نفرتپراکنی در «بهترین دشمنان»
در سال ۱۹۷۱ در شهر دورهام واقع در ایالت کارولینای شمالی، مدرسه سیاهپوستان دچار آتشسوزی میشود. تنها راه درسخواندن دانشآموزان این مدرسه، ادغام آنها با مدرسه سفیدپوستان است اما این کار با مخالفت بخشی از جامعه سفیدپوستان شهر به رهبری سی. پی اِلیس[۱] روبرو میشود. فیلم بهترین دشمنان[۲] (۲۰۱۹) بر اساس این واقعه تاریخی ساخته شده است و مبارزات مسالمتآمیز یک فعال حقوق مدنی به نام آن اَتواتر[۳] برای گرفتن حقوق برابر شهروندان سیاهپوست دورهام در برابر مخالفتهای سی پی الیس، رهبر شعبه کو کلوکس کلان[۴] شهر را به تصویر میکشد.
سام راکول[۵]، بازیگر اسکار گرفته در بهترین دشمنان در نقش سی پی الیس ظاهر میشود. سی پی، پدر یک خانواده پنج نفره است. یکی از فرزندانش دچار معلولیت ذهنی است و در مرکز روانپزشکی شهر بستری است. سی پی پمپ بنزین کوچکی در شهر دارد و از این راه مخارج خانواده و درمان پسرش را تأمین میکند. او مثل هر پدری آینده درخشانی برای فرزندانش آرزو دارد و پایینبودن نمرات پسر کوچکش در مدرسه نگرانش کرده است. الیس دارای اعتقادات مذهبی است و هر یکشنبه به کلیسا میرود.
اما در پشت نقاب پدر دلسوز و فداکار، چهره دیگری از سی پی قرار دارد. او عضو و شخص اول گروه کو کلوکس کلان یا به طور مخفف کلان در شهر دورهام است. هدف اصلی پی سی و دار و دستهاش برتریطلبی سفیدها و جدا کردن دو جامعه سفید و سیاهپوست است. آنان برای رسیدن به هدفشان به روشهای مختلف به نفرتپراکنی علیه سیاهپوستان اقدام میکنند. نوشتن جملات توهینآمیز روی دیوار و دربهای منازل سیاهان، تهدید سفیدپوستان به معاملهنکردن با رنگینپوستان، عدم ارائه خدمات به سیاهپوستان و راهپیمایی با شعارهای نفرتبرانگیز از جمله این روشها است. زمانی نفرت آنها رنگ خشونت به خود میگیرد که تهدیدهایشان بر تهدیدشونده ثمری ندارد و آنها با حمایت پنهانی حاکمیت بدون بیم از مجازات قانون علیه تهدیدشونده به رفتار خشونتآمیز دست میزنند. سی پی و دوستانش بدون ترس از بازخواست یا دستگیری، منزل دختر سفیدپوستی را که دوست پسر سیاهپوست دارد شبانه به رگبار میبندند.
داستان فیلم از جایی آغاز میشود که سیاهپوستان شرق دورهام مجبورند تا خانههایی با بیش از ارزش واقعی اجاره کنند. این خانهها از کمترین امکانات بهداشتی مثل آب گرم و توالت مناسب محروم هستند. مالکان چون قدرت را حامی خود میدانند هیچگونه رسیدگی به این خانهها نمیکنند. در سکانسهای نخستین فیلم، اَتواتر به دادگاه میرود تا از حکم تخلیه خانهی مادر مجرد سیاهپوستِ ساکن یکی از این خانهها جلوگیری کند. هر چند به اَتواتر اجازه صحبت در دادگاه داده میشود، اما حکم از قبل داده شده است. شهردار شهر (نماد قدرت یا حاکمیت) با لبخندی همیشگی بر چهره، قاضی دادگاه است. او خود را در انظار عموم شخصیتی مردمی و نماینده همهی مردم شهر بدون در نظر گرفتن رنگ پوست معرفی میکند اما در ورای این ماسک متبسّم و مردمی، در خفا حامی و خطدهندهی اصلی گروه کلان در شهر است. شهردار است که پیش از آمدن اَتواتر و سیاهپوستان به دادگاه، سی پی و گروهش را خبر میکند تا صندلیهای دادگاه را طوری پُر کنند تا جایی برای نشستن سیاهپوستان (شاکیان اصلی) نماند و آنها مجبور شوند جلسه دادگاه را ایستاده، کنار درب ورودی دنبال کنند. او از سی پی و دار و دستهاش خواسته است تا با مزهپراکنی و شلوغکردن اجازه صحبت به سیاهپوستان را ندهند.
نمایندهی مالک مثل همه دادگاههای فرمایشی مردمفریبی میکند و دروغ میگوید:
آقای گرینفلد افتخار میکند که خانههایی راحت با اجارهای معقول برای مردم عالی دورهام مهیا کرده است. هر چند همه میدانند بدون شک، در هر مجموعه ساختمانی، هرچند وقت یک بار، ممکن است شاهد اتفاقات ناگواری هم باشیم. آقای گرینفلد، مالک این خانهها علاقهمند است تا در رفع این مشکلات اقدام کند اما متاسفانه با توجه به آب و هوای نامساعد وقت کافی برای رسیدگی به اینها را نداشته است به همین دلیل از دادگاه نود روز وقت برای رسیدگی به اینها را خواستار است.
این وقتکشی بدین معناست که حکم تخلیه اجرا میشود و خانهها تا سه ماه دیگر با همان شکل اداره خواهد شد. در ظاهر دادگاه عادلانه برگزار شده و جای اعتراضی هم نیست اما پیروز این میدان، اتحاد قدرت و سرمایه است که در مقیاس وسیعتر، امروزه در دادگاههای حکومتهای سرکوبگر دنیا شاهدش هستیم.
سی پی الیس، لیدر کو کلوکس کلانهای دورهام کیست؟ دلیل نفرتپراکنی او علیه رنگینپوستان چیست؟ اولین نمای فیلم با پاسخ به این پرسش آغاز میشود: «(کو کلوکس کلان) فرصتی بود برای شنیدهشدن، برای اینکه چیزی باشم.» کو کلوکس کلان مانند هر دسته، گروه و یا جامعهی نفرتپراکنی، از افراد تنها، فقیر، و بیقدرت عضو میگیرد. سی پی در سکانسی از فیلم میگوید که در جوانی تنها بوده و پول هم نداشته است، هیچکس او را در جامعه به حساب نمیآورده و در همین دوران جذب کو کلوکس کلان شده است. آنها برای او مثل یک خانواده بودند، برادرانش بودند و از او حمایت میکردند. کلان حتی به او فرصت داد تا به مراتب بالای گروه حتی رهبری برسد، امکانی که برای او در خارج از کلان هیچوقت میسر نبود. نکته مهم دیگر، مذهبیبودن کو کلوکس کلان بود. آنها در مراسمی آیینی به دور صلیب آتشین حلقه میزدند و سرودهای دینی میخواندند. گروه برای توجیه نفرت و خشونت حاصل از آن، کلمات کتاب مقدس را به زعم خود تفسیر میکردند.
سی پی الیس پیش از «کلانشدن» مانند یک شهروند عادی در جامعه زندگی میکرد اما در کلان با مفهوم نفرت آشنا شد. شرط بقاء و رشد در کلان، نفرتپراکنی بود. نفرتپراکنی بر پایه تحقیر، آزار و حذف دیگران است. دیگران میتواند شامل افرادی با عقیده، ملیت، نژاد، رنگ پوست، زبان، جنسیت و طبقه اجتماعی متفاوت باشند. کو کلوکس کلان با بالا بردن درجه هیجان افراد، حس لذتبردن از رنج دیگران را به اعضایش آموزش میدهد. آنها با تکرار شعارها و رفتارهایی مبتنی بر نفرت، نفرتپراکنی را به رفتاری عادی تبدیل میکنند. در این میان، حمایت پنهان قدرت (شهردار) از کلان، این رفتارها را بیشتر به سوی نفرتپراکنیهای همراه با خشونت سوق میدهد.
حضور بچههای سیاهپوست در مدرسه سفیدپوستها مشکل جدید شهر است. کو کلوکس کلانها به رهبری سی پی با این عمل مخالف هستند و مسئولین شهر هم از آنها حمایت میکنند. ممانعت از درسخواندن دانشآموزان رنگینپوست در مدرسه سفیدها مورد توجه طرفداران حقوق سیاهپوستان قرار میگیرد و حل مشکل به مدارج بالاتر قانوگذاری در ایالت سپرده میشود. بیل ریدیک[۶] برای حل مشکل به دورهام اعزام میشود. روش او در حل مشکلات، گفتگوی طرفین با یکدیگر است. سی پی در ابتدا دعوت او را برای شرکت در گفتگوها نمیپذیرد؛ فراموش نکنیم نفرتپراکنی حاصل ناتوانی از برقراری یک رابطه مدنی و برابر است. نفرتپراکنی از اصلیترین روشهایی است که گفتگو را غیرممکن میسازد. جلسات گفتگو آغاز میشود. اما کلان مانند هر گروه یا حتی حکومتی که بر پایه نفرت از دیگران بنا شده در زیر پوستهی آرام و مردمفریب خود، با بستن محل کسب یا تهدید و آزارهای جنسی سعی میکند گفتگوها را به سمت رای خودشان هدایت کند.
امروزه واقعه مدرسه دورهام به یکی از رخدادهای مثالزدنی مبارزات مسالمتآمیز سیاهپوستان آمریکا در برابر نفرتپراکنی گروهی از سفیدپوستان تبدیل شده است. با وجود توسعه دموکراسی و عدالتگستری در جهان، همچنان بسیاری از شهروندان کشورهای مختلف به دلیل تفاوتهای مذهبی، زنبودن، همجنسگرایی و رنگ پوست در معرض نفرتپراکنی قرار دارند.
سخن پایانی، بهترین دشمنان در این دیالوگ بیل ریدیک خلاصه میشود:
نگاه کنیم به خودمان (تعصباتمان) در آینه و سعی کنیم فرد بهتری شویم.
پینوشتها:
[1] C.P. Ellis
[2] The Best of Enemies
[3] Ann Atwater
[۴] Ku Klux Klan: یک گروه برتری طلب سفیدپوستان آمریکایی است که عمدتاً بر علیه آمریکاییهای آفریقاییتبار، یهودیان، کمونیستها، مهاجران و همجنسگرایان به اقدامات خشونتآمیز و نفرتپراکنی دست میزنند. کو کلوکس کلان از ترکیب واژه یونانی Kuklos به معنای حلقه با Clan در انگلیسی به معنای طایفه یا خاندان پدید آمده است. این گروه با پوشیدن روپوشهای سفید، ماسک و کلاههای مخروطی سعی در یکسانسازی اعضاء و پنهانکردن هویت خود دارند. این گروه توسط سازمانهایی نظیر اتحادیه مبارزه با افتراء ADL و مرکز قانون فقر در جنوب The Southern Poverty Law Center به عنوان گروه نفرت طبقهبندی شده است.
[5] Sam Rockwell
[6] Bill Riddick
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *