چالش بزرگ مبارزه با اشکال تبعیض در جامعه
تبعیض اجتماعی یا تبعیض در جامعه را میتوان به برخورد نابرابر با برخی افراد یا گروههای اجتماعی اطلاق کرد. تبعیض علیه کسانی اعمال میشود که بهخاطر رنگ پوست، دین، تعلق قومی (اتنیک)، جنسیت، زبان، نقص عضو و یا موقعیت اجتماعی خود از حقوق و امکانات برابر با دیگران محروم شوند. موضوع برابری حقوقی و اجتماعی همه افراد یک جامعه یکی از اساسیترین اصول مدرنیته و جامعه مدرن است و نظام حقوقی و قوانین یک کشور به چهارچوب رسمی که برابری همه شهروندان یک جامعه را تضمین میکند شکل میدهد.
مفهوم شهروندی در جامعه امروز هم ناظر بر یکسان بودن قانون و برخورداری از آزادیهای فردی و جمعی است. نگاه بدون تبعیض و یکسان به همه شهروندان در اجرای قانون و یا برخوردار شدن از خدمات عمومی هم بخشی از حقوق شهروندی است. برای مثال حق برخورداری از فرصتهای برابر در آموزش به معنای آن است که هیچ کس نباید بهخاطر هویت، موقعیت خانوادگی و قومی، دین یا محل زندگی از کلاس درس، مدرسه، کسب دانش و مهارتهای لازم برای آینده محروم شود. حتی راه یافتن به نظام آموزشی نیز به معنای پایان تبعیض نیست چرا که اشکال دیگری از نابرابری در درون مدرسه بهگونه آشکار یا پنهان به گروههایی از دانشآموزان تحمیل میشود. نگاه نابرابر مطالب درسی به زن و مرد، اشکال نادیده گرفتن و یا تحقیر واقعی و یا نمادین اقلیتها در مدرسه و یا در گفتمان آموزشی، به رسمیت نشناختن برخی هویتها، تجربههای تلخ رایج زندگی کردن تبعیض در محیطهای آموزشی را تشکیل میدهند. مثال دیگر در این حوزه نبودن امکان آموزش به زبان مادری برای کسانی است که اولین زبانی که در زندگی یاد میگیرند با زبان رسمی نظام آموزش متفاوت است.
سویههای فرهنگی و حقوقی تبعیض
پدیده تبعیض پیچیده و چند سویه است و آن را نمیتوان فقط به جنبه حقوقی فرو کاست. به سخن دیگر وجود قوانینی که از جنبه حقوقی و نهادی برابری همگان را به رسمیت بشناسند خودبهخود سبب از میان رفتن پدیده تبعیض در جامعه نمیشود. به سخن دیگر باید به پدیده تبعیض هم از جنبه ساختاری و چند و چون احترام به قوانین توجه کرد و هم در سطح زندگی روزمره، فرهنگ و باورهای گروههای اجتماعی. در حقیقت اشکال گوناگون تبعیض گاه در فرهنگ، عمیقترین لایههای هویتی، نظام ارزشی و سنتهای گذشته جامعه وجود دارند و میتوانند در نگاه و کردار افراد و رابطه روزمره میان آنها بازتولید شوند. گاه حتی افراد بدون آن که به معنای دقیق کنش یا باور خود بازگردند و یا درباره پیشداوریها بهطور جدی فکر کرده باشند برخوردی تبعیضآمیز با کسانی دارند که از این یا آن جنبه شبیه آنها نیستند.
انگاره جمعی پیرامون نابرابری ذاتی مردان و زنان، برتری این یا آن دین، و یا فرو یا فرادستی این یا آن گروه قومی یا نژادی باورهای سختجانی هستند که به آسانی از میان نمیروند. تبعیض حتی در زبان عادی و روزمره و یا ادبیات و میراث فرهنگی گذشته کشورها هم وجود دارد. ادبیات فارسی پر است از اشعار و نوشتههای تبعیضآمیز درباره زنان، شماری از اقوام و اقلیتها و یا پیروان برخی ادیان. برای مثال وقتی سعدی از «زن خوب فرمانبر پارسا / کند مرد درویش را پادشاه» سخن میگوید ما با درکی سنتی و متعلق به قرون گذشته از زن و مرد سروکار داریم. در زبان رایج از «قول مردانه»، «مردانه جنگیدن» و یا «ترسو بودن مانند زن» سخن به میان میآید که آشکار بار جنسیتی و تبعیضآمیز دارند. کلیشههای دینی و قومی پرشماری هم درباره گروههای قومی و اقلیتهای دینی وجود دارد. کلمات دیگری مانند کافر، بیدین، نجس در زبان روزمره افرادی را بهگونهای منفی انگشتنما میکنند.
تبعیض و موضوع دیگری و غیریت
بحث تبعیض در جامعه را باید در چهارچوب جامعتری که به جایگاه دیگری متفاوت بازمیگردد نیز مورد بررسی قرار داد. پرسش اساسی در بررسی پدیده تبعیض و اشکال فرهنگی تفاوتگذاری میان افراد را تصویر و جایگاه دیگری متفاوت در وجدان جمعی جامعه تشکیل میدهد. اشکال روزمره تبعیض بیشتر به چند و چون برخورد و نگاه به «دیگر»ی متفاوت و رابطه با «غیریت» یا دگربودگی (Otherness, Alterité) مربوط میشود. تفاوتها (رنگ پوست، دین، زبان، موقعیت اجتماعی جنسیت، تعلق قومی، نقص عضو و …) برای کسانی به موضوع تبعیض تبدیل میشود چرا که همسان نبودن امری منفی، عیب و کمبود به شمار میرود. دیگری متفاوت میتواند حتی ایجاد بدبینی و ترس کند و آن گونه که سارتر میگفت به جهنم ما تبدیل میشود.
موضوع رابطه با دیگری متفاوت و نیز دگربودگی در فلسفه نوعی چالش برای فرد یا گروههای اجتماعی است. دیگری متفاوت به آینه هر کس تبدیل میشود برای نگاه کردن به خویشتن، چرا که هراس و تنفر از دیگری بیشتر حکایت از ناتوانایی در دوست داشتن و پذیرش دیگری میکند. برای مرلو-پونتی، فیلسوف فرانسوی هم رابطه فرد با دیگری یک چالش متقابل و هستیشناسانه است. درک و پذیرش تفاوت در جامعه به این معناست که هر فرد در برخورد با کسانی که دین او را ندارند، رنگ پوست و یا زبانشان متفاوت است بیش از آن که به ناهمسانیها بیاندیشد در جستجوی همسانیها و شباهتهاست.
تبعیض قانونی و هویتهای بسته
موضوع تبعیض در نظامهای سیاسی و همبودهایی (Community) که خود را بر پایه یک هویت انحصاری و بسته تعریف میکنند میتواند اشکال رسمی و نهادی به خود گیرد. مصداق این پدیده آسیبشناسانه در دنیای امروز را میتوان در تجربه نظامهای سیاسی مشاهده کرد که خود را بر پایه یک هویت جمعی بسته تعریف میکنند و به اشکال گوناگون تبعیض میان شهروندان مشروعیت قانونی، ضمنی و یا نمادین میبخشند.
حکومتی که خود را با یک هویت نژادی، قومی خاص و یا هویت ملی یا دینی بسته و تقلیلی تعریف کند، آن گونه که لویناس میگفت، نگاهی ذاتگرایانه به افراد دارد. این روایت از جمله درباره نظام سیاسی دینی صدق میکند. تعریف یک حکومت و یا نظام سیاسی بر پایه دین میتواند در عمل اقلیتهای دینی و یا شهروندانی که با هنجارهای دین رسمی و دولتی کنار نمیآیند و یا دین باور نیستند را در موقعیت «غیر خودی» و شهروندان ثانوی قرار دهد. مصداق چنین حکومتی در دنیای امروز جمهوری اسلامی ایران است که هویت خود را بر پایه درک خاصی از مذهب شیعه تعریف میکند و تنش با دیگری متفاوت به پدیده اجتنابناپذیر زندگی روزمره مردم تبدیل شده است. برای مثال کسی که به آیین بهایی باور دارد و یا بیدین است در عمل نمیتواند هویت خود در نظام آموزشی و یا دیگر نهادهای رسمی آشکار سازد. فرد در چنین شرایطی در میان دو نوع تبعیض گرفتار میآید. آشکار کردن هویت برابر است با تحمیل تبعیض آشکار نهادی و قانونی. پیامد پنهان نگهداشتن هویت هم چیزی نیست جز تحقیر خاموش و زندگی کردن تبعیض در درون خویش.
چالش مبارزه با تبعیض
تنوع هویتی، همزیستی هویتهای گوناگون در یک کشور و حضور روزافزون هویتهای ترکیبی در جوامع کنونی موضوع مبارزه با تبعیض و شکل دادن به فرهنگ برابری شهروندان را بهصورت چالش اساسی درآورده است. مسئله بر سر بهرسمیت شناختن و احترام به کثرت هویتی جامعه و شکل دادن به رویکردهایی است که به درونی کردن فرهنگ برابری شهروندی و همزیستی با دیگری متفاوت یاری میرسانند.
رفتار و منش غیرتبعیضآمیز یک فرهنگ و نوعی هوشیاری در یک لحظه تاریخی است و کسی در دنیا با چنین فرهنگ و وجدانی متولد نمیشود. فرهنگ تبعیضستیز اکتسابی است. در کنار تلاش برای از میان برداشتن تبعیضهای ساختاری یا به حاشیه راندن رفتارها و برخوردهای تبعیضآمیز در جامعه، باید بهگونهای سنجشگرانه به سراغ کلیشهها و پیشداوریها و باورهای فرهنگی تبعیضآمیز رفت. پالایش زبان و ادبیات، نقد بدون تعارف باورها و سنتهای تبعیضآمیز و سختگیری قانونی درباره رفتارهای تبعیضآمیز بخشی از این مبارزه جمعی با اشکال تبعیض است.
نهادهای رسمی و مدنی که در روندهای جامعهپذیری شهروندان بهویژه نسل جوان مشارکت میکنند نقش مهمی در شکلگیری فرهنگ و ارزشهای ضد تبعیض و برابریطلبانه ایفا میکند.
تجربههای جهانی نشان میدهند که هیچ کشوری از آسیبهای اشکال گوناگون تبعیض مصون نیست و داشتن جامعهای با فرهنگ برابری شهروندی یک چالش دائمی سیاسی، اخلاقی، مدنی و آموزشی است. نظام آموزشی بهخاطر نقشی که در روندهای جامعه پذیری نسل جوان دارد شاید یکی از اصلیترین نهادهایی است که میتواند در شکل دادن و گسترش فرهنگ برابری انسانها و ارزشهای ضد تبعیض نقش فعالی به عهده گیرد. آموزش رسمی در سه زمینه مهم میتواند در گسترش فرهنگ ضد تبعیض نقشآفرین باشد. زمینه نخست به حوزه شناختی و انتقال دانش علمی و بنیانهای حقوقی پیرامون پدیده تبعیض بازمیگردد. زمینه دوم به تلاش برای بازخوانی سنجشگرانه پیشداوریها و باورهای تبعیضزا در زندگی روزمره و در فرهنگ هر کشور مربوط میشود. زمینه سوم تجربههای مشخص در زندگی آموزشی و یادگیری زیستن با دیگری متفاوت را در بر میگیرد.
جمهوری اسلامی در ایران از بسیاری جنبهها تجربه و الگوی منفی یک نظام سیاسی هویتی و تبعیضزا است. نهادهای رسمی مانند نظام آموزشی یا رسانههای سراسری نماینده تفکر حکومتی در تفاوتگذاری تبعیضآمیز میان شهروندان هستند. بار سنگین مبارزه با تبعیض در ایران به دوش جامعه مدنی است که به اشکال گوناگون از سوی حکومت سرکوب میشود.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *