«نفرین» اثر ناصر تقوایی
نفرین سومین فیلم بلند ناصر تقوایی است که در سال ۱۳۵۲ ساخته شد و در آذرماه همان سال در سینما کاپری به نمایش درآمد. در این اثر تقوایی به عنوان نویسنده و کارگردان بار دیگر به سراغ اقتباسی آزاد از یک داستانِ کمتر خوانده شده به نام باتلاق از میکا والتاری نویسندهی نامآشنای فنلاندی رفته، آن را بومی کرده و در خوزستان جلوی دوربین برده است.
پیرمرد (محمد تقی کهنمویی) یک نقاش ساختمان (بهروز وثوقی) را از آبادان با قایق به جزیرهی مینو میآورد تا خانهی کهنهی اربابش (جمشید مشایخی) را رنگ بزند. زنِ ارباب (فخری خوروش)، شوهرش که پسر شیخ جزیره است را به دلیل مشکلات روحی و اعتیادش به الکل و تریاک به جزیره آورده تا در آنجا به دور از شهر و دردسرها و آبروریزیهایی که شوهرش به شکلهای مختلف در آنجا برایش ایجاد میکرد، زندگی کنند و به کار مزرعه و نخلستان هم برسند. آنها مدتی است به جزیره آمدهاند و در شرایطی نهچندان راحت کار و زندگی میکنند اما روابط عاطفیشان در سردترین حالت ممکن است و به تبع آن فضایی مرده بر خانه حکمفرماست. مرد با وجود بیماری، همواره میخواهد به زن نزدیک شود، زن اما از او دوری کرده و تنها مثل یک پرستار با او رفتار میکند. با ورود نقاش جوان اما همهچیز در خانهی اربابی دچار تغییر میشود و با حضور زندهی او و نوسازی خانه، حال و هوا و نفس تازهای به خانه و زندگی آنان دمیده میشود. هوای تازهای که انگار زن نیازمند آن بوده و به همین دلیل آرام آرام رابطهای میان او و کارگر شکل میگیرد. شوهر اما با وجود بیماریهایش به خوبی متوجه این تغییرات است و روابط زن و کارگر را به دقت زیر نظر دارد و سرانجام در روز پایان نقاشی خانه، کارگر را در حین عشقبازی با همسرش در ساحل شط با تفنگ اجدادیاش میکشد. زن هم به تلافی، شوهر را با کوبیدن قنداق همان تفنگ به صورتش از پا درمیآورد و در نهایت، مستأصل بر نعش هر دو مرد مویه میکند.
نفرین، بعد از صادق کُرده که نیمنگاهی به گیشه و سینمای تجاری داشت، بازگشت دوبارهی تقوایی به سینمایی است که دوست دارد، به آن معتقد است و همواره روی حضور و گسترش آن پافشاری کرده؛ سینمایی که میکوشد بیانگر موضوعات عمیق انسانی، فلسفی، اجتماعی و سیاسی باشد. در نفرین اما به دلیل خصوصیات داستان جایی برای طرح موضوعات سیاسی و اجتماعی روز وجود ندارد، و تقوایی به شکلی ویژه به سراغ موضوع انسان و تنهاییهایش رفته، به سراغ ارتباطات پیچیدهی انسانی که گاهی نجاتبخش است و گاهی ویرانگر و فروبلعنده.
به نظر میآید انتخاب جزیرهی مینو به عنوان محل وقوع داستان، با تمام زیباییها و نخلستانهای پربارش در آن روزگار هم یک انتخاب نمادین است زیرا زن و شوهر پناهندهشده به جزیره، هر کدام خود جزیرهای تنها و دورافتاده از یکدیگرند و رنج این تنهایی و فاصله در جایجای فیلم جاری و قابل لمس است. اما ورود کارگر ناگهان این فضا را میشکند.
سکانس آغازین این فیلم با تصویر بستهای از کارگرِ نشسته توی قایق پیرمرد شروع میشود و موسیقی منفردزاده با ملودییی دلهرهآور و با استفاده مداوم از صدای زنگها، انگار ناقوسهای پیشگوی اتفاقی شوم و نفرینشده را به صدا درمیآورد؛ اتفاقی که همانا ورود کارگر به جزیره، شکستن آرامش شیشهای حاکم بر آنجا، پاگیر شدنش، و در نهایت مرگ است. او به جزیره میرود، با بدنی ورزیده و عزمی جزم شروع به کار میکند و بعد از چند روز، با وجود مقاومت و ایستادگی زن، تمام قد در برابر شوهر بیمار و فرسوده قد علم میکند. در ابتدا زن به او محل نمیگذارد و از او فاصله میگیرد اما رفتهرفته و با ترمیم و رنگآمیزی خانهی بی رنگ و رو، بوی زندگی بار دیگر به مشام زن میرسد و او را به سوی عبور از خط قرمزهای سنت و رابطه با کارگر جوان سوق میدهد. اما در آخر، در اوج عشقبازی زن و کارگر، درست در لحظاتی که همهچیز تازه و عاشقانه به نظر میآید، باز هم تنهایی است که پیروز میشود و زن دوباره به درون همان حلقهی بسته سنت رانده میشود و هر دو مرد را در یک جنایت خونبار از دست میدهد و بار دیگر همچون جزیرهای تنها باقی میماند.
داستان نفرین داستان سرراست و سادهای است اما تقوایی که همواره خود را دلبسته و وابسته به ادبیات، و به طور ویژه ادبیات مدرن میداند، با تکیه بر تکنیکهای داستاننویسی میکوشد با جزیینگری و نوع چیدمان خاص وقایع، و شخصیتپردازیهای دقیق، تا جایی که میتواند به داستان عمق ببخشد و به ابعاد تازهای نزدیک کند که بسیار فراتر از آن روایت ساده و خطی است. جالب است بدانیم که تقوایی معتقد است که نفرین به نوعی ادامهی داستان سرهنگ و زنش در آرامش در حضور دیگران است که بار دیگر از شهر و عوامل اجتماعی و سیاسی حاکم بر سرنوشت خود و خانوادهشان گریختهاند و به آرامش روستا پناه آوردهاند، اما حالا با بحران عمیق رابطه و تنهایی مواجه میشوند و تا ته خط پیش میروند. انگار شبح خوفآلود حاکم بر فیلم آرامش در حضور دیگران در نفرین هم به شکل یک فاجعه بر سر این زن و شوهر آوار میشود.
نکتهی کلیدی و مهم دیگر در نفرین، کم شخصیت بودن داستان است. تنها چهار شخصیت تمام این داستان را در یک جزیره روایت میکنند و وزن و زمان حضور هیچ شخصیتی در داستان از دیگری بیشتر نیست و هر یک به اندازهی خودشان در داستان ایفای نقش میکنند و تاثیر خودشان را میگذارند.
زنِ جوان، زنی شهری است. زیبا، قوی و مستقل است و به تنهایی دارد شوهر بیمار و امورات خانه و نخلستان را اداره میکند. زنی که به خاطر حفظ زندگیاش، سختیهای اقامت در انزوای جزیره را به جان خریده است. زنی که شخصیت و تصویری کاملا متفاوت از اغلب زنان حاضر در سینمای ایران پیش از انقلاب دارد و با پرداختی درست، به گرانیگاه داستان بدل شده است.
شوهر مردی میانسال و رنجور است و از همان نخستین سکانسِ حضورش، نشانههای بیماری حاد روحی و روانیاش را بروز میدهد. او عاشق عیاشی است. مدام مجلههای مد را ورق میزند و دیوار اتاق او که با یک در و یک قفل از اتاق زنش جدا شده، پر از زنان عریان است. مردی که از هر فرصتی برای دزدیدن پول و گریختن از خانه و رفتن به روستا برای مشروبخوری و تریاککشی استفاده میکند. او پسر اربابی است که از عرش به فرش افتاده و از این سقوط خشمگین است.
پیرمرد از اهالی روستا است و سالها است برای این خانواده و روی نخلستانهای آنان کار میکند. او مرد دنیادیدهای است که تمام قد پشتِ زن ایستاده و عصای دست اوست و در اداره کردن منزل و زراعت به او کمک میکند. او با تکیه بر تجربهاش همواره به صورت غیرمستقیم به زن و کارگر در مورد فاجعهای که در حال رخ دادن است، هشدار میدهد.
کارگر جوان هم اهل خوزستان است. چهرهی جذابی دارد و تربیتشده و محترم است و حریمها را میشناسد. کارگر زحمتکشی که تمام زندگیاش را برای یک لقمه نان کار کرده است. خصوصیت بارز او حمایتگری است و در زمان حضورش در جزیره علاوه بر کار نقاشی، هم به زن و هم به پیرمرد در کارهایشان کمک میکند، و در واقع ترکیبِ همین جوانی و سختکوشی و حمایتگری است که آرام آرام زن را جذب او میکند.
نکتهی اساسی دیگر در مورد این اثر این است که نفرین علاوه بر اهمیت رواییاش، در کارگردانی هم تجربهای درخشان و بهیادماندنی برای فیلمساز است. بیتردید نفرین بلوغ تقوایی در دکوپاژ و میزانسن و بازیگردانی است، تبحری که در تمامی قابها و حرکت دوربینها و جاگیریها و حضور و حرکت بازیگران، از آغاز تا پایان اثر مشهود است و پیوستگی و یکدستی این عوامل، در نهایت با تصویربرداری عالی زندهیاد نعمت حقیقی و تدوین بینقص عباس گنجوی تکمیل میشود. همچنین به هیچوجه نباید از بازیهای چشمگیر بازیگران این اثر فخری خوروش، بهروز وثوقی، جمشید مشایخی و محمد تقی کهنمویی غافل ماند؛ بازیهایی متفاوت و ماندگار که به خوبی و به اندازه در بافت داستان تنیده شدهاند و در لحظاتی به اوج درخشش خود میرسند.
نفرین به عنوان سومین اثر بلند سینمایی ناصر تقوایی، اثری متفاوت و خلاف جریان رایج سینمای آنروز ایران بود؛ کوشش موفقی که با وجود عدم توفیق چندانش در گیشه، توانست توجه مخاطبان خاص و همچنین منتقدین سینمای ایران را به خود جلب کند؛ فیلمی که دیدن آن با گذشت نزدیک به پنجاه سال از ساختش، هنوز هم لذت کشف یک داستان متفاوت و عمیق، همراه با نفس کشیدن در فضای دمکرده و شرجی خوزستان و نخلستانها و شط را در مخاطبان زنده میکند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *