فمینیسم مسلمان چیست؟
ترجمهی امیربهنام معصومی
مطلبی که پیش رو دارید، ترجمهای است از سخنرانی والنتین مقدم، جامعهشناس و مدیر بخش «برابری جنسیتی و توسعه» یونسکو که در سال ۲۰۰۶ و در نشستی با عنوان «آیا فمینیسم مسلمان وجود دارد؟» در کمیسیون اسلام و لائیسیتهی فرانسه ایراد شد.
بیش از ده سال است که «فمینیسم مسلمان» موضوع تحلیلها و بحثهای بسیاری بوده است. این موضوع با گروههایی از زنان مؤمن (مذهبی) و پژوهشهای دانشگاهی [در غرب] درباره زنان در جهان اسلام پیوند خورده است. برای زنان مؤمن، فمینیسم مسلمان مانند فمینیسم یهودی و فمینیسم مسیحی تلاشی است برای گشودن چشماندازهای زنانه در تفسیر دین و احکام و مناسک مذهبی. برای پژوهشگران دانشگاهی، همین موضوع یک گفتمان و یک جنبش در حال شکلگیری به شمار میرود؛ گفتمان و جنبشی که نمایانگر دگرگونی اجتماعی-جمعیتشناختی و فرهنگی است.
در پارهای از موارد، مانند آثار فاطمه مرنیسی درباره حجاب و ملکههای فراموششدهی جهان اسلام، یا نوشتههای آمنه ودود و اسما بارلاس درباره قرآن و زنان، ایمان فردی و رویکرد دانشگاهی برای نقد تفاسیر و رفتار مردسالارانه، و همزمان پیشنهاد یک نگاه نوین به سالهای آغازین اسلام، در هم میآمیزند.
ترکیب «فمینیسم مسلمان» در اوایل دهه ۱۹۹۰ و از سوی فمینیستهای تبعیدی ایرانی خلق شد. این ترکیب جدید بهمنظور نشان دادن گفتمان نوین زنان مذهبی در ایران که درباره نقش اجتماعی زن و در مجله زنان منتشر میشد، به کار میرفت. این ماجرا بحث درباره پرسشهای گوناگون را باز کرد: آیا اسلام با فمینیسم سازگار است؟ آیا صحبت کردن از فمینیسم در چارچوب گفتمان اسلامی ممکن است؟ آیا فمینیسم مسلمان میتواند راه حل یا جایگزینی برای بنیادگرایی دینی باشد یا برعکس، این ترکیب جدید تهدیدی برای گفتمان جنبشهای لائیک است؟
برای بسیاری از لائیکهای ایرانی، دو واژه فمینیسم و اسلام در تقابل با یکدیگر قرار دارند و دو پدیدهی غیر قابل جمع را نمایندگی میکنند. فمینیسم به هرحال و قبل از هر چیز مفهومی است مدرن که پا در سنت عصر روشنایی دارد و وحی را به چالش میکشد. اسلام، در برابر، حامل قوانین و قواعدی سخت درباره وجود و رفتار انسان است. برای بسیاری از مسلمانان اسلام پاسخی است به همه پرسشها. برای همین گروه [از مسلمانان]، فمینیسم یک انحراف و ایدئولوژی غربی و بیگانه به شمار میرود.
به نظر من، در میانه این دو موضع متباین که هر دو اسلام را جهتدار و انتزاعی میکنند، نگاه دیگری وجود دارد. افراد مذهبی تلاش کردهاند تا پلی میان تضادهای ایدئولوژیک برپا کنند، وارد گفتوگو شوند و پرسشهایی را درباره درستی قوانین و عرف جوامعشان و بهویژه مقررات و رسوم مرتبط با زنان مطرح کنند. فراتر از این، روشنفکران تبعیدی ایرانی −که من هم یکی از آنها هستم− به این نتیجه رسیدهاند که نشر دیدگاههای فمینیستهای مسلمان واقعا جایگزین و راه حلی در برابر گفتمان رسمی بنیادگرا به دست میدهد.
پژوهشهای دانشگاهی، فمینیسم مسلمان در ایران را در مقام یک جنبش اصلاحگرا تعریف میکند که باب گفتوگو میان فمینیستهای لائیک و مذهبی را گشوده و راه جدیدی به نفع برابری جنسیتی و مشارکت زنان در تئوری و عمل مذهبی پیش پای جامعه قرار داده است. مجله زنان این دیدگاه را پروراند که نابرابری جنسیتی بیش از آنکه طبیعی یا الهی باشد، بنیانی اجتماعی دارد و بخش بزرگی از آنچه ما حقوق اسلامی میخوانیم، در تفاسیر مردسالارانه از قرآن و سالهای آغازین تاریخ مسلمانان ریشه دارد. همین دیدگاه، مسئلهی اجتهاد و حق زنان در بازتعریف فقه را به میان آورد. در ایران، مانند دیگر نقاط جهان اسلام و بهویژه مصر و یمن و مراکش، گفتمان فمینیست مسلمان با کارزارهای اعتراضی علیه تبعیض موجود در قوانین اسلامی خانواده همراه شده است.
رابطهی فمینیسم مسلمان با دیگر گفتمانها و جنبشها را چگونه میتوان تعریف کرد؟ از منظر جامعهشناختی، فمینیسم مسلمان یک جنبش اجتماعی منحصر به فرد نیست چرا که فعالیتهای آن به شکل کاملا طبیعی نوشتاری بودهاند. با این حال فمینیسم مسلمان عضوی از جنش بزرگ زنان در برخی کشورها است. این جنبش، یک گفتمان شهرنشینان تحصیلکرده (عمدتا زنان و البته شماری از مردان) است که با هدف بازپس گرفتن دین خود از تفاسیر مردسالارانه و خشونتآمیز، مطالبه حقوق و مشارکت زنان در چارچوب مذهب و دادن مشروعیت الهی به مطالبات حقوق زنان در جهان اسلام، قرآن و تاریخ صدر اسلام را بازخوانی کردهاند.
فمینیسم اسلامی به خودی خود یک گفتمان و استراتژی است در میان دیگر ابزارهایی که مدافعان حقوق زنان برای پیشبرد هدف خود در جهان اسلام از آنها بهره میبرند. همچنین این گفتمان را میتوان بهعنوان یکی از اعضای جنبش فراگیر فمینیستی به شمار آورد.
در میان آنهایی که پیشتر فمینیست مسلمان خوانده میشدند و امروز خود را با همین وصف تعریف میکنند، هستند فعالانی که پیشتر عضوی از جریان بنیادگرای اسلامی بودهاند. برای مثال در ایران، گروههایی از زنان در دههی ۸۰ میلادی علیه تصویب و اجرای قوانینی که زنان را در بهترین حالت «شهروند درجه دوم» میکرد، برآشفتند و این پرسشها و نقش خود در جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند. گروه دیگری از فمینیستهای مسلمان از همان آغاز کار با رد برنامههای بنیادگرایانهی حکومت جدید تلاش کردند تا مذهبشان را از دست جنبشی سیاسی که آن را مشکوک یا خطرناک میدانستند، نجات دهند.
فمینیسم مسلمان در چارچوب مفهومی که میتوان آن را «اصلاح اسلام» نامید، یک گفتمان مهم به شمار میرود. شمار بسیاری از روشنفکران مسلمان درباره قرآن و پرسشهایی نظیر اسلام و دموکراسی، اسلام و حقوق بشر، اسلام، دانش و فلسفه بحث و گفتوگو میکنند. در میان ایرانیها میتوان به عبدالکریم سروش، محسن کدیور، حسن یوسفی اشکوری و دیگر نواندیشان دینی اشاره کرد. در دیگر مناطق جهان اسلام محمود طه از سودان، حسن حنفی، فتحی عثمان و زید ابو نصر (تبعیدی) از مصر، محمد ارکون از الجزایر و چاندرا مظفر از مالزی شناختهشدهترین نواندیشان دینی به شمار میروند. فمینیسم مسلمان نتیجه این رویکرد [نواندیشانه] است و حق اجتهاد، مشارکت در عبادات و حتی امامت نماز جماعت مختلط را مطالبه میکند. این جریانِ فکری در تمام جوامع مسلمان پذیرفته نشده اما به هر حال بخشی از جنبش وسیعتر اصلاح و بازنگری دین اسلام است.
از میان سرشناسترین فمینیستهای مسلمان میتوان به شهلا شرکت و اعظم طالقانی از ایران، آمنه ودود، اسما بارلاس، رفعت حسن، عزیزه الهبری، لیلا احمد و مارگو بدران، همگی مقیم ایالات متحده آمریکا، زیبا میرحسینی ایرانی مقیم بریتانیا اشاره کرد. فاطمه مرنیسی، جامعهشناس مراکشی هم مشارکت فکری زیادی در این جنبش داشته است. گروه «خواهران مسلمان» مالزی و نهاد بآوباب (Baobab) از نیجریه به شبکه فمینیستی جهانی «زنانِ تحت حاکمیت حقوق اسلامی» پیوستهاند. همه این افراد و گروهها در حرکتهای خود برای دستیابی زنان به حقوقی انسانی همزمان به قواعد اسلامی و کنوانسیونهای بینالمللی استناد میکنند.
گروههای دیگری از زنان، برای مثال در مراکش و مصر برای بهبود حقوق زنان در چارچوب مذهبی فعالیت میکنند که البته نمیتوان آنها را به معنای دقیق کلمه فمینیست مسلمان به شمار آورد. در میان کسانی که درباره این گروهها پژوهش کردهاند، عدهای کوشیدهاند تا میان «فمینیسم اسلامی»، «فمینیسم مسلمان» و «زنان اسلامگرا» حد و مرز بگذارند و همزمان، تفاوتهای این گروهها با فمینیستهای لائیک را توضیح دهند. از سوی دیگر، در برخی کشورها مرزبندی سیاسی و مفهومی میان این جریانها به دلیل همکاری جدی میان فمینیستهای اسلامی، فمینیستهای مسلمان و فمینیستهای لائیک و تمایزی که این [سه] گروه با زنان جنبشهای اسلامگرا برای خود قائل میشود، بهشکل دقیق امکانپذیر نیست.
اولین کنگره بینالمللی درباره فمینیسم مسلمان در روزهای ۲۷ تا ۲۹ اکتبر [سال ۲۰۰۵] و از سوی «خونتای اسلامی کاتالونیا» و با حمایت دفتر یونسکو در بارسلون برگزار شد. مردان و زنانی از چهارگوشه جهان اسلام به این کنگره آمدند و با همکیشان اسپانیایی خود درباره ضرورت [خلق] اسلام لیبرال، تکثرگرا، برابریطلب و رهایی بخش بحث و گفتوگو کردند. شمار زیادی از حاضران این کنگره برای حرکت به سوی «جهاد جنسیتی» (جهاد برای برابری جنسیتی) فراخوان دادند.
«موعظه و نیایش انتقادیِ» زنانِ مسلمانِ آگاه و تحصیلکردهای که امکان فعالیت دارند و پیشاپیش مطالبات خود را درباره پرسشهای بنیادین مربوط به اسلام، زنان و حقوق انسانی مطرح کردهاند میتواند در [مبارزه] برای برابری جنسیتی، تحول حقوق اسلامی و پیشرفت مدرنیسم و برابریطلبی در جوامع اسلامی، نقش ارزندهای ایفا کند. به نظر من این [انگاره] در نخستین سالهای قرن بیستویکم بدیهی است.
با این حال، برای مشارکت در چنین تحول اجتماعی، فمینیستهای مسلمان باید بیش از پیش و مستقیما با چالشهای اجتماعی و سیاسی محلی و جهانی درگیر شوند. «خواهران مسلمان» مالزی و «بآوباب» نیجریه پیشاپیش به مصاف قوانینی رفتهاند که به ضرر حقوق انسانی و حقوق زنان است. در ایران، فمینیستهای مسلمان و لائیک برای به راه انداختن کارزار [کمپین یک میلیون امضاء] با هدف تامین برابری زن و مرد متحد شدهاند. باید منتظر شکلگیری چشماندازهای فمینیستهای مسلمان درباره نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی، حقوق اقلیتهای دینی، جنگ و برقراری صلح هم بود. برای دستیابی به این اهداف، فمینیستهای مسلمان میتوانند به تحلیلهای غنی متون دینی و پژوهشهای الهیاتی عمیقی که در تمام این سالها و با هدف اتحاد با دیگر گروههای پیشروی جامعه، مشارکت در مباحث سیاسی داخلی و بینالمللی و ایفای نقش در تصمیمگیریهایی که برای پیشرفت بشریت انجام دادهاند، تکیه کنند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *