
نظریههای فمینیستی دربارهی کار
جنسیت، مراقبت و کار عاطفی[۱]
در بسیاری از جوامع، کار پدیدهای بهشدت جنسیتزده است و این نقش کار در برقراری عدالت را پیچیدهتر میکند. برای نمونه، معمولا بیشترِ کارهای خانهداری و مراقبت از کودک را زنان انجام میدهند که بهطور سنتی کسی بابت آن پول نمیدهد. در بازار کار رسمی، در بسیاری از جوامع تفاوت دستمزد وجود دارد یعنی برای کارهای مشابه، به زنان دستمزد کمتری از مردان میدهند. دیگر اینکه تفاوتهای چشمگیری در حضور جنسیتی در حرفههای مختلف وجود دارد. زنان بهطور سنتی، در مشاغلی مانند معلمی دبستان، پرستاری، و مددکاری اجتماعی حضور زیادی دارند و مردان در رستههایی مانند امور مهندسی و مالی. فیلسوفان فمینیست دریافتهاند که در این فرقگذاریها به کارهایی که معمولا زنان انجام میدهند، بهویژه کارهای مراقبتی، بهای کمتری داده میشود (گورتلر و اسمیت ۲۰۰۵). همچنین آنها متوجه شدهاند که در نظریهپردازی فلسفی دربارهی عدالت به کالاهای «ارتباطی» (relational) که در کیفیت زندگی ما تأثیر مهمی دارند اما معمولاً در بازار عرضه نمیشوند هیچ توجهی نشده است (قیاوس ۲۰۰۹). بخشی از مباحث پیچیدهی مربوط به این موضوع حول تشخیص علت و معلول میچرخد: در جوامع جنسیتزده، آیا زنان به دلیل زن بودنشان به مشاغلِ کمدرآمد و سطحِ پایین رانده میشوند یا دستمزد و سطح این شغلها پایین است چون زنان این کارها را میخواهند (یا هر دو)؟ به همین منوال، ممکن است رابطهی هنجارهای جنسیتی با تقسیمِ جنسیتزدهی کار برایمان سؤال باشد. برای مثال، آیا این کلیشه که زنان برای مراقبت از کودکان مشتاقترند، موجب تقسیمِ جنسیتزدهی کار است یا اینکه تقسیمِ جنسیتزدهی کار موجب شکلگیری آن کلیشه است، یا هر دو؟
ایرادهای مختلفی به تقسیمِ جنسیتزدهی کار میگیرند. از یک سو، این نوع تقسیم کار موجب میشود در توزیع عایداتِ کار (مانند درآمد، اوقات فراغت و غیره) بهطور سیستماتیک به زنان ظلم شود. از سوی دیگر، تقسیمِ جنسیتزدهی کار با ایجاد سلسلهمراتب بین جنسیتها باعث نابرابری جنسیتی میشود (هارتلی و واتسون ۲۰۱۸). به نظر اسکوتن (۲۰۱۹) آنهایی که راه و رسمی مبتنی بر تساوی جنسیتی (gender-egalitarian) را در زندگی ترجیح میدهند، میتوانند بهحق گله کنند که جامعه با ساختن نهادها و گذاشتن سیاستهایی مطابقِ انتظاراتِ افرادِ بسیاری که هنجارهای جنسیتی سنتی و به دنبال آن، تقسیمِ جنسیتزدهی کار را میپذیرند برای سبک زندگی مطلوبِ دیگران مانع ایجاد میکند. اسکوتن میگوید جامعهای از عدالت برخوردار است که قوانینِ زمان کار، مرخصی برای خانواده و امور حمایت از خانواده را بهگونهای تنظیم کند که سبکهای زندگیِ مبتنی بر برابری جنسیتی و تقسیمِ جنسیتنازَدهی کار را ترویج کند.
در اندیشهی فمینیستی دربارهی کار خط فکری دیگری هم میتوان یافت که از پژوهشهای هاکشیلد (۲۰۱۲) در زمینهی کار عاطفی نشئت میگیرد. در بعضی شغلها کارمندان موظفند احساسات خودشان را بهشدت مدیریت کنند تا بتوانند احساسات مشتریان را جلب و کنترل کنند. اگرچه مثالهای هاکشیلد از کار عاطفی، هم زنان و هم مردان را در بر میگیرد، برخی از شغلها که زنها بیشتر در آن شاغلاند، کار عاطفی زیادی میبرند. هاکشیلد زنان مهماندار هواپیما را مثال میزند که در معرض طیف گستردهای از انتظارات عاطفی از سوی مسافران قرار دارند. مثلاً باید خوشرو باشند، شوخی کنند، یا به مقصد و حرفهی مسافرها علاقه نشان بدهند. با اینکه تحقیقاتی درباره بعضی جنبههای اخلاقیِ کار عاطفی شده، اما تاکنون تحلیلهای فلسفی سیستماتیک درباره این پدیده کمتر صورت گرفته است. هاکشیلد در درجهی اول بر تأثیرات زیانبار کار عاطفی بر خود کارکنان تأکید میکند. به نظر او کار عاطفی آنها را از احساسات خود دور میکند و باعث میشود که فرد برای تشخیص یا ابراز احساسات واقعی خود در محل کار و خارج از آن با مشکل مواجه شود. بهعلاوه، زمانی که کارکنان در کار عاطفی ناچار به «تظاهر» میشوند، سلامت روانی آنها آسیب میبیند. سایر نگرانیهای اخلاقی بیشتر درباره رابطهی فرد با دیگران است از جمله اینکه کار عاطفی نوعی ریاکاری است. در این زمینه، بحثهای مفیدی آغاز شده (بری، اولکالنز و ریس ۲۰۱۹) از جمله اینکه کار عاطفی احتمال تضاد بین حقوق کارگران و حقوق کارفرمایان، بین حقوق کارگران و وظایف کارگران، و بین حقوق کارفرما و وظایف کارفرما را افزایش میدهد.
نظریههای اخلاقی در باب کار مراقبتی زنان[۲]
در نتیجهی تقسیمِ جنسیتزدهی کار عمدتاً زنان هستند که کار مراقبتی انجام میدهند. چندین محقق پیامدهای اخلاقی این تقسیمِ جنسیتزده را بررسی کردهاند. نانسی فریزر (۱۹۹۷) و سوزان مولر اوکین (۱۹۸۹) با ارائهی استدلال اخلاقی نشان میدهند که جامعهی مبتنی بر عدالت باید چنان روابط کاری را بازسازی کند که کارهای مراقبتیِ بدون مزد یا کممزد که امروزه بیشتر شغل زنها است، وضعیتی همسان با سایر کارهای مزدی داشته باشد. فرگوسن (۱۹۸۹، ۱۹۹۱) از دیدگاه سوسیالیستی شورایی (council socialist) استدلال میکند که در جامعهی آرمانی مردان هم همچون زنان باید کارِ بدون مزدِ مراقبتی یا «کار جنسیتی/عاطفی» انجام دهند. مردان هم باید در انجام چنین کارهایی، چه در خانه باشد و چه در جاهایی که دولت بودجهاش را تأمین میکند (از جمله، خانههای سالمندان و مهد کودکها) سهیم شوند. در این جامعهی آرمانی، به هر کس، چه زن چه مرد، که بیشترِ کارهای خانه را انجام میدهد دستمزدی منصفانه از محل درآمد خانواده پرداخت میشود و به کسانی هم که شغل مراقبتی دارند، مانند کارکنان مهدکودک، پرستاران و معلمان، دستمزد بیشتری تعلق میگیرد.
به نظر کارل گیلیگان (۱۹۸۲) زنان و دختران شکل متفاوتی از استدلال اخلاقی را به کار میبرند (که او آن را «اخلاق مراقبت» مینامد) در حالی که مردان و پسران از اخلاق عدالت استفاده میکنند. برخی استدلال کردهاند که این رویکرد اخلاقیِ متفاوت بهدلیل حساسیتهای مراقبتی زنان است که از تقسیمِ جنسیتزدهی کار منتج شده است (رودیک، ۱۹۸۹). جالب اینجاست که مباحثه بین نظریهپردازان فمینیست عدالت، نظیر فریزر و اوکین، و فمینیستهای اخلاقِ مراقبتی نظیر گیلیگان و رودیک، بیشتر از آنکه درباره اصل موضوع باشد دربارهی مسائل مابعداخلاقی (meta-ethical) است نظیر اینکه آیا اخلاق باید به حوزهی اصول یا احکام در فلان یا بهمان مورد وارد شود یا خیر. به نظر میرسد همهی این نظریهپردازان دیدگاههایی آرمانی از جامعه دارند که مکمل یکدیگرند: همه از حذف تقسیم جنسیتزدهی کار حمایت میکنند تا هم زن و هم مرد بتوانند از طریق کار مراقبتی بهطور یکسان نسبت به حال و وضعیت دیگری حساس شوند.
آشا باندری (۲۰۲۰) با ادغام مفهومی لیبرال از وابستگیِ مراقبتی در نظریهی عدالت توزیعیِ جان رالز رویکردی تازه عرضه میکند. او با توجه به تأکید اوا فدر کیتای (۲۰۱۹، ۱۹۹۸) بر وابستگی انسان میگوید باید نظریه رالز را بسط و گسترش بدهیم تا بتوانیم ملاحظات مربوط به مراقبت را به عنوان بخشی از ساختار ابتداییِ جامعه در آن بگنجانیم. باندری برای رفع نگرانی فمینیستها میافزاید که باید به پسران ارزش کار مراقبتی و مشارکت داوطلبانه در این نوع کارها آموزش داده شود. او برای توضیح نابرابریهای توزیعی (نژاد، طبقه و غیره) در داخل کشورها و بین فرهنگها نموداری در باب مراقبت ترسیم میکند. آندریا ولتمن نیز در کتاب کار معنیدار (۲۰۱۶) بر اساس ارزشهای لیبرالی، نظریهای دربارهی مراقبت ارائه میکند که بر مفهوم عدالتِ مشارکتی پل گومبرگ (۲۰۰۷) صحه میگذارد. طبق نظریهی گومبرگ، اعضای خانوادهها و جوامع، به جای تکیه بر دولت، خودشان با همکاری داوطلبانه و استفاده از یک سیستم چرخشی، وظایف مراقبتی را به عهده میگیرند.
در مقابلِ نظریههای مبتنی بر استدلالهای اخلاقی، کتاب مانیفست مراقبت (چاتزیداکیس و همکاران ۲۰۲۰) بر اساس استدلالهای نظریهپردازان سیاسی شکل گرفته که خواستار ایجاد مدلی در جوامع دموکراتیک هستند که در آن مراقبت متمرکز، اقتصاد غیرمتمرکز (ترونتو ۲۰۱۳؛ ۱۹۹۳)، و خدمات مراقبتی همگانی (فریزر ۲۰۱۳) باشد. از نظر آنها کار مراقبتی نهتنها در سطح مراقبت بینفردی بلکه در سطح کلان هم اهمیت دارد. منظور از سطح کلان، «نظریهپردازی درباره زیرساختهای مراقبت و ماهیت ساز و کاری سیاسی و فراگیر برای خدمات مراقبتی» بر اساس «دیدگاهی فمینیستی، دگرباش، ضد نژادپرستی و اکو سوسیالیستی» است (چاتزیداکیس و همکاران، ص ۲۲). چنین دیدگاهی از ماهیت استثمارگرانهی زنجیرههای مراقبت در سطوح فراملی هم انتقاد میکند. در این زنجیرهها زنان طبقهی بالای شمال جهانی، زنان و دختران جنوب جهانی را استثمار میکنند (اندرسون، ۲۰۰۰). باروری هم تبدیل به کالایی برای معامله و استثمار شده است که نمونهاش قراردادهای رحم اجارهای در بازارهای جهانی است. این قراردادها مملو از شرایط تحمیلی است. برای نمونه، زنان هندی موظفند نوزاد را به زوجهای شمال جهانی بدهند یا به اراده و دلخواه آنها جنین را سقط کنند (ساروانا، 2018). همهی این نظریهپردازان با قرار دادن موضوع مراقبت در مرکز بحثهای مشترک، توجه ما را به ساز و کار سیاستِ وابستگی متقابل جلب میکنند.
منابع:
Anderson, Bridget, 2000, Doing the Dirty Work? The Global Politics of Domestic Labour, London: Zed.
Chatzidakis, Andrea, et al., 2020, The Care Manifesto: The Politics of Interdependence, London: Verso.
Ferguson, Ann, 1989, Blood at the Root: Motherhood, Sexuality and Male Domination, New York: Pandora/Unwin and Hyman.
–––, 1991, Sexual Democracy: Women, Oppression and Revolution, Boulder CO: Westview Press.
Fraser, Nancy, 1997, Justice Interruptus: Critical Reflections on the “Post-Socialist” Condition, New York: Routledge.
Gheaus, Anca, 2009. “The Challenge of Care to Idealizing Theories of Distributive Justice,” in L. Tessman (ed.), Feminist Ethics and Social and Political Philosophy: Theorizing the Non-Ideal, Dordrecht: Springer, pp. 105–119.
–––, 2012. “Gender Justice,” Journal of Ethics and Social Philosophy, 6: 1–24.
Gilligan, Carol, 1982, In a Different Voice: Psychological Theory and Women’s Development, Cambridge: Harvard University.
Gomberg, Paul, 2007, How to Make Opportunity Equal: Race and Contributive Justice, Malden, MA: Blackwell.
Gurtler, Sabine, and Smith, Andrew F., 2005. “The Ethical Dimension of Work: A Feminist Perspective,” Hypatia, 20: 119–134.
Hartley, Christie and Watson, Lori, 2018. Equal Citizenship and Public Reason: A Feminist Political Liberalism, New York: Oxford University Press.
Hochschild, Arlie, 2012. The Managed Heart: Commercialization of Human Feeling, Berkeley: University of California Press.
Kittay, Eva Feder, 2019, Learning from My Daughter: The Value and Care of Disabled Minds, New York: Oxford University Press.
–––, 1998, Love’s Labor: Essays on Women, Equality, and Dependency, New York: Routledge.
Okin, Susan Moller, 1989, Gender, Justice and the Family, New York: Basic Books.
Ruddick, Sara, 1989, Maternal Thinking: Toward a Politics of Peace, Boston: Beacon.
Saravanah, Sheela, 2018, A Transnational Feminist View of Surrogacy Biomarkets in India, New York: Springer.
Tronto, Joan, 2013, Caring Democracy: Markets, Equality, and Justice, New York: New York University Press.
–––, 1993, Moral Boundaries: A Political Argument for an Ethic of Care, New York: Routledge.
Veltman, Andrea, 2017, Meaningful Work, New York: Oxford University Press.Wright, Erik Olin, and Brighouse, Harry, 2008. “Strong Gender Egalitarianism,” Politics and Society, 36: 360–372.
پینوشتها:
[۱] ترجمهی بخشی از مدخل «رویکردهای فلسفی به کار و کارگری» در دایرةالمعارف فلسفهی استنفورد:
Cholbi, Michael, “Philosophical Approaches to Work and Labor”, The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Fall 2022 Edition), Edward N. Zalta & Uri Nodelman (eds.).
[۲] ترجمهی بخشی از مدخل «دیدگاههای فمینیستی دربارهی طبقه و کار» در دایرةالمعارف فلسفهی استنفورد:
Ferguson, Ann, Rosemary Hennessy, and Mechthild Nagel, “Feminist Perspectives on Class and Work”, The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2022 Edition), Edward N. Zalta & Uri Nodelman (eds.).
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *