ستیز با ماهی سرخ
احتمالا بتوان ستیز با ماهی و سبزهی سفره هفتسین را شکل لطیفی از ابتذال در سبزگرایی تعبیر کرد. نمیتوان توقع داشت همگان بی چندوچون چنین گزارهای را بپذیرند. با چندوچونش را هم قطعا همگان نخواهند پذیرفت و باز هم هر سال این بحث در آستانه نوروز نو خواهد شد. اما با مقدماتی چند میشود گزاره را واشکافت به قصد اینکه دست کم چند نفری افزونتر بپذیرندش.
۱. چرا سبزه نوروز بد است؟ چون اتلاف منابع غذایی و غلات است؟ گوگل کنید موضوع را. قبلا اعداد و ارقامی منتشر شده است. مجموع غلاتی که صرف سبزه نگه داشتن در نوروز میشود چندان بیشتر از متوسط یک روز دورریز نان ایرانیان نیست. اگر سبزه نوروز را و البته محیط زیست را دوست دارید به نیت نوروز با خود قرار بگذارید دو سه روز دورریز نان نداشته باشید. یا بیشتر، چرا اصلا یک هفته وسواس به خرج ندهید برای دور نینداختن هیچ تکهای از نان؟ شدنی است. اگر عادت شما بشود از این پس، آفرین به سبزه نوروز که بهانه این عادت خوب میشود. به هر حال بزرگنمایی میشود درباره سبزه نوروز به عنوان رفتاری تلفکننده مواد غذایی. اگر هم اتلاف اندکی هست به هزار شکل دیگر میشود جبرانش کرد.
۲. مخالفان ماهی سرخ چند گروه پر شمارند. گروه اول مردمانی هستند که ناگهان در آستانه نوروز دلمشغول حقوق حیوانی همچون ماهی سرخ میشوند؛ یعنی قاعدتا نه سبزهای همیشگی. در خطاب به این گروه از مردم باید گفت چه فرقی است بین ماهی سرخ و ماهی سبزی پلو؟ اگر به طور مطلق بهرهجویی از حیوانات بد است قطعا ماهی سبزی پلو خیلی جلوتر از ماهی سرخ در صف مظلومان نیازمند دفاع قرار میگیرد. اگر به هر دلیلی مجاز هستیم هر سال دهها مرتبه ماهیها را قطعهقطعه کرده و در روغن داغ بیندازیم، سالی یک بار یک ماهی سرخ را چند وقتی توی تنگ بلور نگه داشتن چندان جنایت بزرگی نیست.
۳. گروهی نیز میگویند به هر حال ماهیِ سبزی پلو غذای ماست و ناچاریم از خوردن آن. اما ناچار نیستیم برای نگه داشتن ماهی سرخ. سنت ماهی نوروزی تجارتی به وجود آورده که به ناچار میانجامد به پرورش، نگهداری و خرید و فروش زیستمندانی زبانبسته در شرایطی دردبار. آفرین به این خوی مهربان و لطیفتان. اما انسان یک موجود پیچیده اجتماعی است و مغز او به گونهای تکامل یافته که بتواند بخش زیادی از غریزه بقا را در بده و بستانهای اجتماعی پیش ببرد. انسان موجودی تکیاخته نیست که فقط بخورد و دیگر هیچ. اگر نیاز زیستی، یعنی خوردن، فرضا صد واحد ارزش داشته باشد، نیاز به تبادلات اجتماعی (عاطفه، عشق، سنتهایی که اشتراک اجتماعی را پایدار میکنند، تعهدات قانونی و … ) آیا به اندازه یک واحد اهمیت اثرگذاری بر زندگی انسان را دارند یا نه؟ اگر هر هفته قرار بود ماهی سرخ تازهای توی تنگ بگذاریم البته میارزید بازنگری در این سنت. اما اگر برای سالی یک بار هم قرار بر بازنگری باشد، آن وقت باید سرتاپای زندگیمان را دگرگون کنیم. برای همین لباس پوشیدن ما میشود هزاران دلیل آورد که اینجا و آنجا چه گونههای زیستی با رنج و درد و مرگ روبرو میشوند. موافقید برای اینکه طوری زندگی کنیم که هیچ زیستمندی از زندگی ما متحمل هیچ زحمتی نباشد از این پس لخت بگردیم؟ وقتی به آن مرحله از ضرورت بازنگری برسیم، البته که ماهی سرخ هم توی فهرست بازنگریها قرار میگیرد.
۴. گروهی نیز صرفا ناراحت هستند به خاطر شرایط نگهداری و خرید و فروش ماهی سرخ، یا سرنوشت آن چند روزی بعد از عید. هزار آفرین بر این دغدغه شریف. اما اینان تصورشان از وضعیت زندگی مرغ و ماهی که هر روز میخورند چیست؟ تا حالا یک مرغداری را از نزدیک دیدهاند؟ یا پستوی یک مرغفروشی یا سالن یک کشتارگاه را؟ به نظر شما ماهیها توی بازار ماهیفروشان خیلی وضعیت قابل تحملتری دارند یا توی بساط کسانی که خرت و پرتهای نوروزی میفروشند؟
۵. برخی هم میگویند ماهی سرخ اساسا یک سنت قدیمی نوروزی نیست و از ۱۵۰ سال پیش به سفره هفتسین آمده. البته تصاویر و سندهای متعدد وجود دارد از حضور ماهی سرخ در آیینهای نوروزی از ۳۰۰ و حتی ۷۰۰ سال پیش. اما کاری به آنها نداریم. اصلا همین بودن ماهی سرخ در سفره هفتسین از ۱۵۰ سال قبل تاکنون را که قبول دارید؟ آیا قانونی مطلق و آهنین وجود دارد که آیینهای ملی یعنی فقط هر آنچه که در صبح ازلی ۱/۱/۱ آغاز شده و هر آنچه که بعد از آن به آنها اضافه شده بدعت است و ناپسند و باید حذف شود؟ هر دورهای اثرات خودش را دارد بر آیینها و سنتها. ما در سالیان اخیر خیلی پر زرق و برقتر از قبل سنت شب یلدا را گرامی میداریم و فرا رسیدن آن را به یکدیگر تبریک میگوییم. بعید است که در سدههای پیشین هم همین کار را میکردهایم. احتمالا تا آخر تاریخ سنت تبریک شب یلدا برقرار خواهد ماند. این اثر دوران ماست بر این سنت و برای آیندگان بخشی از رازوارگی شب درازی را که ما در آن میزیستهایم خواهد گشود. ماهی سرخ چه ۱۵۰ و چه ۳۰۰ و چه ۷۰۰ و چه ۳۰۰۰ سال قبل وارد سنتهای نوروزی شده باشد، حالا بخشی از آن است.
۶. اما ایراد گزارههای بالا آن است که سست میکند و به واقع درمیستیزد با هر آنچه جانمایه سبزگرایی است. یک سبزگرای تیپ و راستین و دل سپرده (متعهد) را در نظر بگیرید. طبیعی است که در به دور خود چرخیدن یک زیستمند اسیر در فضای بسته و کوچک تُنگ بلور درد و رنج ببیند و نخواهد شریک چنان رنجی باشد. به این سادگی. اگر ناچار است گوشت بخورد و یا ناچار است جامهای به تن کند که پنبه آن در کشتزارهایی حاصل پاکتراشی جنگلهای گرمسیری کشت شده، به تبع یعنی ویرانی زیستگاه میلیاردها زیستمند، اما ناچار نیست حتما ماهی سرخ را توی تنگ بلور نگه دارد. سال بی ماهی سرخ هم میتواند نو شود. دغدغهای قابل درک و البته محترم است.
اما در جغرافیا حرف را بر دو سنجهی «بافتار» (کانتکست) و «مقیاس» قرار داده و سپس آن را ارزیابی میکنند. گوگل کنید مقالات مرتبط با مهمترین بحرانهای محیط زیستی ایران یعنی فرسایش خاک و بیابانزایی را، و مقایسه کنید شمار آن مقالات را با آنچه همه ساله علیه ماهی سرخ نوروزی منتشر میشود. آیا در مقایسه با دو بحران پیشگفته ماهی سرخ اصلا به عنوان یک مسئله محیط زیستی قابل طرح است؟ قاعدتا نه. اگر به عنوان بخشی از سبک زندگی شخصی آن را دوست ندارید البته که میتوانید آن را نگهداری نکنید و به اطرافیان نیز توصیه کنید برای عدم خرید ماهی سرخ. اما اگر به بهانه ماهی سرخ کنار کسانی میایستید که همه روزهای سال ماموریت دارند به ایران سنگ بیندازند و علیه آن فعالیت کنند این دیگر دغدغه شخصی شما نیست. اتفاقا بافتار بحث هم همینجا معنا پیدا میکند. عمده این بحث کراهت سبزه و ماهی نوروز را ماموران آتشبهاختیار فضای سایبری به پیش میبرند، یعنی منکران نه فقط تاریخ ایران بلکه حتی تمامیت ارضی و همبستگی ملی آن. مقیاس این است که اندک وجه محیط زیستی ماهی سرخ را در جای خودش و بافتار مناسب خودش طرح کنیم. خارج از آن مقیاس چیزی در انگیزه شما میلنگد. تردید برمیانگیزد.
۷. ما با سگ و گربه به عنوان حیوان خانگی خو گرفتهایم. چرا نتوانیم با ماهی سرخ هم خو بگیریم؟ یعنی شرایط خرید و فروش و نگهداری آن را انسانی کنیم. این زیستبومی تازه باشد برای گونهای از ماهیان همچنانکه خانه انسان زیستبوم سگ اهلی شده است. برای پاسداشت چنان سنتی البته یک راه هم این است که جاهایی ماهی سرخ را برای سفره هفتسین قرض داده و سپس پس بگیرند. راههای دیگری هم هست که نگهداشت ماهی سرخ و همچنین دیگر سنتهای نوروزی سبزتر و امروزیتر شوند.
۸. در نهایت آنها را که از سر دلسوزی برای ماهی سرخ خواستار حذف آن از سفره هفتسین هستند دیگر بار میتوان فراخواند به تامل درباره بافتار و مقیاس چنین نگرهای. ابتذال تعریف خاصی ندارد اما شاید بتوان هر آنچه خارج از مقیاس و بافتارش قرار گرفته مبتذل توصیف کرد. کار کسانی را که بر نابودی شتابناک خاک و آب ایران چشم فروبسته و همداستان با ایرانستیزان از سبزگرایی فقط ستیز با سبزه و ماهی نوروز را پیش گرفتهاند میتوان مصداق ابتذال در کنشگری برای محیط زیست نامید. وجه لطیف و قابل تحملی از ابتذال هستند البته. مبتذلانی که نباید چندان هم نکوهش شوند. روزگارانی هست که ابتذال را برمیتابد. روزگارانی است. دریغ.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *