن آنها حامل ژنهای تازهای بوده که قبلا با آن آشنایی نداشته است.[۱۰]
یکی از دَم دستترین روشهای پلیس برای پیگیری سرقت از منازل این است که میپرسند کدام همسایه جدیدا به این محل آمده یا کدام آدم ناآشنا اخیرا توی محل تردد میکرده است؟ بشر هماکنون با بیماریهای تازهای مواجه است. مثل ایدز، ویروسهایی که به شکل عجیبی جهش یافتهاند یا انواع تازهای از آنفلوانزا که همه ساله میلیونها نفر را میکشند. و فعلا یکی از همسایگان جدید یا یکی از آدمهای ناآشنا که توی محل دیده شده همین محصولات تراریخته است. تحقیقات برای کنترل عوارض جانبی محصولات تراریخته عمدتا بر محافظت از انسان در برابر آنها متمرکز است و این نگرانی وجود دارد که انتشار اینگونه محصولات در طبیعت نهایتا به یک وضعیت ناخواسته و غیر قابل کنترل منجر شود. تصور کنید گونهای از سوسک یا پشه را که به واسطه مصرف یا قرارگیری در معرض محصولات تراریخته یک جهش خطرناک پیدا کرده باشد. این فقط یک احتمال بدبینانه است؟ بله٬ فقط یک احتمال است. اما احتمالی منطقی است که میتواند با گزارهها و فرضهای متعدد علمی تایید شود.
۹. تزاید ماهیگیری
دیرزمانی تصور میشد اقیانوسها گسترههایی هستند نامحدود که تا بینهایت ادامه دارند. این تصور از بیکرانگی اقیانوسها شامل منابع زیستی آنها نیز میشد. ژوزوئه دوکاسترو٬ نویسنده و دبیر کل اسبق فائو٬ در کتاب ژئوپلتیک گرسنگی (در ایران با عنوان انسان گرسنه توسط مهین جزنی ترجمه شده است) میگوید که بعید نیست صرفا با اتکا به منابع غذایی اقیانوسها بتوان پانصد میلیارد انسان را سیر نگه داشت. الان اما میدانیم که اینگونه نیست. اقیانوسها اکوسیستم محدود و ضربهپذیری دارند. انسان اقیانوسها را به شدت آلوده کرده است٬ به مناطق بکر آنها هجوم برده و البته با برداشت بیرویه و فراتر از ظرفیت اکولوژیک باعث کاهش جمعیت و بعضا بروز خطر انقراض بسیاری از گونههای آبزی شده است. گزارشی از بنیاد جهانی حیات وحش WWF میگوید در کمتر از نیم قرن برداشت از منابع آبزی اقیانوسها سه برابر شده است و دستکم یکسوم از میزان کنونی صید آبزیان فراتر از ظرفیت بیولوژیک دریاها و اقیانوسها است.
در محیطهای آبی محدودتر تزاید صید آثار مخربتری داشته است. برای مثال هماکنون ۹۰ درصد از ذخایر ماهیان خاویاری دریاچه خزر از بین رفته است و به همین خاطر عمده خاویاری که امروزه در جهان مصرف میشود پرورشی بوده و ربطی به خاویار واقعی که از بخش جنوبی خزر میآمد ندارد.
۱۰. بتنریزی جهان
این شاید یکی از مهمترین نمایههای تمدن معاصر باشد. مابعد انقلاب صنعتی را شاید بتوان عصر بتون نامید. انسان با بتون شدیدترین تغییرات را به چهره زمین تحمیل کرده است. جایی که زیر پوشش بتن رفته بعید است دیگر بتواند از آن رها شود؛ شکلی از قتل زمین چون جایی که با بتن پوشانده شده تا ابد از زایایی و باروری محروم میشود.
بتن دارای انواع اثرات مخرب میکرواقلیمی است. به خاطر جذب بیشتر حرارت٬ اثر جزیره حرارتی شهرها را افزایش میدهد. (مرکز شهرها بین ۵ تا ۷ درجه گرمتر از پیرامون آن است که این پدیده جزیره حرارتی شهرها نامیده میشود.) تولید بتن همچنین عامل مهمی در انتشار دیاکسیدکربن در جو است. اگر بتن را یک کشور تجسم کنیم در انتشار دیاکسیدکربن سومین کشور جهان بوده و پشت سر چین و آمریکا قرار میگیرد. بتن همچنین شهرها و دیگر سازههای انسانی مثل جادهها و تاسیسات ساحلی را در مقابل خطر سیل آسیبپذیر کرده است.
۱۱. شکار غیرقانونی
آمارها در این باره بسیار غمانگیز است. ۹۷ درصد شیرهای جهان٬ یعنی حدود ۹۷۵۰۰۰ قلاده، از سال ۱۹۲۰ تاکنون کشته شدهاند.[۱۱] الان فقط ۳۵۰۰ شیر در طبیعت وجود دارد. در همین بازه زمانی٬ ۹۳ درصد فیلها نیز کشته شدهاند. ۴۶۵۰۰۰۰ فیل در صد سال کشته شده و هماکنون تعداد کل فیلهای جهان کمتر از ۳۰۰۰۰ رأس است.[۱۲] آمار برای کرگدنها هم مشابه است. در همان بازه زمانی ۹۴ درصد کرگدنها کشته شدهاند یعنی بالغ بر ۴۷۱۰۰۰ رأس. اکنون فقط ۲۹۰۰۰ کرگدن در جهان باقی مانده است.
این سه مورد نشان میدهد که شکار غیرقانونی چه لطمهای به حیات وحش جهان زده است. با وجود همه بگیر و ببندها و تلاشهایی که برای حفاظت از گونههای تحت خطر و جلوگیری از شکار غیرقانونی انجام میشود٬ اما هنوز دهها هزار انسان در سراسر جهان از همین راه ارتزاق میکنند. هر حیوانی هم ممکن است به دلیل متفاوتی کشته شود. یکی برای گوشتش٬ یکی برای پوستش٬ یکی برای تروفهای که مثلا شاخ آن دارد٬ و بسیاری هم برای مواردی غالبا خرافه و غیر علمی در طب سنتی کشورهای مختلف.
مجموع درآمدی که شکارچیان غیرقانونی به دست میآورند به نسبت بسیاری از دیگر فعالیتهای اقتصادی چندان هم زیاد نیست: سالانه بین ۵ تا ۲۳ میلیارد دلار. این یک کسب و کار تبهکارانه است. به همین خاطر عجیب نیست که برآوردها درباره مجموع درآمد آن اینقدر غیر دقیق است. اما به هر حال همین اقتصاد نسبتا کوچک در حال نابودی تنوع زیستی کره زمین است. تردیدی نیست که تا پایان قرن بسیاری از گونههای جانوری موجود منقرض خواهند شد و شمار گونههایی که واقعا بهطور طبیعی در حیات وحش زندگی میکنند بسیار کمتر از الان خواهد بود.
۱۲. آفتکشها
انسان همواره در حال جنگ با حشرات بوده است. احتمالا یکی از ویژگیهای بهشت موعود ادیان این باشد که آنجا هیچ حشرهای وجود ندارد. این در حالی است که حشرات پیش از ما بر روی زمین بودهاند٬ بسیار پرشمارتر از ما هستند و البته زیستگاههای آنها سطح گستردهتری از زمین است. مضاف بر اینکه احتمالا حشرات از آن موجوداتی باشند که از تولد تا مرگ فقط کار مفید انجام میدهند: با گردهافشانی باعث باروری گیاهان میشوند٬ غذای بسیاری از دیگر گونهها را فراهم میکنند و بخشی از چرخه تامین مواد مغذی برای محیط و اکوسیستم هستند. اما اراده بشر این است که حشرات را پس براند و زمین را تماما از آن خود کند. در سراسر قرن بیستم بهطور متوسط سالانه دو میلیون تن آفتکش در طبیعت رها شده است. این مقدار رو به افزایش بوده و انتظار میرود اکنون از سالانه ۳/۵ میلیون تن فراتر رفته باشد.[۱۳] تداوم این روند احتمالا به نابودی تمام حشرات تا پایان قرن منجر خواهد شد.[۱۴] اکوسیستم یک مهمانی نیست که بگوییم از سیبها برمیداریم اما از پرتقالها نه. اگر حشرات کاملا ناپدید شوند بسیاری از گیاهان و گونههای جانوری هم منقرض خواهند شد. بسیاری از اکوسیستمها چشمانداز سابق را نخواهند داشت. جنگ با حشرات یکی از نمادینترین شکلهای تحمیل اراده توتالیتاریستی انسان بر طبیعت است. ما یک فهرست درست کردهایم از علایق طبیعی که در آن پرندگان زیبا و بیخطر دور و بر ما آواز بخوانند و همهجا پر از گلهای رنگارنگ باشد. اصرار داریم این منوی خیالی و ناممکن و ویرانگر را به طبیعت تحمیل کنیم. آفتکشها ابزار ما هستند برای تحمیل این ایدهی توتالیتاریستی. آفتکشها به واقع برابرانه ارتش سرخ استالین هستند و پیراهن قهوهایهای موسولینی و سربازان کمونیست مائو و پاسداران خمینی برای تحمیل یک اراده توتالیتاریستی به چشمانداز.
۱۳. فعالیتهای نفتی
در خلیج فارس نهنگها بیشتر از قبل خودکشی میکنند. نهنگها و همچنین دلفینها. چرا؟ دقیقا نمیدانیم. اما میدانیم که به دلیل آلودگیهای گسترده نفتی٬ خلیج فارس زیستبوم بسیار پرتنشی دارد. هرچند وقت یک بار لکههای بزرگ نفتی به مساحت بعضا چند ده کیلومتر مربع از انواع تاسیسات نفتی واقع در جایجای این خلیج جدا شده و سطح آب را میپوشاند. خلیج فارس فقط از طریق تنگه هرمز با آبهای آزاد در ارتباط است و به همین خاطر توان خودپالایی ضعیفی دارد و یک آلودگی نفتی که بر سطح آن رها میشود ممکن است تا چهار سال امکان خروج از این پهناب محدود را نداشته باشد. پس اگر نهنگها بیش از پیش عامدانه تن به ساحل میکشانند و خودکشی میکنند فرض غالب این است که آلودگی نفتی٬ زیستبوم خلیج فارس را برای آنها غیر قابل تحمل کرده است.
آلودگیهای نفتی کمابیش همهجای جهان وجود دارد: در خشکیها عمدتا به خاطر فعالیتهایی همچون استخراج٬ پالایش و حمل و نقل نفت و در دریاها به دلیل تردد و نفتکشها و نیز مشکلات گاه به گاه سکوهای نفتی.
بر اساس یک گزارش، تانکرهای نفتی سالانه صد هزار متر مکعب نفت بر سطح دریاها رها میکنند.[۱۵] گزارشی از دپارتمان انرژی آمریکا نیز حاکی از این است که سالانه نزدیک به ۵ میلیون لیتر نفت از خطوط لوله یا تاسیسات مرتبط در آبهای آمریکا رها میشود.[۱۶] آیا نباید به نهنگها حق داد که بیش از پیش خودکشی کنند؟
۱۴. استفاده بیرویه از کود
کیم ایل سونگ گفته بود کود سوسیالیسم است! بله؛ اگر سوسیالیسم وابسته به غذا باشد و برای تولید غذا چارهای نباشد جز فشار بیشتر و بیشتر به اراضی کشاورزی٬ آن وقت کود برای سوسیالیسم سیمای یک رفیق نجاتبخش پیدا میکند. افزایش جمعیت و البته تغییر الگوی مصرف در سراسر جهان (بیشتر خوردن٬ بیشتر دور ریختن!) باعث شده تولید غذا به یک مسئله استراتژیک امنیتی تبدیل شود؛ به واقع یک جور جنگ تجاری خشن و مسلحانه که یکی از مهمترین جنگافزارهای آن کود است؛ جنگ با زمینی که ظرفیت اکولوژیک محدودی برای تولید غذا دارد اما «موظف و مجبور» است که به ما خدمات بیشتری ارائه کند. عارضه جانبی این جنگ نابودی اکوسیستم است. مگر در بقیه جنگها هم طبیعت آسیب نمیبیند؟
استفاده گسترده از کودهای شیمیایی بهویژه طبیعت را نیتروژناز کرده است. انسان روزبهروز نیتروژن بیشتری به منابع آب و خاک تحمیل میکند. نیتروژن گذشته از آنکه در تشدید تغییر اقلیم نقش دارد باعث مسمومیت آب و خاک میشود. بر اساس گزارش فائو هماکنون سالانه بیش از ۲۰۰ میلیون تن کود شیمیایی در جهان استفاده میشود که با وجود هشدارها و بروز عواقب ناشی از مصرف این مواد، این مقدار بهطور متوسط سالانه با نرخ ۱۰۹ درصد در حال افزایش است.[۱۷]
۱۵. تخریب لایه اوزون
البته تب و تاب درباره افزایش شکاف لایه اوزون کمتر شده چون تولید عمده مواد مخرب لایه اوزون ممنوع شده است. تلاش جهانی برای ترمیم لایه اوزون یکی از موفقترین پروژههای همکاری مشترک کشورها برای حفاظت محیط زیست محسوب میشود. اما این به معنای پایان هراس از شکاف لایه اوزون نیست. مواد مخرب اوزون که قبلا توسط انسان در جو منتشر شدهاند ممکن است تا ۸۰ سال باقی بمانند. این مواد کماکان فرصت دارند که خود را به لایه استراتوسفر برسانند و با تخریب لایه اوزون راه را برای ورود پرتوهای مرگبارِ فرابنفش باز کنند. افزون بر آن انواعی از مواد شیمیایی جدید همهروزه در حال ابداع و ورود به بازار است که میتوانند اثرات ناخواسته محیطی و اقلیمی و از جمله اثر مخرب بر لایه اوزون داشته باشند. به هر رو، به واسطه آنچه قبلا انجام دادهایم تا دهها سال بعد شرط احتیاط این است که چندان زیر آفتاب نمانیم و حتما خیلی غلیظ از کرم ضد آفتاب استفاده کنیم. اما بسیاری از گیاهان و جانوران نسبت به پرتوهای فرابنفش از ما حساسترند و البته نه امکان استفاده از کرم ضد آفتاب را دارند و نه عینک آفتابی. برخی لطمه دیدهاند و برخی همچنان لطمه خواهند دید.
۱۶. نابودی مرجانها
اکوسیستمهای مرجانی فقط یکدهم درصد از محیط اقیانوسها را در بر میگیرند اما ۲۵ درصد از حیات دریایی وابسته به این اکوسیستمها است.[۱۸] پیش از این در همین مقاله گفتیم از خوشبینی ژوزوئه دوکاسترو و اینکه اعتقاد دارد منابع غذایی دریایی میتواند غذای پانصد میلیارد انسان را سیر کند. اگر فرض دوکاسترو را جدی بگیریم٬ میتوان نتیجه گرفت نابودی مرجانها به واقع منبع بالقوه تامین غذای ۱۲۵ میلیارد انسان را به مخاطره میاندازد. البته این نتیجهگیری خودخواهانه است چون مرجانها را متعلق به انسان و در خدمت انسان میبیند در حالی که مهم این است که آن زیر توی دریا موجوداتی ساکت و ساکن زندگی خودشان را میکنند و ما داریم بیآزارترین و آرامترین و صلحطلبترین موجودات دنیا را نابود میکنیم.
همه ماجرا ناشی از افزایش استرس در محیطهای دریایی است. فکر کنید به اینکه میلیونها سال خاموش و آرام در جایی نشستهاید و الان از همه طرف زباله میریزد روی سر و صورتتان و هر لحظه غرش مهیب یک کشتی غولپیکر را که از بالای سر و اطرافتان میگذرد باید بشنوید. بیان فنی ماجرا این است که مرجان با جلبکِ همزیستش زندگی میکند. وقتی عوامل بیرونی استرس محیطی را افزایش دهند جلبک از خود مواد سمی ترشح میکند و همین باعث میشود که مرجان همزیستی را رها کند و از جلبک جدا شود. جدایی از جلبک به واقع منبع تغذیه مرجان را از بین میبرد و همین باعث سپیدایی٬ مچالگی و در نهایت مرگ مرجان میشود. پدیده سپیدایی مرجانها از جمله مسائل محیط زیستی فزاینده در همه دهههای گذشته بوده است. تحقیقات اخیر نشان داده است که تا هماکنون ۵۰ درصد مرجانهای کره زمین نابود شدهاند و قابل پیشبینی است که تا ۳۰ سال آینده ۴۰ درصد دیگر هم نابود شوند. دلیل مشخصی ندارد که تصور کنیم روند نابودی مرجانها کندتر خواهد شد. این مثل قضیه اوزون نیست که یک واکنش موثر و فراگیر جهانی را برانگیخته باشد. بنابراین قابل تصور است که تا کمتر از نیم قرن دیگر کمتر از ده درصد مرجانها باقی مانده باشند. آنها از میلیونها سال پیش از ما آنجا بودهاند.
۱۷. آلودگی نوری
ما به شب هم حمله کردهایم. حتی شب! حتی شب و تاریکی هم از اثرات محیط زیستی انسان در امان نمانده است و با نورهای اضافی و خارج از استانداردی که انسان ایجاد کرده بخشی از ماهیت خود به عنوان نوبت تاریک شبانهروز را از دست داده است. همین باعث گسترش انواعی از عدم توازنهای اکولوژیک شده است. جالب است که از جهت میزان فراگیری٬ آلودگی نوری یکی از گستردهترین انواع آلودگیهای محیط زیستی است. بر اساس یک تحقیق ۸۰ درصد مردمان جهان زیر یک آسمانِ از نظر نوری آلوده زندگی میکنند.[۱۹]
آلودگی نوری آنچنان مزمن شده است که اساسا درک و تصور مردم از آسمان شب را تغییر داده است. بر اساس همان گزارش امروزه حدود ۴۰ درصد از مردم آمریکا و ۲۰ درصد از جمعیت اروپا به خاطر تقلیل توانِ تطبیقِ دید در شب نمیتوانند ستارگان را ببینند و نزدیک به ۵۰ درصد از مردم اروپا نیز دیگر نمیتوانند بدون تلسکوپ کهکشان راه شیری را ببینند.
اما یکی از غمانگیزترین تاثیرات آلودگی نوری ایجاد اختلال در کوچ پرندگان است. بسیاری از پرندگان کوچنده در شب پرواز میکنند و نور شدید شهرها میتواند باعث شود آنها نتوانند راهشان را پیدا کنند. ناتوانی در تداوم کوچ میتواند حتی به مرگ پرندگان کوچنده بینجامد.
۱۸. اتلاف غذا
اگر کسی بخواهد بدبینانه درباره تمدن کنونی بشر صحبت کند یکی از دمِ دستترین مثالها برای او میتواند موضوع اتلاف غذا باشد. میدانیم که هماکنون حداقل یک میلیارد انسان در معرض گرسنگی و عواقب مرگبار آن هستند. این میتواند بزرگترین قحطی تاریخ محسوب شود چون قطعا در هیچ مقطع دیگری از تاریخ این تعداد انسان گرسنه همزمان زندگی نمیکردهاند. اما شگفت این است که هماکنون انسانها یکسوم غذایی را که با زحمت بسیار و با هزینههای سنگین محیط زیستی تولید شده است تلف میکنند و دور میریزند. این یعنی حدود ۱۰۳ میلیارد تن غذا در هر سال. تقریبا با یکسوم همین غذا که دور ریخته میشود میتوان همه آن یک میلیارد انسان گرسنه را سیر کرد. چیز بیشتری برای گفتن هست؟
۱۹. تشدید زلزله
انسان میتواند با بارگذاریهای سنگین بر پوسته زمین توازن تاریخی تکههای پوسته زمین را که در گسلها به هم چسبیدهاند به هم زند و باعث شود که اصطلاحا گسلها بیدار شوند و حرکت کنند و زلزلههای سنگین را به دنبال داشته باشد. در ساخت شهرهای بزرگ میلیاردها تن آهن و بتون و سنگ و غیره از دهها و صدها کیلومتر دورتر منتقل و در یک نقطه کوچک روی هم تلنبار میشوند. اگر شهر روی یک گسل و نزدیک آن واقع باشد این میتواند به منزله تشدید خطر وقوع زلزله باشد. سدهای بزرگ نیز نقشی همانند دارند. هر سد باعث میشود صدها میلیون متر مکعب آب در یکجا تلنبار شود و به پوسته زمین فشار بیاورد. اغلب سدها در دامنههای کوهستانی واقعند که محل تماس بیشترین تعداد گسلها است. شهرهای بزرگ روز به روز حجیمتر میشوند و بار سنگینتری بر سطح زمین وارد میکنند و نیاز انسان به تامین آب و برق باعث شده روز به روز تعداد بیشتری سد و بعضا در ابعاد بزرگتر ساخته شود. نه امکان برچیدن سدها وجود دارد و نه به این راحتی میتوان سدها را رفع اثر کرد. به همین خاطر قابل تصور است که در آینده مناطقی از زمین بیش از گذشته با خطر وقوع زلزله رودررو باشند.
۲۰. حمل و نقل هوایی
شاید بتوان از توانایی پرواز به عنوان بارزترین وجه ممیزه انسان سده اخیر نسبت به همه پیشینیان یاد کرد؛ این انسانی است که میپرد. اما توانایی پرواز مشکلات جانبی محیط زیستی را هم به دنبال داشته است. صنعت هوایی باعث انتشار دیاکسیدکربن در جو میشود٬ آلودگی صوتی ایجاد میکند. حتی میتواند بر توازن روندهای اقلیمی٬ دستکم در مقیاس میکرواقلیمی، اثر بگذارد عمدتا به این خاطر که ذرات معلق خروجی از هواپیما میتوانند به عنوان ذرات تصعید عمل کنند و بهطور مصنوعی باعث بارداری ابرها و بارش آنها شوند. به این شکل ممکن است در مسیرهای تردد هواپیماها بارش بیش از حد معمول وجود داشته باشد.
اگرچه ممکن است اثرات محیط زیستی پرواز هواپیماها در مقایسه با برخی معضلات عمده محیط زیستی در ردههای پایینتر قرار بگیرد اما باید توجه داشت که صنعت هواپیمایی شتابناک در حال رشد است و به همین نسبت مشکلات محیط زیستی ناشی از آن نیز میتواند افزایش یابد. هماکنون بر اساس تخمین سازمان بین المللی هواپیمایی غیر نظامی ICAO سالانه حدود ۴/۵ میلیارد سفر هوایی انجام میشود و این مقدار احتمالا تا سال ۲۰۳۵ به ۷/۲ میلیارد سفر خواهد رسید؛ یعنی تقریبا به تعداد یک سفر به ازای هر انسان.[۲۰]
۲۱. مصرف شتابناک و تقلیل منابع سوخت فسیلی
اینجا درباره اثرات محیط زیستی مصرف سوختهای فسیلی حرف نمیزنیم. درباره منابعی از انرژی حرف میزنیم که تجدیدناپذیر هستند٬ حجم محدودی دارند و میدانیم که با روند مصرف کنونی روزگاری تمام خواهند شد.
اغلب دیگر منابع طبیعی کمابیش یا امکان نوزایی دارند —مثل خاک— یا امکان بازگشت به چرخه طبیعت پس از مصرف —مثل آب. اما منابع سوخت اینگونه نیستند. وقتی مصرف شوند برای همیشه از کف رفتهاند. جایی کسی در پاسخ به این حرف که ما در مصرف منابع تجدیدناپذیر اخلاقا باید مراقب نیازها و سهم نسلهای آینده هم باشیم گفته بود مگر آیندگان برای ما چه کردهاند که ما باید از رفاه امروزمان هزینه کنیم به خاطر آنها؟ ما اگر هم مدیون باشیم به گذشتگان است٬ که آنها هم دیگر رفتهاند! این حرفی خودخواهانه و غیر انسانی است؟ بله٬ حتما. قطعا اکثر مردم جهان چنین حرفی را نمیپذیرند و آن را دوست ندارند. اما اینکه مردم حرفی را میپسندند یا نه کمتر از آن اهمیت دارد که واقعا به آن عمل میکنند یا نه. نکته این است که کاملا بیاعتنا به سهم آیندگان منابع تجدیدناپذیر سوخت در حال استخراج از ژرفترین لایههای زمین است.
۲۲. اشاعه زودمدها (Fast Fashions)
انسان به عنوان یک زیستمند ناچار است که مصرف کند و برای مصرف چارهای نیست جز بهرهبرداری از منابع طبیعی و به ناچار تغییر چهره زمین. اما انسان مجبور نیست آنچه را که واقعا به آن نیاز ندارد مصرف کند. یکی از دلایل تزاید مصرف در جهان زودمدها هستند. زودمدها به حاکمان اصلی بازار تبدیل شدهاند. در هر مرکز خرید بیشترین مغازهها متعلق به زودمدها است و بیشترین شلوغی و ازدحام در مغازههای زودمدها دیده میشود. زودمدها مهار رسانهها و صنعت تبلیغات را در اختیار دارند؛ یعنی آنچه که مردم را وامیدارد بخرند و بخرند و تلنبار کنند خریدهای تازه را روی خریدهای نه چندان مصرفشده قبلی. به لیست مواردی که نشان میدهد یک جای تمدن کنونی بشر قطعا میلنگد باید اشاعه زودمدها را هم اضافه کرد.
۲۳. جنگلزدایی
برای بسیاری از مردم جهان جنگل نماد طبیعت است. برخی از مردم دریا یا بیابان را همانقدر طبیعت نمیدانند که جنگل را. از نظر اکولوژیکی هم خیلی فرق هست مابین پاکتراشی یک عرصه جنگلی تا اجرای یک طرح مخرب محیط زیست در بیابان. جادهای که از دل یک جنگل بگذرد اثر اکولوژیکی بیشتری دارد از جادهای که از هر عرصه طبیعی دیگری بگذرد. این را همه میدانند و همه میبینند. با این وجود آشکارترین شکل تخریب و تسخیر طبیعت توسط انسان «همچنان» جنگلزدایی است. هماکنون نرخ نابودی جنگلها به سالانه ۱۰ میلیون هکتار رسیده است. از سال ۱۹۹۰ تاکنون ۴۲ میلیون هکتار از جنگلهای جهان نابود شده است.[۲۱] یعنی حتی در چهار دهه اخیر که بحران تغییر اقلیم همگان را متوجه اهمیت اکولوژیک جنگلها کرده و در همین راستا حتی تلاشهایی برای جنگلکاری در مناطق نامناسبی مثل بیابانها انجام میشود همچنان روند جنگلزدایی ادامه داشته است. تا اوایل قرن نوزدهم بیش از نیمی از مساحت خشکیهای کره زمین را جنگل پوشانده بود. این مقدار اکنون به کمتر از یک سوم مساحت خشکیها رسیده است.
برای آنکه تصور دقیقی از روند جنگلزدایی داشته باشیم یک زمین فوتبال را در نظر بگیرید. حالا آن را ۲۷ برابر کنید. هر دقیقه٬ بله٬ هر دقیقه چنان مساحتی از جنگلهای زمین نابود میشود.[۲۲] اگر فرض کنیم این روند ادامه داشته باشد قابل پیشبینی است که تا قبل از اینکه قرن بیست و یکم به پایان برسد دیگر جنگلی روی زمین باقی نمانده باشد. البته میشود گفت که بعید است این روند ادامه پیدا کند. دستکم جنگلهای توندرا و تایگا و بخشهایی از جنگلهای گرمسیری در آمازون و آفریقا و اندونزی و … همچنان حفظ خواهد شد. همچنین قابل تصور است که بخشهایی از جنگلهای نابودشده احیا شوند. تصور درستی است. اما یک جنگل طبیعی یعنی زیستبومی که تکامل و تطور آن میلیونها سال طول کشیده و هیچ چیز نمیتواند جای عرصههای نابود شده و در حال نابودی جنگلها را بگیرد. چیزی دارد از دست میرود که با هیچ تلاشی از سوی انسان قابل جبران نیست. جنگلهای دستکاشت کنونی صدها هزار سال بعد شاید بتوانند کیفیت اکولوژیکی مشابه با جنگلهایی پیدا کنند که تا همین قرن اخیر وجود داشتند.
۲۴. سدسازی
سد یکی از اثرگذارترین سازههای انسانی بر چشمانداز است. سدهای بزرگ میتوانند اثر اکولوژیکی حتی بیشتر از شهرها داشته باشند. شمار کنونی سدهای بزرگ جهان٬ فقط بزرگها —یعنی آنها که حداقل ۱۵ متر ارتفاع دارند— حدود ۶۰ هزار تا برآورد شده است.[۲۳] کمتر رودخانهای در جهان هست که الان مسیر طبیعیاش را طی کند. بر روی دو سوم رودخانههای بزرگ سدهایی ساخته شده که کاملا اکوسیستمهای وابسته به این رودخانهها را تحت تاثیر قرار داده است. در ایران به روشنی اثر اکولوژیکی تزاید سدسازی را میشود دید. ایران کشوری است با سالانه ۱۰۰ میلیارد متر مکعب آب تجدیدپذیر در دسترس. طبق استانداردهای محیط زیستی انسان حداکثر میتواند چهل درصد این مقدار یعنی ۴۰ میلیارد متر مکعب را مهار کرده و مورد استفاده قرار دهد. اما در ایران تقریبا دو برابر این مقدار یعنی ۷۶ میلیارد متر مکعب مخزن سد ساخته شده است. کل مساحت اراضی کشاورزی و تاسیسات انسانی و شهرها و روستاها در ایران کمتر از ۱۰ درصد کل مساحت کشور را در بر میگیرد. این یعنی در ایران نود درصد آبها مهار شده تا در ده درصد مساحت کشور مورد استفاده قرار گیرد؛ به عبارت دیگر خشکاندن تعمدی عمده مساحت سرزمین. به همین دلیل است که بیش از هفتاد درصد تالابها و دشتها و رودخانهها و زیستبومهای ایران خشکیده است.
سدها پایین دست را میخشکانند و در بالادست نیز ممکن است باعث نابودی جنگلها و دیگر چشماندازهای طبیعی شوند. قبلا اشاره شد که سدها ممکن است اثرات طبیعی دیگری مثل افزایش خطر وقوع زلزله را نیز در پی داشته باشند.
۲۵. دفن زباله
هنوز عمده زباله تولیدشده توسط انسان در جایی تلنبار یا دفن میشود؛ به همین سادگی. به واقع آن دم و دستگاه عریض و طویل که شهرداریها برای مدیریت زباله دارند عمده فعالیتش فقط عبارت است از دور کردن زباله از سکونتگاههای شهری. زبالهای که حتی با رعایت استانداردهای محیط زیستی دفن شده باشد لزوما به پدیدهای بیخطر و قابل کنترل تبدیل نشده است. انباشتگاههای زباله به تدریج تبدیل میشوند به منبعی برای تولید گازهای گلخانهای مثل متان و دیاکسیدکربن. همچنین شیرابهای که از گورستانهای زباله رها میشود آبهای زیرزمینی و بعضا حتی آبهای سطحی و منابع آب آشامیدنی را آلوده میکند. با وجود توسعه زیرساختهای محیط زیستی برای مدیریت زباله هماکنون سالانه بیش از ۲ میلیارد تن زباله با روش دفن در زمین دفع میشود؛[۲۴] این یعنی بیش از ۹۰ درصد زباله تولیدشده توسط انسان. اثرات محیط زیستی انباشتگاهها و گورستانهای زباله میتواند قرنها پایدار بماند. مشکل البته الان اثر انباشتگاههای قبلی یا کنونی بر محیط زیست است. مسئله اصلی این است که این انباشتگاهها همچنان در حال گسترش هستند. انسان حتی در دهه سوم قرن بیست و یکم روز به روز بخش بزرگتری از کره زمین را به زبالهدان تبدیل میکند.
۲۶. جادهسازی بیرویه
امروزه حتی کسی که برای خودش ویلایی ساخته در یک دماغه کوهستانی انتظار دارد دولت برای او جاده بکشد تا برابر در خانهاش. حتی جمعیت بیست نفری ساکن یک جزیره هم توقع دارند دولت جاده بکشد و همچنین یک پل معلق هزار متری بسازد برای اتصال جزیرهشان به خاک اصلی کشور. (نروژ پر است از اینگونه جزیرهها و پلها و جادههایشان). یکی از تصورها درباره یک سرزمین توسعهیافته این است که به همه جای آن٬ از خطالراس کوهستانها تا خطالقعر درههای بکر و دوردست را بتوان در جادههای شوسه با ماشین سفر کرد. ماشینها روز به روز بیشتر میشوند٬ بشر روز به روز بیشتر عرصه تسلطش را بر زمین به دورترها میگستراند و جادهها طولانیتر و البته پهنتر میشوند. بخش کوچکتر مسئله این است که پوشاندن زمین با آسفالت به معنای قتل آن است. چنان زمینی تا ابد باروری و حیاتش را از دست میدهد. مسئله بزرگتر اما این است که هر جاده تا شعاع گستردهای از اطرافش را به درجات مختلف تحت استرسهای محیطی قرار میدهد. نزدیکتر٬ آلودگی و ازدحام و سروصدا عملا اکوسیستم طبیعی را از حیات وحش خالی و اکوسیستم جدید «جادهای» ایجاد میکند. دورتر٬ تا کیلومترها دورتر٬ به دلایل مختلف اکوسیستم دیگر نمیتواند عرصه بکر Wilderness باشد. بهخصوص گونههای بزرگجثه مثل انواع گربهسانان و سگسانان ترجیح میدهند مهاجرت کنند به جاهایی دورتر و غیرقابل دسترستر نسبت به مناطقی که در آنها جاده کشیده شده است. و البته میدانیم چنان عرصههایی روز به روز محدودتر میشوند.
۲۷. گسترش شهرها
البته این یک معمای پابرجای محیط زیستی است: بهتر است جمعیت را یک جا جمع کرده و به این شکل اثرات محیط زیستی آنها را کاملا تحت کنترل درآوریم و یا اینکه جمعیت را پخش کنیم توی چشمانداز تا از اثرات اکولوژیک کلانشهرها در امان باشیم؟ هر کدام از این دو ایده موافقان و مخالفان خود را دارد. هانری لوکور دو بوزیه معمار و شهرساز مشهور فرانسوی طرفدار تجمیع جمعیت در کلانشهرها بود. اینگونه عرصه بزرگتری از طبیعت این شانس را داشت که بکر و دور از دسترس باقی بماند. اما در مقابل شوماخر در کتاب کوچک زیباست معتقد است که نباید گذاشت جمعیت شهرها از ۱۰۰ هزار نفر فراتر برود چون در آن صورت مشکلات محیط زیستی به صورت تصاعدی افزایش یافته و عملا غیر قابل کنترل میشود. از قدیم هم این ایده وجود داشته که سکونتگاه هرچه کوچکتر باشد جای آرامتر و لذتبخشتری است و هرچه بزرگتر و پرازدحامتر٬ آلودهتر و نامناسبتر برای زندگی. گاندی اعتقاد داشت که زندگی در شهرهای بزرگ به صورت اجتنابناپذیر انسان را فاسد میکند و بهتر است که انسان در روستاها یا شهرهای کوچک زندگی کند.
شهرها حدود نیم درصد از مساحت کره زمین را در بر میگیرند.[۲۵] با این وجود اثر اکولوژیک آنها بسیار فراتر از این مقدار است. امروزه بشر در بیابانها هم شهرهای پر ازدحام٬ پر تردد و پر جمعیت ساخته است. مثل لاسوگاس و دبی. منابع حیاتی این شهرها از کجا تامین میشود؟ از صدها و بعضا هزاران کیلومتر دورتر. در جنوب خلیج فارس شهرهای چراغانی و پر زرق و برقی مثل کویت٬ دوحه٬ دبی و ابوظبی فخر میفروشند و غبطه برمیانگیزند. اما در آن بیابان چنان جمعیتی از کجا آب برای خوردن پیدا میکنند؟ از احداث بزرگترین کارخانههای شیرینسازی آب در کرانههای خلیج فارس و حتی واردات آب آشامیدنی از اروپا. بخشی از آب شرب مصرفی شهر دوحه روزانه با هواپیما از سوئیس وارد میشود. به واقع کارخانه نستله در دامنههای آند چشمه آب نوشیدنی شماری از ساکنان دوحه است. یکی از ایدههای عربستان برای تامین آب شرب شهرهای رو به رشدی همچون ریاض انتقال کوههای یخ از قطب جنوب بوده است! یعنی ریاض میتواند اثر اکولوژیکش را بر قطب جنوب هم بگذارد. به گزارش بانک جهانی هماکنون بیش از ۵۵ درصد جمعیت جهان در شهرها زندگی میکنند.[۲۶] این تعداد در آغاز قرن بیستم کمتر از ۱۰ درصد بوده است. از سوی دیگر شمار شهرهای جهان هماکنون از ۱۰ هزار شهر نیز فراتر رفته است.[۲۷] نیمی از این شهرها تا همین ۴۰ سال پیش اصلا وجود نداشتند.
برگردیم به آن دو نظر متضاد درباره توسعه کلانشهرها و یا تن دادن به اینکه کوچکتر زیباتر است. میتوان گفت این به واقع شکل درستی از طرح مسئله نیست. کلانشهرها همچون هیولاهایی ویرانگر طبیعت پیرامون را تا شعاع دهها و صدها کیلومتر دورتر ویران میکنند. ببینید اثر اکولوژیک متروپلهایی همچون مکزیکوسیتی یا تهران یا شانگهای یا لوسآنجلس را. اما گستراندن جمعیت در عرصه طبیعت هم باعث میشود که دیگر هیچ عرصه بکری روی زمین باقی نماند. در وضعیت کنونی هر دو سناریوی بد در حال اجرا هستند: شهرهای بسیاری در مسیر کلانشهر شدن هستند و کلانشهرها هم روز به روز حجیمتر میشوند. از سوی دیگر در دورترین نقاط زمین هم انسان در حال گسترش سکونت و ایجاد سکونتگاههای جدید است. جوکی هست با این مضمون که از یک روباه میپرسند بهترین روش برای اینکه از حمله یک گرگ در امان بمانیم چیست؟ میگوید روشهای متعددی است هست اما کماکان بهترین روش این است که نه گرگ شما را ببیند و نه شما گرگ را. در موضوع ترجیحات اکولوژیک توسعه انواع سکونتگاههای انسانی نیز کماکان بهترین کار کنترل جمعیت بشر است. زمین تا همین الان هم خیلی بیشتر از ظرفیت واقعیاش عرصه و فرصت سکونت به انسان داده است.
۲۸. آلودگی پلاستیک
سالانه ۳۰۰ میلیون تن پلاستیک در جهان تولید میشود یعنی معادل تقریبی وزن کل جمعیت جهان. نیمی از این مقدار فقط برای تولید ظرف یکبار مصرف استفاده میشود.[۲۸] مسئله اینجاست که امروزه انسان ناچار به استفاده از پلاستیک است. تلاشهایی انجام شده که برای پلاستیک جایگزین پیدا شود. مثلا ظروف با منشاء گیاهی به جای ظروف یکبار مصرف پلاستیکی. اما همچنان روند استفاده از پلاستیک رو به افزایش است. پلاستیک پر مصرفترین مادهی تجدیدناپذیر مورد استفاده انسان است. یک وضعیت کاملا جدید برای زمین و زیستبومهای آن. گفته میشود که امروزه ریزپلاستیکها امروزه حتی در هوایی که تنفس میکنیم یا آبی که مینوشیم نیز وجود دارند. از قله اورست تا ژرفای اقیانوسها میتوان رد پای زبالههای پلاستیکی را پیدا کرد. گفته شده تا قبل از سال ۲۰۴۰ مقدار پلاستیک موجود در اقیانوسها هموزن تمام آبزیان و زیستمندان دریایی خواهد شد.[۲۹] تجربه کرونا انسان را بیشتر به پلاستیک وابسته کرد. پلاستیک از ما در برابر بسیاری از آلودگیها٬ ویروسها و بیماریها محافظت میکند. شاید استفاده از پلاستیک نیاز اجتنابناپذیر زیستن در جهانی چنین پر ازدحام باشد که یک ویروس فقط در چند روز میتواند در کشورهای متفاوتی در پنج قاره جهان همهگیر شود. اما این نیاز ناگزیر بهتدریج اثر اکولوژیک خود را نشان خواهد داد. این اثر تاکنون عمدتا بصری بوده است: تصویر معمول برای نشان دادن زشتی جهان کنونی انبوه زبالههای پلاستیکی است که در جایی تلنبار شده یا در اطراف رها شدهاند. اما ریزپلاستیکهایی که منابع را آلوده کردهاند روی ارگانیسم گیاهان و جانوران اثرگذار هستند و شاید کشفیات پزشکی آینده بین همهگیری برخی بیماریها و و آلودگیهای پلاستیکی ارتباط پیدا کند. پلاستیک همانقدر که دوست انسان است دشمن زمین است. زمین انسانها البته!
۲۹. آتشسوزی جنگلها
البته در زمانهای دور هم جنگلها آتش میگرفتهاند. چه به واسطه عوامل طبیعی و چه توسط انسان. اما هم عوامل طبیعی و انسانی موثر بر آتشسوزی جنگلها تشدید شده است و هم انسان بسیار بیشتر از قبل باعث آتشسوزی جنگلها میشود. هماکنون سالانه ۳۴۰ میلیون هکتار از سطح زمین در آتش میسوزد.[۳۰] در تمام کشورها سرمایهگذاریهای گستردهای برای حفاظت از جنگلها در مقابل آتشسوزی جنگلها انجام میشود و البته فناوریهای مهار آتشسوزی هم گسترش یافته است. با این وجود یک تحقیق نشان میدهد که دستکم در حد فاصل سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ چندان تغییر محسوسی در مساحت مناطقی که دچار آتشسوزی شدهاند رخ نداده است.[۳۱] واقعیت این است که پا به پای رشد فناوریها عوامل وقوع آتشسوزی هم گسترش یافتهاند. غمناکتر این است که به گمان برخی دانشمندان آتشسوزی جنگلها میتواند یک جور مرگ خودخواسته در جهت انطباق با شرایط جدید نیز باشد. مثلا تصور کنید جنگلی را در آناتولی یا شمال آفریقا که به دلیل تغییر اقلیم (عامل نسبتا طبیعی٬ چون خود تغییر اقلیم هم یک مولفه انسان-ساخت است) و یا سدسازی در بالادست (عامل مستقیما انسانی) اکنون آب کمتری دریافت میکند. طبیعی است که در درازمدت این جنگل نمیتواند چشمانداز سابق را داشته باشد. از جنگل به درختزار٬ از درختزار به ساوان٬ از ساوان به مرتع و حتی از یک مرتع مرغوب به یک مرتع نامرغوب با تراکم گیاهی کم یک مسیر قهقرایی است که پوشش گیاهی هر چشمانداز میتواند طی کند. جنگل چگونه پا به این مسیر میگذارد؟ از جمله با تن دادن به آتشسوزیهای خودخواسته. آتشسوزیهایی که گونههای ضعیفتر را میسوزانند و باعث میشوند آب کمتری که باقی مانده نصیب آن درختانی شود که یارای مقاومت بیشتری دارند. نگرانی این است که اغلب جنگلهای عرضهای پایین کمابیش در حال طی کردن بخشی از این مسیر هستند.
در مواردی البته این آتشسوزیها همچنین یک انتخاب طبیعی است برای حذف گونههای مزاحم یا آفتهایی که به درختان آسیب میزنند. اینجا اما بحث ما فقط درباره آن آتش سوزیهایی است که به جنگل لطمه میزنند٬ اکوسیستم آن را نابود میکنند و باعث تغییر چشمانداز و کاهش پوشش گیاهی میشوند.
۳۰. خشکسالی روانشناختی و بیماریهای مشابه
البته که همه میدانیم جهان مدرن انواعی از استرس٬ اضطراب و دیگر بیماریهای روانشناختی را گسترانیده است. اما اینجا ما داریم درباره شکلی از بیماریهای روانشناختی صحبت میکنیم که مستقیما مرتبط با گسترش بحرانهای محیط زیستی و اقلیمی هستند. برای مثال میتوان به خشکسالی روانشناختی اشاره کرد که الان یکی از معضلات عرضهای جنب حاره است٬ یعنی محدوده وسیعی شامل خاورمیانه و شمال آفریقا و بخشهایی از آمریکای مرکزی. نکته این است که شرایط اقلیمی مستقیما روی وضعیت جسمی و روحی انسان اثر میگذارد. مناسبترین دما برای بدن انسان حدود ۲۰ درجه سانتیگراد است. انطباق با دمای کمتر از این آسانتر از دمای گرمتر است. شما لباس گرمتر میپوشید یا با فناوریهای ساده٬ مثلا سوزاندن چوب٬ محیط را گرمتر میکنید اما انطباق با دمای گرمتر آسان نیست. فناوریهایی که میتوانند یک فضای بسته را سردتر کنند عموما گرانتر و پیچیدهترند و نیاز به منابعی از انرژی دارند که به راحتی در دسترس نیستند. از سوی دیگر وقتی دمای محیط گرمتر میشود به ازای هر درجه افزایش دما حدود ۲ درصد از انرژی انسان صرف انطباق با این دمای تازه میشود. حالا دمای ۴۰ درجه را در نظر بگیرید. یعنی دمایی که از اواخر می تا اواخر آگوست دمای معمول ساعاتی از روز برای اغلب ساکنان خاورمیانه به شمار میرود. کسی که ناچار است در چنین هوایی در فضای باز فعالیت کند به واقع فقط ۶۰ درصد از توان جسمی و ذهنی و عاطفی خودش را در اختیار دارد. ۴۰ درصد دیگر ناخواسته صرف انطباق اقلیمی میشود. به همین خاطر اضطراب و پرخاشگری در ماههای پیشگفته در این مناطق یک پدیده معمول به شمار میرود. قبلا هم گفتیم که خاورمیانه و شمال آفریقا به واسطه تغییرات اقلیمی گرمتر و خشکتر شده است. این مستقیما به معنای افزایش پرخاشگری و تنش روانی در چنان مناطقی است. مثالهایی از این دست بسیارند. انسان به شکلهای مختلف با دستکاری در محیط زیست و اقلیم کره زمین خودش را دچار مشکل کرده است.
۳۱. بیابانزایی
تصور عام از یوتوپیا و بهشت هر آنچه هست که در مقابل بیابان قرار میگیرد: یعنی سرزمینی بارور و پر برگ و بار با درختان سر به فلک کشیده و گلهای شکوفان و انبوه پرندگان آوازخوان و رودخانههایی که پرخروش جاری هستند. طبیعتا توسعه فناوریهای علمی و پیشرفت اقتصادی انسان در قرن بیست و یکم باید جهان را به پیش میرانده است به سمت تحقق این رویا٬ یعنی کنترل بیابانهای زمین و تبدیل آنها به مناطقی با باروری افزونتر. اما واقعیت دقیقا برعکس است. مهمترین ملاک بیابانزایی تقلیل پوشش گیاهی است. با توجه به کاهش متوسط سالانه ۱۷۹۳۷۰۰۰ هکتار از پوشش گیاهی زمین٬ میتوان نتیجه گرفت که هماکنون سالانه ۱/۳ درصد از سطح زمین به بیابان تبدیل شده و به مساحت بیابانهای کنونی افزوده میشود.[۳۲] هماکنون حدود ۷۵ درصد از سطح زمین کمابیش یا بیابان است یا جنب بیابان یا در مسیر بیابانی شدن. قابل پیشبینی است که با تداوم روند موجود این مساحت به حدود ۹۰ درصد برسد.[۳۳] بیابانزایی فقط مسئله خاورمیانه و شمال آفریقا نیست. کمابیش تمام جهان با این پدیده درگیر است. کنوانسیون سازمان ملل برای مبارزه با بیابانزایی UNCCD در گزارشی میگوید ۱۶۸ کشور جهان با پدیده بیابانزایی درگیر هستند.[۳۴]
احتمالا از مابعد واپسنشینی دریاها در نخستین دورههای تکوین حیات در کره زمین هرگز چنین روند قهقراییای را کره زمین تجربه نکرده است. انسان بیابانزاترین پدیده عالم هستی بوده است.
۳۲. نابودی تنوع زیستی
از ابتدای تاریخ زمین موجوداتی آمده و رفتهاند. اساسا هر گونه یک دوران دارد. پدیدار میشود٬ گسترش مییابد و روزی هم باید زمین را ترک کند. در مجموع همه گونههای زیستی که از ابتدای پیدایش حیات در کره زمین پدیدار شدهاند فقط ۲ درصد هماکنون زندگی میکنند. ۹۸ درصد برای همیشه منقرض شدهاند. اگر اینگونه است پس چرا نسل کنونی بشر و به ویژه تمدن صنعتی اینگونه متهم است به انقراض گونهها و نابودی تنوع زیستی جهان؟ ساده است: آنچه اکنون رخ میدهد بین هزار تا ده هزار برابر سریعتر و شدیدتر از آن چیزی است که در طول تاریخ باعث نابودی گونههای گیاهی و جانوری شده است. اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت در آخرین نسخه فهرستِ قرمزِ گونههای در معرض انقراض چنین شماری را ذکر کرده است: ۴۱ درصد دوزیستان٬ ۳۴ درصد مخروطیان٬ ۳۳ درصد صخرههای مرجانی٬ ۳۷ درصد کوسهها و سفرهماهیها، ۲۸ درصد سختپوستان، ۲۶ درصد پستانداران، ۲۱ درصد خزندگان و ۱۴ درصد پرندگان.[۳۵] البته به درجاتی دیگر و نیز شمار بیشتری از همین گونههایی که ذکر شده در معرض خطر هستند. اما فهرست قرمز به مواردی اشاره دارد که قاعدتا طبق روال کنونی انقراض آنها کاملا محتمل است.
دلیل اصلی نابودی تنوع زیستی بر خلاف تصور شکار بیرویه یا بهرهبرداری افزون بر ظرفیت اکولوژیک نیست بلکه نابودی زیستگاهها است: تصرف زیستگاهها توسط انسان و تغییر کاربری آنها؛ یعنی بارزترین شکل تحمیل توتالیتاریسم انسانی به محیط طبیعی. پیشتر هم ذکر شد که حتی در قرن بیست و یکم —در حد فاصل ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۰— که بشر کاملا از روندها و آسیبهای قهقرای محیط زیست اطلاع داشته و نسبتا ابزار تکنولوژیک برای حفاظت از آن را هم در اختیار داشته است کره زمین ۴۱۱ میلیون هکتار از پوشش درختی خود را از دست داده است؛ متعاقب پنجاه سال تلاش کنشگران محیط زیست برای مجاب ساختن دولتها و کمپانیها در جهت حفاظت از محیط زیست. از مجموع این ۴۱۱ میلیون هکتار ۱۶ درصد آن یعنی نزدیک به ۶۶ میلیون هکتار جنگلهای بکر و قدیمی بوده است. مهمترین و غنیترین زیستگاه گونههای گیاهی و جانوری. گزارشی از صندوق جهانی طبیعت میگوید از سال ۲۰۰۰ تاکنون ۱/۹ میلیون کیلومتر مربع از زیستگاههای طبیعی از بین رفته که تقریبا معادل ۸ برابر بریتانیا است. طبق همین گزارش یک میلیون گونه وحش در معرض انقراض هستند.[۳۶]
پاکتراشی جنگلها و یا تسخیر زیستگاههای طبیعی عمدتا با هدف تولید غذای بیشتر صورت میگیرد در حالی که انسان، همچنانکه گفته شد، سالانه ۱/۳ میلیون تن مواد غذایی یعنی معادل یک سوم غذای جمعیت کنونی زمین را دور میریزد. این را هم اضافه کنید به آن مواردی که میگوید در تمدن کنونی بشر قطعا یک جای کار میلنگد.
۳۳. رانش زمین
انواعی از خطرات فزاینده زمینشناسی را میتوان زیر همین عبارت رانش زمین جا داد. انسان با دستکاریهای مدام در پوسته زمین تعادل زمینشناختی بسیاری از مناطق را به هم زده است. جادهسازیها، لولهکشیها، شهرسازیها، کانالکشیها و خیلی از دیگر سازههای انسانی ایستایی و تعادل پوسته زمین را تغییر داده و خطرهایی همچون رانش زمین و خزش خاک را ایجاد کرده است. رانش زمین به زیستبومها لطمه میزند، جادهها و دیگر تاسیسات عمرانی را دچار خسارت میکند و میتواند باعث ویرانی سکونتگاههای انسانی نیز بشود. شمار کسانی که سالانه به دلیل رانش زمین کشته میشوند سالانه تا هزاران نفر قابل برآورد است. فقط در آمریکا بهطور متوسط سالانه ۲۵ تا ۵۰ نفر به همین دلیل کشته میشوند.[۳۷]
۳۴. زباله و فاضلاب
توده مردم مسئله محیط زیست را با همین موضوع زباله میشناسند. چون آشکار است و کمابیش در سراسر کره زمین دیده میشود. زباله مسئله همهجاست. از هیمالیا تا آلپ، از دریاچه تیتیکاکا (بولیوی) تا بحرالمیت (اسرائیل و اردن)، از خلیج بنگال تا جزایر لوفوتن نروژ و از قلب جنگلهای جاوه تا صحرای گبی جایی نیست که انسان زباله بر جا نگذاشته باشد. به گزارش بانک جهانی سالانه بیش از ۲ میلیارد تن زباله شهری جامد در جهان تولید میشود که در خوشبینانهترین فرض حداقل یک سوم آن بدون هیچ تمهید بهداشتی در محیط رها میشود.[۳۸]
متوسط زباله تولید هر انسان ۰/۷۴ کیلوگرم است. البته این یک عدد کلی است چون بین ۰/۱ کیلوگرم برای شهروندانی از مناطقی مثل روستاهای چین و هند تا ۴/۵ کیلوگرم برای شهروندان متمول کشورهای صنعتی متفاوت است. انسان فزاینده و مدام منابع طبیعی زمین را روزانه به زباله تبدیل میکند. تنها کرهی مسکونِ کائنات به این شکل روزانه در مسیر تبدیل شدن به زبالهدانی قرار دارد.
آمارها درباره فاضلاب هم تکاندهنده است. انسان هماکنون سالانه حدود ۳۶۰ میلیارد متر مکعب آب را به فاضلاب تبدیل میکند که نزدیک به ۴۰ درصد این مقدار بدون هیچ تصفیهای در محیط رها میشود.[۳۹]
۳۵. ویروسگستری
آیا انسان ویروسهای جدیدی خلق کرده است؟ آیا ویروسهایی مثل ایدز و کرونا در آزمایشگاه تولید شدهاند و پیش از این وجود نداشتهاند؟ آیا ممکن است فعالیتهای انسان در حوزههایی مثل شیمی یا ژنتیک منجر به تولید و اشاعه ویروسهای تازهای بشود که اکوسیستمهای طبیعی کاملا در برابر آنها بیدفاع باشند؟ در یک فرض علمی و منطقی پاسخ به همه این سؤالها میتواند مثبت باشد اگرچه هنوز اثبات نشده باشند. حتی اگر فرض تولید ویروسهای جدید را کنار بگذاریم تردیدی نیست که انسان امروز باعث جابجایی و گسترش حوزه جغرافیایی ویروسها در همه مناطق زمین شده است. به واسطه ارتباطات انسانی امروزه هر ویروسی میتواند در یک شبانهروز از شرق به غرب و از شمال به جنوب، از توکیو به نیویورک و از لندن به سیدنی برود. بسیاری از ویروسها مابین انسان و حیوانات مشترک هستند و از این نظر قابل پیشبینی است که گسترش ویروس توسط انسانها بتواند اثراتی زیانبار برای اکوسیستمها به دنبال داشته باشد، بهخصوص اگر فرض تولید ویروسهای جدید در آزمایشگاهها درست باشد.
۳۶. فرونشست آبهای زیرزمینی
پیش از این گفتیم که انسان با سدسازیها باعث شده آب به پایین دست، به دامنههای دور از رودخانهها به تالابها و خیلی جاهای دیگر نرسد. در نتیجه روز به روز مساحت بزرگتری از زمین میخشکد. اما سدها فقط یکی از دلایل خشکیدگی هستند. دلیل دیگر، حتی شاید گرانبارتر از سدها، بهرهبرداری بیرویه از آبهای زیرزمینی است. انسان هرجا که دستش رسیده چاه زده است؛ چاههایی برای مکیدن رطوبت مابین ذرات خاک. روز به روز نیاز انسان به آب بیشتر شده؛ پس هم تعداد چاهها بیشتر شده و هم عمیقتر شدهاند. هرچه چاهها پایینتر میروند شانس احیای رطوبت خاک هم کمتر میشود. البته اگر بین برداشت از آبهای زیرزمینی و تغذیه آنها نسبتی منطقی برقرار باشد موضوع قابل کنترل است. اما نکته این است که غالبا میزان برداشت از ریشارژ بیشتر است. بر اساس یک تحقیق در بازه چهل ساله ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ میزان برداشت از آبهای زیرزمینی در جهان از ۳۱۲ به ۷۴۴ کیلومتر مکعب رسیده که باعث شده حجم کاهش ذخایر آبهای زیرزمینی از ۱۲۶ به ۲۸۳ کیلومتر مکعب برسد.[۴۰] همین تحقیق نشان داده که بهطور متوسط سطح آبهای زیرزمینی در جهان سالانه حدود یک میلیمتر پایینتر میرود. مشکل کوچکتر این است که فرونشست آبهای زیرزمینی دسترسی به یکی از قدیمیترین و ارزانترین منابع تامین آب شرب را برای نسلهای بعدی دشوار میکند. مشکل بزرگتر اما فرونشست زمین است که در پی به آن اشاره خواهد شد. فرونشست آبهای زیرزمینی از جمله دلایل مهم آسیبپذیری سرزمین و حتی نابودی زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در مناطقی از جهان بهخصوص خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است.
۳۷. فرونشست زمین
گفتیم که بهرهبرداری بیرویه از آبهای زیرزمینی باعث از دست رفتن رطوبت خاک شده است. به تعبیر کارشناسان، رطوبت خون زمین است. زمینی که رطوبت آن بیرون کشیده شده مثل جسمی است که خونریزی مدام داشته و اکنون خونی در رگهای آن نمانده است. نتیجه این روند البته قهقرای سرزمین است. خاک خشکیده مستعد فرسایش میشود و چشمانداز تن به بیابانزایی میدهد. نبود رطوبت باعث میشود که خاک بافت طبیعیاش را از دست داده و به تدریج فشردهتر شود. ادامه این روند پدیده فرونشست را ایجاد میکند. در بعضی مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا در دشتهای وسیع و بزرگی حتی بیش از یک متر فرونشست زمین رخ داده است. خاکی که بافت آن فشرده شده و دچار فرونشست شده است ممکن است حتی دیگر نتواند آب جذب کند؛ مثل اسفنجی که در زیر آفتاب مانده و در خود مچاله شده باشد. یعنی حتی اگر فرض کنیم که انسان یا اقلیم فرصت جبران پیدا کنند، مثلا بارش بیشتر شود، سدهای بالادست برچیده شوند تا آب پایین دست را سیراب کند یا بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی متوقف شود، باز هم امکان جذب رطوبت ضعیف بوده و در یک روند قهقرایی کماکان فرسایش خاک، فرونشست زمین و بیابانزایی تشدید خواهد شد. به واقع از جایی به بعد طبیعت از آستانه تحمل عبور میکند. مثل انسان محتضری که مرگ را میپذیرد و دیگر در برابر آن مقاومت نمیکند طبیعت تن به قهقرای برگشتناپذیر میدهد. رسیدن به این مرحله برگشتناپذیری نقطه دردناک وقوع پدیدههایی مثل فرونشست زمین، تقلیل آبهای زیرزمینی و فرسایش خاک و بیابانزایی است.
۳۸. شیمیزه شدن محیط
در زمانهای دور شیمیدانها غالبا شغلی داشتند شبیه جادوگران. میخواستند مس را به طلا تبدیل کنند یا دارویی بسازند که عمر را جاودانی کند. اما الان خیلی فرق کرده است. تقریبا هر آنچه میخوریم یا میپوشیم یا هر آنچه در پیرامون ماست به شکلی یا مستقیما یک محصول شیمیایی است و یا آغشته به مواد شیمیایی یا در فرآیند تولید آن مواد شیمیایی دخالت داشته است. مواد شیمیایی یعنی آنچه مصنوعا در آزمایشگاهها ساخته شده و طبیعت پیش از این تجربه تحمل آن را نداشته است. یک تحقیق نشان میدهد در سال ۲۰۲۰ بیش از ۳۵۰ هزار محصول شیمیایی مختلف به بازار عرضه شده است، یعنی ۲/۵ برابر بیش از مقداری که ارزیابیهای پیشین نشان میداده است.[۴۱] تحقیق دیگری برآورد کرده است که سالانه ۲۵۰ میلیارد تن مواد شیمیایی در محیط کره زمین رها میشود.[۴۲]
خیلی بدبینانه میتوان گفت انتشار انبوه مواد شیمیایی عمده مساحت زمین را سمی کرده است. به گفته جولیان کریب، نویسنده کتاب بقا در قرن ۲۱، کره زمین و همه موجودات زنده آن در حال اشباع شدن با مواد شیمیایی انسانساخت هستند؛ آنچه که هرگز در طول تاریخ سابقه نداشته است. البته انسان پا به پای تحقیق برای تولید محصولات شیمیایی جدید برای کنترل اثرات جانبی این مواد نیز تحقیق و تلاش میکند. اما نکته این است که اثرات برخی از این مواد کاملا ناشناخته بوده و در درازمدت پدیدار میشود. از سوی دیگر تحقیقات عمدتا بر کنترل اثرات بهداشتی این مواد بر انسان متمرکز است. برای مثال ما دقیقا نمیدانیم وقتی برخی مواد شیمیایی خاص از طریق جریان آب به چشماندازهای بکر و دوردست منتقل میشوند چه اثراتی بر اکوسیستم آن مناطق به جا میگذارند.
۳۹. تقلیل عرصه وحش
از جمله بحرانهای محیط زیستی که چندان مورد توجه قرار نمیگیرند یکی هم از بین رفتن عرصه وحش (Wilderness) به معنای اکولوژیک و واقعی کلمه است. الان ما به جایی که انسان در آن فعالیت و سکونت ندارد عرصه وحش میگوییم در حالیکه دقیقتر و درستتر این است که عرصه واقعی وحش جایی است که انسان هرگز پا به آن نگذارد. بسیاری از حیوانات برای زاد و ولد یا جفتگیری یا حتی مرگ به جایی احتیاج دارند کاملا بکر و دور از دسترس دیگران. یافتن چنین جایی روز به روز دشوارتر میشود. روزگاری در آفریقا جزیره گنج گورستان فیلها بود چون کسی که میتوانست چنان گورستانی را پیدا کند مالک انبوهی عاج میشد. فیلها وقت مرگ به دوردستترین و سختگذرترین مناطق میرفتهاند؛ جایی که انسان نمیتوانسته است به آنجا برود. الان اما دیگر چنین جایی وجود ندارد. هرجا که یک حیوان برود اگر هم به سکونتگاه انسانی تبدیل نشده یا از میان آن جاده یا راه آهن عبور نداده باشند، دستکم رد عبور اکوتوریستها و طبیعتگردان و مستندسازان تلویزیونی و … روز به روز بیشتر شده و کاملا توسط حیوانات حس میشود.هیچکس دیگر هم نرفته باشد حداقل بیبیسی و آتنبورو یک بار آنجا رفتهاند!
۴۰. تغییر اقلیم
این یکی که احتمالا مهمترین باشد نوبتش آخرین شد. حتما اخبار و گزارشهای آخرالزمانی و مکرر مربوط به تغییر اقلیم را قبلا شنیدهاید و احتیاج به تکرار آنها در اینجا نیست. فقط برای تکمیل پرونده انواع اثرگذاریهای انسان بر کره زمین قابل اشاره است که اساسا گسترش زیست انسان بر کره زمین و غلبه او بر دیگر زیستمندان عمدتا حاصل یک تغییر اقلیمی بود: حدود ۴ درجه افزایش دما در آخرین دوره یخبندان و واپسنشینی یخها به همین خاطر. این تغییر موجوداتی را برای همیشه منقرض کرد، موجوداتی را پس راند به عرضهای بالاتر یا پایینتر، و به انسان این امکان را داد که از بخت مقدر یعنی زیستمندی با قدرت جسمی نه چندان قوی به قدرت مطلق و مسلط سراسر کره زمین تبدیل شود.
در تغییر کنونی اقلیم که حاصل گرمایش جهانی است تاکنون افزایش حداقل ۳/۵ درجه سانتیگراد اجتنابناپذیر است. البته در مهمترین توافقنامههای اقلیمی همچون توافقنامههای پاریس (۲۰۱۵) و گلاسگو (۲۰۲۱) ادعا شده که در صورت اجرای دقیق تعهدات اقلیمی کشورها امکان نگه داشتن گرمایش جهانی به حداکثر ۲ درجه بیشتر از متوسط دمای زمین در مقطع پیش از انقلاب صنعتی وجود دارد. اما دو نکته نگرانکننده در مخالفت با این ادعا قابل تامل است: به اعتقاد کارشناسان فرضهای مندرج در توافقنامه پاریس خیلی خوشبینانه هستند اما حتی به فرض اجرای کامل این توافقنامه هم افزایش حداقل ۳/۵ درجه تا پایان قرن اجتنابناپذیر خواهد بود. به واقع تعیین هدف ۲ درجه سانتیگراد برای این توافقنامه گزافه بوده و هرگز امکان تحقق نداشته است. هم اکنون در سال ۲۰۲۲ متوسط دمای کره زمین ۱/۱ درجه سانتیگراد افزایش یافته و در گستره وسیعی از مناطق جهان این افزایش بین ۱/۵ تا ۲ درجه بوده است.[۴۳] از سوی دیگر، هیچ نشانهای از امکان اجرای کامل و دقیق آن توافقنامهها وجود ندارد. حتی نشانهای از یک توفیق نسبی و محدود هم وجود ندارد. چین و هند با آن جمعیت انبوه و آن اقتصاد رو به رشد کماکان متکی هستند به بدترین شکل سوخت فسیلی یعنی نیروگاههای ذغال سنگ و حتی در پی توسعه بهرهبرداری از منابع جدید ذغال سنگ نیز هستند. در کشورهای پیشرفته نیز هرگز رشد انرژیهای تجدیدپذیر مطابق وعدههای پیشین نبوده و بعید است حتی تا نیمه قرن بیست و یکم نیز انرژیهای نو بتوانند حتی در پیشرفتهترین کشورهای اروپای شمالی بهطور کامل جایگزین سوختهای فسیلی شوند.
اما آیا این محتمل نیست که به هر حال انرژیهای تجدیدپذیر و همچنین انرژی اتمی به تدریج سهم بزرگتری پیدا کرده و مصرف سوختهای فسیلی را کمتر و کمتر کنند؟ بله. چنین چیزی ممکن است. اما تا کی؟ در دهه سوم قرن بیست و یکم عملا انتشار دیاکسیدکربن چندان اختلافی ندارد با دهه آخر قرن بیستم که گفته میشد وقت به سرعت دارد از دست میرود وگرنه آخرالزمان اقلیمی فرامیرسد. سی سال و بیشتر گذشته است. از کیوتو (۱۹۹۷) به کپنهاگ (۲۰۱۰)، از کپنهاگ به پاریس (۲۰۱۵) و از پاریس به گلاسگو (۲۰۲۱) توافقنامههای اقلیمی پر و پیمانی توسط رهبران جهان امضا شده اما همچنان انتشار دیاکسیدکربن در ابعادی منجر به وقوع سناریوهای خیلی نگرانکننده ادامه دارد. اگر فرض کنیم طبق قول و قرارها واقعا بتوانند تا سه چهار دهه دیگر کاملا انتشار دیاکسیدکربن را کنترل کنند مسئله این خواهد بود که دیاکسیدکربن کنونی و آنچه قرار است در حداقل بیست سی سال آینده به آن اضافه شود کافی خواهد بود برای ورود به سناریوهای بدبینانه ۴ یا حتی ۵ درجه؛ مشابه آن آخرالزمان واپسین عصر یخبندان که گونههایی را حذف و یک گونه را بر بقیه مسلط کرد. به نظر میرسد یک گرمایش ۴ درجهای دیگر هم به صورت اجتنابناپذیر در انتظار زمین است. این یعنی غرق دهها کشور کوچک جزیرهای، خالی شدن عمده منطقه منا (خاورمیانه و شمال آفریقا) از جمعیت و هجوم افزونتر میلیونها مهاجر اقلیمی به عرضهای بالاتر، تهدید جدی سکونتگاههای شصت درصد جمعیت بشر، یعنی همه آنها که در شهرها و مناطق ساحلی زندگی میکنند، آتشسوزیهای گستردهتر در جنگلها و توفانهای حارهای پرشمارتر و شدیدتر، نابودی بسیاری از اکوسیستمها در سراسر جهان و بسیاری مصیبتها و مشکلات دیگر.
اگر همه اینها را میدانند پس چرا هیچ کاری نمیکنند؟ قضیه سادهای است: عاملان اصلی تغییر اقلیم همان قربانیان اصلی تغییر اقلیم نیستند. در عرضهای بالا در کشورهای مرفه بیشترین سرانه و ردپای کربنی وجود دارد در حالی که کسانی در آن جزایر دوردست اقیانوس آرام زادبومشان را از دست میدهند که کمترین رد پای کربنی را دارند. از سوی دیگر بشر کنونی باید هماکنون، دقیقا هماکنون، دست بکند توی جیب خود و برای کاهش آسیبهایی هزینه بدهد که عمدتا سی، چهل، پنجاه و حتی شاید صد سال آینده رخ بدهند. و این البته خوشایند اکثریت جمعیت جهان نیست؛ اکثریت مطلق!
نتیجهگیری
در آمارهایی که در پی میآید درنگ کنید. تماما به نقل از یک گزارش رسمی سازمان ملل متحد هستند موسوم به گزارش زمین سازمان ملل، آخرین ویرایش این سلسله گزارشها، منتشر شده در سال ۲۰۲۲.[۴۴] مطابق این گزارش، انسان در حال حاضر ۷۰ درصد سطح زمین را تغییر داده و تا ۴۰ درصد آن را تخریب کرده است. روند موجود باعث خواهد شد تا کمتر از سی سال دیگر یعنی تا سال ۲۰۵۰، حدود ۱۶ میلیون کیلومتر مربع، یعنی عرصهای به مساحت آمریکای جنوبی به مساحت مناطق تخریبشده اضافه شود. دامنه این تخریب البته به محیط طبیعی محدود نخواهد ماند. تخریب محیط زیست نیمی از تولید سالانه اقتصاد جهانی، معادل ۴۴ تریلیون دلار را در معرض خطر قرار داده است. این گزارش رسمی میافزاید در حد فاصل ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۶ جمعیت پستانداران، پرندگان، دوزیستان، خزندگان و ماهیها بهطور متوسط ۶۸ درصد کاهش یافته است. این گزارش با اشاره به نابودی سالانهی ۵ تا ۱۰ میلیون هکتار از جنگلها میگوید ۸۰ درصد ویرانی جنگلها ناشی از کشاورزی است که همچنین ۷۰ درصد آب شیرین جهان را نیز به خود اختصاص میدهد و از این طریق نیز باعث خشکاندن دشتها و تالابها میشود. بشر سعی کرده با برقراری قوانین سختگیرانه مانع نابودی جنگلها شود. اما یک بررسی نشان میدهد در حد فاصل ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ بیش از دو سوم پاکتراشی جنگلهای استوایی کاملا در تضاد با قوانین ملی کشورها انجام میشده است؛ مساحتی بالغ بر ۳۲ میلیون هکتار، تقریبا به اندازه کشور نروژ.
مثل هر موجود همهچیزخوار دیگری انسان هم در انطباق با تغییرات اقلیمی و محیطی باید در دورههایی رو بیاورد به رژیم غذایی متفاوت. اقتضای کنونی بحرانهای محیط زیستی و اقلیم این است که انسان هرچه بیشتر گیاهخوار باشد. اما برعکس است. انسان هرچه پیشتر آمده گوشتخوارتر شده است. هماکنون تقریبا ۸۰ درصد زمینهای کشاورزی برای پرورش دام استفاده میشوند. کشاورزی ناپایدار شاید بزرگترین مولفه زیانبار تاریخ باشد که مستمرا حمایت میشود و یارانه میگیرد. دولتها سالانه ۷۰۰ میلیارد دلار یارانه به بخش کشاورزی میپردازند که فقط ۵ درصد آن صرف کشاورزی پایدار میشود. مابقی مشوق وضعیت زیانبار و مخرب کنونی است. مطابق این گزارش هماکنون نزدیک به نیمی از جمعیت زمین یعنی بیش از ۳ میلیارد نفر تحت تاثیر ویرانیها و اثرات مخرب تغییر اقلیم و دیگر بحرانهای محیط زیستی قرار گرفتهاند. این جمعیت غالبا شامل زنان و مردان فقیر و روستایی کشورهای جهان سوم است. انتظار میرود تا سال ۲۰۵۰ تقاضا برای غذا ۴۵ درصد افزایش یابد. این به معنای تخریب مساحت بیشتری از کره زمین و البته افزایش شمار گرسنگان کنونی خواهد بود. فشار گرسنگان بیشتر و شدیدتر از برنامههای احیای محیط زیست است و غالب دولتها ترجیح میدهند پاسخگوی جمعیت انبوه گرسنگان باشند تا گروههای معدود و کمفشار کنشگران محیط زیست.
بله، انسان پیش آمده و سعی کرده است سیر بماند. انسان ابزارهای پیچیده و شگفتانگیزی ساخته است که دیگر زیستمندان هرگز نتوانستهاند کوچکترین چیزی مشابه آنها را بسازند. یک میلیارد نفر گرسنهاند؟ بله. اما بیش از شش میلیارد نفر نیز سیر هستند و این بالاترین جمعیتی است که تاکنون در این جهان همزمان بر یک سفره نشستهاند. اما این سفره از آسمان نیفتاده است. زمینی است که آنجا بوده و دارد تهیتر و تهیتر میشود. پشت داستان پیشرفت و توسعه و مدنیت انسان ۷۰ درصد عرصه زمین است که اشغال شده و ۴۰ درصد عرصه تنها کرهی مسکون کائنات است که ویران شده است. وخیمتر اما، جلد دوم این داستان است؛ ادامهی آن. آن روندهایی که ۷۰ درصد اشغال و ۴۰ درصد ویرانی سطح زمین را به دنبال داشته شتابناک ادامه دارند.
توتالیتاریسم انسانی پیش خواهد رفت تا قلب قطبها. شاید آنجا هم قدری ذغال سنگ برای استخراج مانده باشد؛ یا تا اعماق جنگلهای آمازون، حیواناتی هست که میتوانند خورده شوند اما گریختهاند به آن تاریکنای خیس و پیچ در پیچ جنگل. انسان حضور و اراده خود را بر سراسر زمین تحمیل خواهد کرد. در مقابل آنچه گونه انسان بر کره زمین تحمیل میکند، آنچه استالین و هیتلر و مائو انجام دادهاند فقط یک بازی کوچک است.
پینوشتها:
[1] Karami, Nasser. (2018). The Drying of Lake Urmia as a Case of the “Aralism” Concept in Totalitarian Systems. International Journal of Geography and Regional Planning. Vol. 4(1), pp. 043-065.
[2] Post, Charles. “Empire of Cotton: A Global History by Sven Beckert (review).” The Journal of the Civil War Era, vol. 5, no. 4, 2015, pp. 581–83.
[3] “Drinking-water”, World Health Organizaiton, 21 March 2022.
[4] Grennfelt, Peringe, et al. “Acid Rain and Air Pollution: 50 Years of Progress in Environmental Science and Policy.” Ambio, vol. 49, no. 4, 2019, pp. 849–64.
[5] “Public Health and Scientific Information”, National Center for Environmental Health.
[6] “Ocean Acidification”, The U.S. Global Change Research Program.
[۷] همان.
[8] “GMO Crops, Animal Food, and Beyond”, Center for Food Safety and Applied Nutrition, Date accessed: July 10, 2022.
[9] Megan L. Norris, “Will GMOs Hurt My Body? The Public’s Concerns and How Scientists Have Addressed Them”, Science in the News, August 10, 2015.
[۱۰] همان.
[۱۲] همان.
[13] Sharma, Anket, et al. “Worldwide Pesticide Usage and Its Impacts on Ecosystem.” SN Applied Sciences, vol. 1, no. 11, 2019.
[۱۴] همان.
[15] “Global oil tanker spills by volume 1970-2021”, Statista, Feb 9, 2022.
[16] Quoted in “FAQ: The Science and History of Oil Spills”, LiveScience, April 23, 2010.
[17] “World fertilizer trends and outlook to 2020”, The Food and Agriculture Organization of the United Nations, 2017.
[18] “Coral Reef Crisis Guide”, SLO active, June 06, 2022.
[19] “Light Pollution”, International Dark-Sky Association, February 14, 2017.
[20] “The World of Air Transport in 2019”, ICAO, Date accessed: July 15, 2022.
[21] “10 Shocking Statistics About Deforestation”, Earth, April 08, 2022.
[۲۲] همان.
[23] Stefan Lovgren, “Two-thirds of the longest rivers no longer flow freely-and it’s harming us”, National Geographic, May 04, 2021.
[24] “Growing Global Landfill Crisis”, Steelys Drinkware, Date accessed: July 15, 2022.
[25] “Cities occupy 0.5 per cent of the world’s total land”, European Commission, Jan 7, 2010.
[26] “Urban Development”, The World Bank, April 20, 2020
[27] Gregory Scruggs, “There are 10,000 Cities on Planet Earth. Half Didn’t Exist 40 Years Ago”, Next City, February 12, 2020.
[28] Courtney Lindwall, “Single-Use Plastics 101”, NRDC, January 09, 2020.
[۲۹] راجر هارابین، «حل بحران آلودگی پلاستیکی ‘نیازمند معاهدهای الزامآور است’»، بیبیسی فارسی، ۲۸ دی ۱۴۰۰.
[30] Willis, K J., State of the World’s Plants 2017, Royal Botanics Gardens Kew, 2017, p. 50.
[۳۱] همان.
[32] United Nations Environment Programme (UNEP). 1991. Status of desertification and implementation of the United Nations Action Plan to combat desertification. Nairobi, Kenya: United Nations Environment Programme.
[33] Christina Nunez, “Desertification, explained”, National Geographic, May 31, 2019.
[34] Ed King, “Desertification Crisis Affecting 168 Countries Worldwide, Study Shows”, Our World, April 19, 2013.
[35] The ICUN Red List of Threatened Species
[36] “Living Planet Report 2020”, World Wildlife Fund.
[37] “How many deaths result from landslides each year?”, USGS, Date Accessed: July 16, 2022.
[38] “Trends in Solid Waste Management”, The World Bank, Date Accessed: July 16, 2022.
[39] Jones, Edward R., et al. “Country-Level and Gridded Estimates of Wastewater Production, Collection, Treatment and Reuse.” Earth System Science Data, vol. 13, no. 2, 2021, p. 237–.
[40] Wada, Yoshihide, et al. “Global Depletion of Groundwater Resources.” Geophysical Research Letters, Wada, Y., L. P. H. van Beek, C. M. van Kempen, J. W. T. M. Reckman, S. Vasak, and M. F. P. Bierkens (2010), Global depletion of groundwater resources, Geophys. Res. Lett., 37, L20402, doi:10.1029/2010GL044571., vol. 37, no. 20, 2010.
[41] Gregory G. Bond, “How Do We Calculate the Number of Chemicals in Use Around the Globe?”, International Council of Chemical Associations (ICCA), July 20, 2020.
[42] “Scientists categorize Earth as a ‘toxic planet’”, Phys.org, February 07, 2017.
[43] Karami, Nasser. “The Modality of Climate Change in the Middle East: Drought or Drying Up?” The Journal of Interrupted Studies. 2.1 (2019): 118-140.
[44] “UN land report: Five key takeaways for climate change, food systems and nature loss”, Carbon Brief, April 27, 2022.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *