
ناصر تقوایی: هشتادسالگی و آثار ساختهنشده
این یادداشت را در روزهای نزدیک به زادروز هشتادسالگی تقوایی با یک یادآوری مهم آغاز میکنم و آن بیستساله شدن فیلم نساختن اوست. او به عنوان یک فیلمساز خلاق، جریانساز و کاربلد، از شصتسالگی و در اوج پختگی دیگر امکان تولید اثر تازهای را در سینمایی که سالانه بیش از صد فیلم با هزینههای هنگفت تولید میکند، پیدا نکرده است. با همین یادآوری کوتاه و تلخ، قصد دارم نگاهی بیاندازم به پروژهها و فیلمنامههای مختلف او که در طول این چهار دهه و با توجه به تلاشهای مستمرش، یا امکان ساخت را پیدا نکردهاند، و یا سر صحنهی فیلمبرداری تعطیل شده و نیمهتمام باقی ماندهاند.
توجه به این آثار ساختهنشده و نیمهکاره ماندهی تقوایی و دیگر همکارانی همچون او در عرصههای گوناگون هنر، از این رو حائز اهمیت است که میتوان با نگاهی دقیقتر به این بخش از زندگی پر رنج و پر دردسر هنرمندانی که میکوشند مستقل بمانند و همزبان و همرای حاکمان نشوند، افقهای تازهای را در درک بهتر سانسور سیستماتیک و ابعاد آن در جمهوری اسلامی گشود.
اشارههای کلیای که در این یادداشت به سرنوشت این آثار و روند تعطیلی آنها میشود، قطرهای از دریای پیچیدهی اتفاقاتی است که به شکل تکرارشونده در برابر راه ناصر تقوایی و فیلمسازی او در هر پروژه و در طول این چهار دهه قرار داشته، و برگرفته از شنیدههای مستقیم من از ناصر تقوایی به عنوان شاگرد و همچنین دوست خانوادگی ایشان است.
کوچک جنگلی
پس از انقلاب، اولین تلاش تقوایی برای بازگشت به عرصه، توافق خوشخیالانهی او با تلویزیونِ بهظاهر انقلابی آن سالها در مورد ساخت مجموعه ۲۱ قسمتی کوچک جنگلی بود. او تحقیق و نوشتن فیلمنامهی این مجموعهی بزرگ و مهم تلویزیونی را از سال ۶۰ آغاز کرد و پس از دو سال، از سال ۶۲ تدارکات عملی ساخت این سریال را در شهرهای مختلف گیلان کلید زد: از پیدا کردن لوکیشینها و ساخت دکور و دوختن لباس و تهیه ادوات و آکساسوار صحنه گرفته، تا فراهم کردن یک کمپ بزرگ برای اسکان و کار صدها نفری که در جلو و در پشت دوربین فعالیت میکردند. اما پس از تلاشهای بسیار و آمادهسازی همهچیز برای آغاز فیلمبرداری، در اسفند ۶۳ به دلیل سنگاندازیها، دخالتها، تلاش برای اعمال تغییر و سانسور بخشهایی از فیلمنامه در حین کار و همچنین عدم شفافیتهای کاری و مالی، کار به مشکل برمیخورد. تقوایی با ورود به این پروژه یک تنه به جنگ جریانهایی رفته بود که به روشنی میخواستند یا او را به انحصار فکری و کاری خود دربیاورند، یا از پروژه بتارانندش و کسان دیگری را که برای ساخت این مجموعه در آبنمک خوابانده بودند وارد کنند و میراث تلاش تقوایی را به نفع خودشان بالا بکشند.
تقوایی سرانجام پس از کشمکشهای بسیار با آنها کنار نیامد و پروژه را با وجود صرف هزینههای مادی و معنوی سنگین و حدود چهار سال کار و کوشش بیوقفه رها کرد تا جنبش جنگل که برآمده از اندیشههای ضد استعماری و همچنین چپ بود، در این مجموعهی تلویزیونی به جنبشی اسلامی و جعلی بدل نشود. او قاطعانه خودش را از این پروژه کنار کشید تا بهروز افخمیِ کمینکرده از راه برسد و در لوکیشنها و با دکور و آکساسوار و لباسهای گروه تقوایی جنبشی دیگرگون و مناسب با موازین جمهوری اسلامی بسازد و به خورد مخاطبان بدهد.
این نخستین تقابل قاطع و علنی تقوایی با سیاستگذاران فرهنگی و سینماییِ تازه بر تخت نشسته بود که هزینهی سنگینش در تمام این چهار دهه دامنگیر او باقی ماند.
زنگی و رومی
در سال ۱۳۶۶ تقوایی بلافاصله پس از ساخت فیلم سینمایی ارزشمند ناخدا خورشید، و در بحبوحهی جنگ ایران و عراق، مشغول نوشتن فیلمنامهای با موضوعی ضدجنگ به نام زنگی و رومی میشود و در طول یکسال آن را مینویسد. داستانی تاریخی که در دوران مبارزات تنگستانیها با استعمار انگلیس میگذرد و نگاهی عمیق و انسانی به مسئلهی جنگ دارد. با وجود تلاشهای او امکان ساخت این فیلمنامه در آن زمان مهیا نمیشود اما رویای ساخت این فیلم او را رها نمیکند و ۱۶ سال بعد، در سال ۸۲، دو سال پس از ساخت فیلم سینمایی کاغذ بیخط یکبار دیگر میکوشد که این فیلمنامه را جلوی دوربین ببرد. اینبار به نظر میآید کارها به خوبی پیش میرود و زمینههای اولیهی کار فراهم میشود و گروه، فیلمبرداری را در کیش کلید میزند اما قصهی دوبارهی سنگاندازیها و مشکلآفرینیهای تهیهکنندگان و مسئولان سینمایی در حین کار، باز هم گریبان تقوایی را میگیرد و باعث نیمهکاره ماندن فیلمبرداری این اثر در آن سال میشود. اما این پایان کار زنگی و رومی نیست. تقوایی برای بار سوم در سال ۸۹ هم میکوشد که این فیلمنامه را در یک بازنویسی دوباره و با نام تنگ هفت خونی بسازد اما باز هم موفق به این کار نمیشود.
کبریت بیخطر
در سال ۱۳۷۰، دو سال پس از ساخت و نمایش فیلم ای ایران، تقوایی فیلمنامهی تازهای به نام کبریت بیخطر را مینویسد و دو سال تلاش میکند که زمینههای ساخت این فیلمنامهی بلند سینمایی را فراهم کند اما به هیچ نتیجهای نمیرسد و این فیلمنامه را کنار میگذارد و به سراغ پروژهی دیگری میرود.
چای تلخ
تقوایی در سال ۱۳۷۲ فیلمنامهی اقتباسی چای تلخ را براساس داستانی از سامرست موام مینویسد. این فیلمنامه روایتگر موضوع تجاوز یک سرباز عراقی به یک دختر ایرانی در روزهای اولیه جنگ در اروندکنار و نزدیک مرز ایران و عراق است؛ داستانی تکاندهنده از رابطه و مقابلهی غریب و پیچدرپیچ این دختر با متجاوزش، از زمان تجاوز تا زادهشدن فرزندشان. سالهای ۷۳ و ۷۴ برای تقوایی صرف تلاش برای ساختن این فیلمنامه شد که متاسفانه به نتیجهی مطلوب نرسید. او در سال ۷۶ یکبار دیگر فیلمنامه را بازنویسی کرد و کوشید تا آن را بسازد. اینبار هم فقط توانست تا مرحلهی ساخت دکور پیش برود و کار همانجا متوقف ماند. سرانجام هفت سال بعد، در سال ۸۳ تقوایی توانست این اثر را در اروندکنار جلوی دوربین ببرد اما با آغاز فیلمبرداری، دوباره شیوهی تکرارشوندهی اذیت و آزارها و کارشکنیها و فشار برای تغییر فیلمنامهی تاییدشده نیز از سر گرفته میشود. در نهایت با وجود تمام تلاشهای تقوایی برای به پایان رساندن کار، و با وجود انجام شصتدرصد از فیلمبرداری، او صلاح میبیند که پروژه را تعطیل کرده و به تهران برگردد زیرا با توجه به فشارهای همهجانبه، عملا امکان پیشبرد پروژه به آن شکلی که او در نظر داشت امکانپذیر نبود.
انسان کامل
تقوایی در سال ۱۳۷۴ نوشتن یکی از مهمترین و متفاوتترین فیلمنامههایش با عنوان انسان کامل را به پایان رساند. او پس از سالها مطالعه و پژوهش در حوزهی عرفان ایرانی و تصوف این اثر را با همین دستمایه به رشته تحریر درآورد و بلافاصله هم تکاپو برای ساختن آن را آغاز کرد اما طبق روال در آن سال به هیچ نتیجهای در این زمینه نرسید. او دو بار دیگر در سالهای ۷۵ و ۷۶ هم کوشش بسیاری کرد تا این فیلمنامهی مورد علاقهاش را جلوی دوربین ببرد که متاسفانه باز هم ناکام ماند.
ملای شیراز و کار
در سال ۱۳۷۲ تقوایی طرح فیلمنامه سریال ملای شیراز و در سال ۱۳۷۷ طرح فیلمنامهی سینمایی کار را نوشت که هر دو اثر به دلیل عدم وجود امکان ساخت، تکمیل نشدند و در حد همان طرح باقی ماندند.
* * *
این فهرست طولانی آثار ساختهنشدهی تقوایی در این چهار دهه است که با توجه به شناخت ما از تقوایی و حساسیتهایش در ساخت و پرداخت کارها، هریک میتوانست فیلمی باکیفیت و ماندگار در گنجینهی سینمای ایران باشد. افسوس که او در تمام این ۴۲ سال تنها موفق به ساختن و به سرانجام رساندن چند اثر شد: سه فیلم بلندِ ناخدا خورشید (۱۳۶۵)، ای ایران (۱۳۶۸) و کاغذ بیخط (۱۳۸۰)، دو فیلم مستندِ پیش (۱۳۷۶) و تمرین آخر (۱۳۸۴) و یک فیلم کوتاه داستانی کشتی یونانی (۱۳۷۷). باقی پروژهها و نوشتههایش همانطور که اشاره شد، مدام در چرخهی صدور مجوز و ساخت به تعطیلی کشیده شدند.
با مرور همین آثار ساختهنشده و الگوی تکرارشوندهی برخوردهای کارگزاران فرهنگی و سینمایی در دورههای مختلف جمهوری اسلامی با تقوایی، به خوبی میتوان فهمید که مسئولان فرهنگی و سینمایی کشور از هر جناح و گروه، بیکم و کاست از تمام روشهای ممکن برای حذف نرم و در حاشیه نگه داشتن تقوایی از عرصهی فیلمسازی استفاده کردهاند. اما از سوی دیگر این نویسنده، فیلمساز، عکاس و آموزگار صاحب فکر و صبور هم، هرگز از پای ننشسته و با وجود تمام دشواریها از هر روزنهی ممکنِ دیگر مانند عکاسی (برگزاری سه نمایشگاه) و تدریس فیلمنامهنویسی و کارگردانی (به مدت بیش از ۱۵ سال) تاثیر بارز خودش را در فضای فرهنگی و سینمایی کشور بر جای گذاشته است. و حالا با گذشت چهار دهه، تقوایی با همین کارنامهی جمع و جورِ فیلمهای سالم ساختهشده، به یکی از نمادهای تحسینبرانگیز ایستادگی بر روی اصول حرفهای و همچنین تن ندادن به سانسورهای سیستماتیک و زد و بندهای مالی و عقیدتی رایج در سینما و هنرهای نمایشی ایران بدل شده است که مورد احترام همگان قرار دارد. این جایگاه و دستاورد در دوران سقوط همهجانبهی عرصهی فرهنگ و هنر و ورود علنی جریانهای اطلاعاتی و امنیتی به آن، بسیار بزرگ و ارزشمند است.
خوشبختانه فیلمنامههای مجموعه کوچک جنگلی و فیلمهای سینمایی زنگی و رومی، کبریت بیخطر، چای تلخ و انسان کامل موجود است و امیدوارم به زودی، بدون سانسور، و آنطور که تقوایی میخواهد منتشر شوند و به دست علاقمندانش برسند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *