«صادق کُرده» اثر ناصر تقوایی
در ادامهی سلسله یادداشتهایم با هدف بررسی آثار ناصر تقوایی به سراغ دومین فیلم بلند سینمایی او رفتهام. صادق کُرده در سال ۱۳۵۱ به نویسندگی و کارگردانی ناصر تقوایی، تهیهکنندگی استودیو میثاقیه و با حضور سعید راد، عزتالله انتظامی و محمدعلی کشاورز ساخته و در همان سال اکران شد.
صادق کُرده فیلمی جنایی است که تقوایی آن را بر اساس داستانی واقعی که در اوایل دههی سی در جادههای جنوب ایران اتفاق افتاده بود، میسازد. صادق کرمانشاهی معروف به صادق کُرده (سعید راد)، در کنار جادهی اندیمشک به اهواز قهوهخانهی کوچکی دارد که آن را با کمک همسر جوانش (آتش خیر) اداره میکند. صادق در گذشته راننده کامیون بوده و مدتی است با کمک پدرزنش سرگروهبان ولیخان (عزتالله انتظامی) این قهوهخانه را راه انداختهاند. در شبی که صادق برای خرید به شهر رفته، یکی از رانندگان که از دوستان صادق است به قهوهخانه میآید، به همسرش تجاوز میکند و در درگیری او را میکشد. پس از این جنایت، صادق تصمیمی جنونآمیز میگیرد. پسر کوچکش را به سرگروهبان و مادربزرگش میسپارد و به بهانه پیدا کردن کار از خانه میرود و توی جادهها شروع به کشتن رانندگان کامیون میکند. از آنجایی که هیچ سرنخ و نشانهای از قاتل اصلی وجود ندارد، صادق امیدوار است که قاتل زنش در میان همین رانندگانی باشد که به قتل میرساند.
بعد از مدتی پدر زن صادق که سرگروهبان پاسگاه منطقه است به او مشکوک میشود اما به دلیل علاقهاش به او که مثل پسرش میماند سکوت میکند. از سوی دیگر اما رییس پاسگاه (محمدعلی کشاورز) هم با پیگیریهای خود، صادق را شناسایی میکند و سرگروهبان را زیر فشار میگذارد تا او را تحویل قانون بدهد. صادق که پس از پخش شدن عکسش در منطقه به عنوان قاتل، خود را در خطر دستگیری میبیند، تصمیم میگیرد به صورت قاچاقی و با یک کشتی از کشور خارج شود. به همین دلیل به سراغ سرگروهبان که به او اطمینان کامل دارد میرود تا هم پسرش را ببیند و هم از او پولی قرض کند. در این دیدار سرگروهبان پول را به او میدهد و همچنین خبر دستگیری قاتل زنش توسط پلیس را به صادق میرساند و پوچ بودن قتلهایش را به رویش میآورد. سرانجام وقتی صادق اندکی از خانه فاصله میگیرد، در دام نیروهای پاسگاه میافتد و در حین فرار به ضرب گلولههای سربازان کشته میشود.
ناصر تقوایی این فیلم را پس از فیلم بلند آرامش در حضور دیگران، فیلم کوتاه رهایی، فیلمهای مستند باد جن، نخل، اربعین، پنجشنبهبازار میناب، مشهد قالی یا مشهد اردهال و موسیقی جنوب: زار میسازد که با وجود ارزشهای بالای هنریشان تا آن زمان هیچکدام در ایران، چه در تلویزیون و چه در سینما امکان نمایش عمومی را پیدا نکرده بودند. شاید تلنبار شدن این همه فیلم که حالا میدانیم هر یک در تاریخ سینمای داستانی و مستند ایران جایگاهی ویژه دارند، تقوایی را در سال ۱۳۵۱ به سمتی سوق داد تا فیلمی بسازد که با فضا و ذهنیت مجموعهی آثارش تفاوتی معنادار دارد. به نظر می آید تقوایی با ساخت فیلم صادق کُرده تصمیم داشته تا با اندکی نزدیکی به سینمای بدنه، سرانجام از سد بلند سانسور عبور کند و به روی پردهی سینماهای کشور حاضر شود و خود را به مردم که مخاطبان اصلی سینما هستند بشناساند.
بعد از ساخت و نمایش فیلم سینمایی قیصر به نویسندگی و کارگردانی مسعود کیمیایی در ۱۳۴۸ و استقبال وسیع مردم و منتقدان از این فیلم، تب ساخت فیلمهایی با مضامین قتلهای ناموسی بالا میگیرد اما صادق کُرده با وجود داشتن درونمایهای مشترک با قیصر میکوشد راه دیگری برود و زاویه نگاه خودش را داشته باشد. در ادامه برای تمرکز بیشتر روی ویژگیهای این فیلم، به نکاتی در این زمینه اشاره خواهم کرد.
روانشناسی شخصیت:
صادق رانندهی کامیونی است که کار توی جاده را رها کرده اما همکاران سابق خودش را خوب میشناسد، جادههای جنوب و آدمهایش را خوب میشناسد و انگار از سر همین شناخت، برای انتقام، با قساوت تصمیم به کشتن همکاران سابقش میگیرد. این خواست جدی برای انتقام پس از آنکه به همسرش تجاوز میشود و به قتل میرسد شکل میگیرد و به اجرا در میآید. صادق قد بلند و درشت است؛ تودار است و کم حرف میزند؛ زنجموره نمیکند، حتی داد و بیداد هم نمیکند و اهل دعوا نیست اما وقتی تصمیمش را میگیرد، در اجرایش تردید نمیکند. در واقع آنچه صادق را به آغاز و ادامهی این کشتار میکشاند چیزی درونی است که پس از قتل همسرش در او شکل میگیرد و گسترش مییابد.
تقوایی با پرداخت شخصیتی کمحرف و تودار از صادق، از سکوتهای او در سراسر فیلم به عنوان یک فرم برای روایت داستانش استفاده میکند و به جای دیالوگمحوری، با تمرکز بر روی ساختن فضا میکوشد بیننده را به کشف درونیات شخصیت صادق و شخصیتهای اطراف او وادار کند.
شاید عمدهترین تفاوت قتلهای صادق کُرده با قیصر هم از همین روانشناسی شخصیت و شیوهی برخورد با این قتلها بیاید. قیصر میداند چه میخواهد و چه کسانی را باید بزند اما صادق قاتل را نمیشناسد و این ناشناس بودن قاتل، در او یک خشم و تنفر عمومی نسبت به رانندگان کامیون ایجاد میکند و به همین دلیل مسیری متفاوت و خونبارتر در پیش میگیرد.
فضای عموی وقوع داستان:
در صادق کُرده جای خالی پلیس و عدالت به هیچوجه احساس نمیشود و نبود عدالت نمیتواند بهانهای برای این قتلهای سریالی باشد. پدرزن صادق سرگروهبان پاسگاه است و این قتلها در بیخ گوش پلیسی به وقوع میپیوندد که فعال و مصر است و در نهایت هم همین پلیس است که قاتل اصلی زن صادق را پیدا میکند و صادق را هم گیر میاندازد.
نکتهی دیگر در مورد این فضای عمومی این است که در صادق کُرده هیچ تأکیدی روی مسئلهی ناموس و ناموسپرستی، بیآبرویی، قضاوت و حرفهای مردم وجود ندارد. در این زمینه در سراسر فیلم هیچ حرفی به دهان شخصیتها نمیآید و مشخص است که فیلمساز به عمد تصمیم گرفته تا فیلم را از وصل کردن مستقیم به موضوع ناموس دور نگه دارد. این ارتباط هرچند که با توجه به موضوع فیلم قطعشدنی نیست اما در ذهن و روان شخصیتها باقی میماند و فیلمساز تنها تظاهرات و نمودهای عملیاش را به تصویر میکشد. این نمودها از تصمیم صادق برای کشتن رانندگان کامیون آغاز میشود و در سکوت معنادار سرگروهبان ولیخان −پدرزن صادق− که در ابتدا از لو دادن و دستگیری او خودداری میکند، ادامه مییابد. انگار بین دو شخصیت شوهر و پدرِ مقتول، توافقی ناگفته برای این کشتار شکل گرفته است که در نهایت هم با فشار بیرونی و با اصرار و تهدید رئیس پاسگاه شکسته میشود.
طراحی قتلها:
تقوایی در طراحی صحنههای قتلهایی که پیدرپی اتفاق میافتد، میکوشد تا از نمایش و تکرار صحنههای خشن پرهیز کند. او تنها دو سه صحنهی قتل را به شکل کامل به تصویر میکشد و باقی آنها را با فرمهای روایی سینمایی و داستانی در پس صحنه روایت میکند تا بیننده مدام با خون و جنازه روبه رو نشود و به ابعاد دیگر داستان هم توجه کند. اما قتل اول طراحی ویژه، متفاوت و نمادینی دارد. پس از خاکسپاری زن صادق، صادق از جمع جدا میشود و به یک امامزاده میرود تا خلوت کند. در حین خروج از امامزاده ما عکس بزرگ حضرت علی را روی دیوار میبینیم. صادق بیرون میآید و بعد از کمی پرسهزنی چشمش به رانندهای میافتد که دارد در کنار کامیونش نماز میخواند. در این لحظه صادق که تاکنون هیچ تظاهرات بیرونی خشونتبار یا عصبی خاصی نداشته، ناگهان و یکباره قلوهسنگی را از روی زمین برمیدارد و بر فرق سر راننده میکوبد و او را میکشد −انگار ابن ملجمی که بر فرق علی کوبیده− و سلسله قتلها از همینجا و بدون هیچ حرف و گفتگویی آغاز میشود.
فیلم جادهای:
صادق کُرده بیشک یکی از نمونههای اولیه و شاخص فیلمهای جادهای در سینمای ایران است. بیشتر زمان این فیلم در جادهها و داخل کامیونها و قهوهخانههای سرراهی میگذرد و فیلمساز میکوشد با حضور در این جادهها خلافکاریها، دستدرازی به زنها، زد و بندها، دوستیها، ترسها و در نهایت زندگی و روابط غریب رانندگان کامیون را با یکدیگر به تصویر بکشد و داستان خودش را هم در بستر همین روابط تودرتو روایت کند.
* * *
با وجود اینکه میشود صادق کُرده را ضعیفترین فیلم بلند سینمایی کارنامه کوچک اما پربار تقوایی نامید، به هیچوجه نمیتوان ردپای نبوغ او در داستانگویی، هدایت بازیگران و همچنین تبحر، تسلط و تکنیکش در کارگردانی را در این اثر نادیده گرفت. صادق کُرده فیلم سینمایی جنایی خوشریتم و پرکششی است که اگر کارگردان دیگری جز تقوایی آن را در سال ۱۳۵۱ ساخته بود، میتوانست نقطهی عطفی در کارنامهی کاریاش باشد. آثار پیشین و پسین تقوایی در سینما، تلویزیون و عرصهی فیلم مستند به خوبی نشان میدهد که صادق کُرده تلاشی برای ساخت یک فیلم تجاری است که تقوایی به آن تن داده اما پس از آن به سرعت از آن فاصله گرفته و به ساختن جهان ذهنی و مورد علاقهی خودش بازگشته است.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *