دنیای داستانی زنان در عصر قاجار
در ترجمهی هزارویک شب به فارسی نام زنی گم مانده است. با شرح ماجرای این زن به دنیای داستانی زنان قاجار وارد میشویم و با نقش زنان این دوره در ضبط، و گسترش ادبیات داستانی عامیانه در قرن نوزدهم آشنا میشویم؛ دنیایی که کمتر شناخته شده است.[۱] ماجرای این زن برای من تداعی کنندهی مواجههام با یک یادداشت در حاشیهی یک نسخه خطی قاجاری است. در حال تورق یک نسخه خطی از ترجمهی فارسی رمان اسرار پاریس اثر اوژن سو (ترجمه محمد طاهر میرزا اسکندری) به حاشیهنویسیای با امضای دوستعلی معیرالممالک، نوهی ناصرالدین شاه، برخوردم که نقش زنان دربار را در ترجمه رمان غربی و گسترش گونهی رمان در زبان فارسی نشان میدهد. اشاره به این نقش موضوع این نوشته است.
زنی که از او ابتدای این نوشته یاد کردم، همسر عبداللطیف طسوجی، مترجم هزارویک شب به فارسی است که ما هیچگاه نامی از او نمیشنویم. یحیی دولتآبادی در پاسخ نامهای از محمد قزوینی روایتی را نقل کرده که از نقش همسر محذوفماندهی طسوجی در ترجمهی هزارویک شب به فارسی خبر میدهد:
عیالش از زنهای تحصیلکردهی با فضل آن عهد بود و در کارهای ترجمه و تالیفی شوهر خود را کمک میکرد و به اقتضای زمان، آن هم در آذربایجان، فاضل و باسواد بودن این خانم را هرچه میتوانستند پنهان میکردند. اتفاقا روزی یکی از دوستان… بیخبر بر او [عبداللطیف طسوجی] وارد میشود در حالتی که او مشغول ترجمه و تالیف است و عیالش هم او را کمک مینماید. خانم به عجله از حجره خارج میشود، بیآنکه فرصت کرده باشد اسبابِ تحریر خود را جمع نماید. مهمان میبیند در جای دیگر حجرهی کارِ ملاباشی، اسباب تحریر دیگری گسترده است بیآنکه محرری بوده باشد». (قزوینی ۱۳۳۲، ص ۲۲۴۲)
مهمان ناخوانده از طسوجی در این باره میپرسد و مطلع میشود همسرش در تالیف به او یاری میرسانده. طسوجی اما در دیباچهی خود بر ترجمهاش از هزارویک شب نامی از همسرش نیاورده است. به نقل از هینریش بروگش، سفیر پروس در ایران در عصر ناصری، مجلد مصور همین ترجمه که به دستور ناصرالدین شاه و توسط صنیعالملک تهیه گردید، مشخصا به جهت مطالعه مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه و مجالس کتابخوانی او ساخته شده بود (نقل در بختیار ۱۳۹۹الف، ص ۲۸۲).
فعالیت زنان قاجار در حیطه ادبیات داستانی اما به همکاری در ترجمه هزارویک شب و خواست مهد علیا برای تبدیل این ترجمه به نسخه مصور محدود نیست. روایتهای دیگر از اهمیت زنان دربار در ضبط و تهیه نسخه نوشتاری داستانهای عامیانه پرده برمیدارد. دوستعلیخان معیرالممالک، نوهی ناصرالدین شاه و پسر عصمتالدوله، از نقش خالهی خود، فخرالدوله،[۲] در تحریر کتاب امیر ارسلان نوشته است. فخرالدوله اوقات زیادی را در یک کتابخانه در اندرونی کاخ ناصرالدین شاه، حاوی گزیده مرقعات و نسخههای کتابخانه سلطنتی میگذراند.[۳] ناصرالدین شاه که از علاقه دختر خود به شعر و ادب مطلع بود، به او اجازه داد تا در داستانپردازیهای شبانهی میرزا احمد نقیبالممالک حضور یابد. روایت داستانپردازیهای شبانه نقیبالممالک را دوستعلی که در کودکی شاهد آنها بوده چنین میآورد:
نقیبالممالک که دارای بیانی شیرین و در فن داستانسرایی بیمانند بود در یکی از اطاقها مینشست و در را اندکی باز میگذاشت تا شاه صدایش را بشنود. آنگاه پیشانی را بر عصای خود نهاده آغاز سخن میکرد. […] در خلال داستان چون به قسمتهای عشقبازی یا هجران میرسید، نقیبالممالک بیتی چند مناسب حال با آهنگی خوش زمزمه میکرد. […] گاه نیز رباعیِ موثر یا اشعاری غمانگیز میخواند و اغلب در آن حال اشک از دیدگان فرو میریخت. (معیرالممالک ۱۳۶۱، ص ۲۴)
فخرالدوله در یکی از دو گوشواره که اتاقکهایی به قرینه در دو گوشهی تالار بزرگ بود، حضور مییافت و از پشت پرده و درِ نیمهباز قصههای نقیب را تحریر کرده و بعداً در طول روز آنها را دوبارهنویسی و تنظیم نهایی میکرد.[۴] با این اوصاف غیر از ضبط کتبی، عبارتپردازی نهایی دو اثر امیر ارسلان و زرین ملک را که حاصل نقالی شفاهی نقیبالممالک در حضور شاه بود فخرالدوله به انجام رسانده است.[۵] فخرالدوله غیر از کتابت به جمعآوری نسخ خطی داستانهای عامیانه نیز علاقه داشت و کتاب داستان شیرویه نوشته ناصح شیرازی جزو نسخ کتابخانه او بود. مرگ زودرس در ۳۳ سالگی به فعالیت فخرالدوله در ضبط و توسعه ادبیات عامیانه خاتمه داد. تاج العلماء گیلانی، کاتب شاهزاده ابراهیم دلاور، در انجامهی نسخه خطی این داستان مینویسد که تاجالسلطنه، خواهر فخرالدوله، نیز در گردآوری و تهیه نسخه نوشتاری آثار ادبیات داستانی عامیانه نقش داشته است (بختیار ۱۳۹۹ الف، ص ۲۸۳). [۶]
نسخه خطی کتاب امیر ارسلان یکی از اولین آثاری بود که مدتی بعد در حلقه رمانخوانی عصمتالدوله، دختر ناصرالدین شاه، خوانده شد. دوستعلی معیرالممالک بر روی نسخه خطی خود از کتاب امیر ارسلان که مبنای اولین چاپ سنگی این اثر نیز قرار داده شد، به این مسئله اشاره دارد که «در سال ۱۳۰۰ قمری [۱۲۶۲ش] که پدرم در فرنگ بود کتاب را تاجالدوله،[۷] برای مادرم عصمتالدوله فرستاد که بخوانند و سرگرم باشند». با توجه به این نوشته حلقه کتابخوانی عصمتالدوله که در سالهای دوری همسرش از ایران تشکیل شد با حضور سی چهل نفر در اتاق آیینه و با خواندن آثاری چون امیر ارسلان شروع به کار کرده بود.
از مقدمات فوق به یادداشتی برسیم که دلیل نوشتن این مطلب شد. نسخه خطی ترجمهی فارسی رمان اسرار پاریس جزو کتابخانه معیرالممالک بوده و او آن را در سالهای پیری (سال ۱۳۷۴ قمری/ ۱۳۳۴ شمسی) وقتی داشته کتابهایش را در کتابخانهاش زیر و رو میکرده دیده است، و در حاشیه آن مختصری از روزهایی نوشته که در کودکی همراه با مادرش، عصمتالدوله، در حلقه کتابخوانی زنان در حرم قاجار حضور داشت. با توجه به این یادداشت، علاقه مادر او به داستان که با سفر همسرش، دوستمحمدخان معیرالممالک، به فرنگ تشدید شد در پی چند سال دوری همسرش به «میلی مفرط به خواندن قصص و حکایات» گسترش یافت. اما در آن زمان رمانهای غربی کمی در طهران ترجمه میشد و به طبع میرسید. اشرفالسطنه، زن وزیر انطباعات اعتمادالسلطنه، هم که علاقه عصمتالدوله را به این کتب میدانست ترجمه رمان فرانسوی اسرار پاریس (۱۸۴۲) اثر اوژن سو را برای عصمتالدوله فرستاد. اسرار پاریس رمانی بود که اوژن سو درباره زندگی یک اشرافی که با لباس مبدل در بین طبقات فرودست زندگی میکند نوشت و شهرت فراوانی در شکل دادن به ادبیات شهری و گونه موسوم به رازهای شهری دارد. مشهور است که کارل مارکس یکی از معدود نقدهای ادبی خود را بر این رمان نوشته است.
چون کتاب مفصل بود و خواندنش به طول میانجامید، عصمتالدوله آن را به چند قسمت تقسیم کرد و به چند کاتب داد تا در مدت کوتاهی استنساخ شود. از این رو این نسخه با چند دستخط باقی مانده است. در زمستانها کرسی بزرگی در اطاق آیینه مینهادند و «شاهزاده خانمها و خانمهای محترم دیگر و پیرزنهای خوشصحبت» که تعدادشان به سی نفر میرسیده، همه در اطراف کرسی مینشستند و وقت را به خواندن این رمان میگذراندند. داستان را مادر معیرالممالک یا یکی از خانمها برای جمع میخوانده تا خسته شود و خواندن را نفر بعد ادامه دهد، و «در ضمن خواندن تحقیقات مینمودند و بسیار شنیدنی و لذیذ بود».
با شناختی که از اشرفالسلطنه داریم او در حفظ و تحریر روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه نقش مهمی ایفا کرد اما به شخصه به ادبیات و شعر علاقه نداشت. روابط این زن در حرم پیوند تنگاتنگی با زندگی سیاسی همسرش اعتمادالسلطنه داشت (کیا ۲۰۰۱، ص ۱۲۵) و احتمالا به همین دلیل وقتی علاقه دختر شاه به رمان را دید از محمد طاهر میرزای ابن اسکندر میرزا اسکندری (شاهزاده قجر و مترجم نامدار آن دوران) درخواست کرد که ترجمه فارسی رمان «له میستر دپاری» (اسرار پاریس) را برای او بفرستد.[۸] با توجه به خاتمه این نسخه، این ترجمه در ماه ربیع الثانی ۱۳۱۷ قمری/۱۲۷۸شمسی «بر حسب امر» اشرفالسلطنه مخصوص او به پایان رسیده است.
دنیای داستانی زنان در عصر قاجار دنیایی کمشناخته باقی مانده است. در برخی موارد مثل مورد ترجمه هزارویک شب راهی برای شناخت فعالیت داستانی زنان آن دوره جز از طریق توجه کردن به «اسباب تحریر بدون آنکه محرری در کار باشد» نیست. گرچه پیش از این تا حدی درباره اهمیت زنان دربار ناصرالدین شاه در گردآوری و ضبط ادبیات عامیانه مطلع بودیم، اما هنوز وقتی سخن به ترجمه رمان غربی میرسد مورخین صرفا از علاقه شخص ناصرالدین شاه، شاهزادگان مرد و نقش وزیر انطباعات او اعتمادالسلطنه مینویسند.[۹] در این روایت نقش زنان حذف میشود. درخواست اشرفالسلطنه از مترجم برای ارسال یک نسخه مخصوص او از یک رمان و حاشیهنویسی معیرالممالک درباره حلقه رمانخوانی زنان دربار قاجار دریچهای به آن دنیای حذف شده است.
پینوشتها:
[۱] از نمونههای بررسی خاطرهنویسی زنان در عصر قاجار میتوان به پژوهش فرزانه میلانی (۱۳۷۵)، تحقیقات و تلاش افسانه نجمآبادی برای درک تحولات جنسیتی در عصر قاجار و آرشیو سازی مدارک مرتبط به زنان آن دوران و تحقیقات سفانه محقق نیشابوری در زمینه سفرنامهنویسی زنان عصر قاجار اشاره کرد.
[۲] دختر ناصرالدین شاه از ازدواج با قمر سلطان.
[۳] آسیه خانم عزیزالدوله، عمهی فخرالدوله نیز کتابخانهای مشتمل بر برخی آثار نفیس جمعآوری کرده بوده است که دکتر مظفر بختیار به رؤیت برخی آنها با مهر تملیک او اشاره دارد (بختیار ۱۳۹۹الف).
[۴] ناصرالدینشاه نیز برای آنکه تحریر فخرالدوله ناقص نماند در شبهایی که او در کاخ نبود از نقیبالممالک میخواست قصههای دیگری بگوید. (بختیار ۱۳۹۹ب)
[۵] به زعم دکتر مظفر بختیار، ایرانشناس و نوهی معیرالممالک، مهارت ضبط روایت را فخرالدوله به دلیل سابقهای که در تحریر تقریرات پدرش ناصرالدین شاه داشته است به دست آورده بود. شرح مختصر ماجرا این است که ناصرالدین شاه عمدتا خاطراتش را نقل میکرد و دیگرانی مینوشتند و یکی از این نویسندگان فخرالدوله بود. مظفر بختیار بر این عقیده است که بخشهایی از خاطرات ناصرالدینشاه که به خط فخرالدوله است «قوت انشا و نگارش» متمایز و شاخصی دارد و نشان میدهد فخرالدوله در حین کتابت «تصرف در عبارت» نیز مینموده است (بختیار ۱۳۹۹ الف، ص ۲۵۶). درستی این داوری، احتمال اقدامی مشابه را در کتابت دو داستان نقیبالممالک نیز به ذهن متبادر میکند. پیش از فخرالدوله، برخی نامههای خصوصی و توقیعات فتحعلیشاه قاجار نیز به قلم ضیاء السلطنه، دختر او، بوده است (بختیار ۱۳۹۹ الف، ص ۲۸۰).
[۶] در خاطرات تاجالسلطنه، گرچه برخی محققین درباره اصالت این متن تردیدهایی مطرح کردهاند، تاجالسلطنه اشاراتی به ویکتور هوگو، روسو، و دنکیشوت دارد. (بنگرید به گزارش این تردیدها در نجمآبادی ۲۰۰۹).
[۷] تاجالدوله که در این نقل آمده، مادر عصمتالدوله و اولین همسر ناصرالدین شاه به عقد دایم بعد از شروع سلطنتش بوده است.
[۸] محمد طاهر اولین نسخه این ترجمه را در رمضان ۱۳۱۱ هجری قمری با کتابت حسین شریف القزوینی به ناصرالدین شاه تقدیم کرده است که با شماره ۸۱۴۱۹۳ در کتابخانه ملی نگهداری میشود.
[۹] کریستف بالایی ترجمه آثاری چون ماجراهای کوراپرل و ماجراهای عشق فوبلاس اثر لووه دو کووره را گواه علاقه و ذوق شاهزادگان نسبت به این دست رمانهای عاشقانه ارزیابی میکند (بالایی ۱۳۷۷، ص ۷۷).
منابع:
بالایی، کریستف (۱۳۷۷). پیدایش رمان فارسی (ترجمه مهوش قویمی و نسرین خطاط)، انتشارات معین، انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران.
بختیار، مظفر (۱۳۹۹ الف)، «فخرالدوله نویسنده کتاب امیر ارسلان»، در کتاب نامه بختیار: مقالات، ترجمهها و یادداشتهای دکتر مظفر بختیار. تهران، نشر سخن، صص ۲۴۹-۲۹۳.
بختیار، مظفر (۱۳۹۹ ب). «میرزا احمد نقیبالممالک، داستانپرداز امیر ارسلان»، در کتاب نامه بختیار: مقالات، ترجمهها و یادداشتهای دکتر مظفر بختیار. تهران، نشر سخن. صص ۲۹۵-۳۲۲.
تاجالسلطنه (۱۳۶۱)، خاطرات تاجالسلطنه، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، نشر تاریخ ایران.
سو، اوژن (۱۳۱۷ ق.) له میستر دپاری (اسرار پاریس) (ترجمه محمد طاهر میرزا اسکندری فرزند اسکندر میرزا)، نسخه خطی، شماره بازیابی ۱۳۸۰۰، کتابخانه مجلس.
قزوینی، محمد (۱۳۳۲). یادداشتهای قزوینی (به کوشش ایرج افشار). تهران: دانشگاه تهران.
معیرالممالک، دوستعلیخان (۱۳۹۰)، “فخرالدوله”، در کتاب رجال عصر ناصری. تهران: نشر تاریخ ایران، صص ۵۳-۵۸.
معیرالممالک، دوستعلیخان (۱۳۶۱). یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه. تهران: نشر تاریخ ایران.
میلانی، فرزانه (۱۳۷۵). «زن و حدیث نفسنویسی در ایران»، ایراننامه، سال چهاردهم، شماره ۴، صص ۶۱۱-۶۳۸.
Najmabadi, A. (2009) TĀJ-al-SALṬANA. In Encyclopedia Iranica online. Retrieved from https://iranicaonline.org/articles/taj-al-saltana.
Kia, M. (January 2001). “Inside the Court of Naser od-Din Shah Qajar, 1881–96: The Life and Diary of Mohammad Hasan Khan E’temad os-Saltaneh”. Middle Eastern Studies. 37 (1): 101–141.
*عکس اصلی مقاله: دوستعلی خان معیرالممالک و فروغ فرخزاد، منتشرشده در هفتهنامه سپید و سیاه – عکس از هادی شفائیه
چه روشنگری و تلاش ارزنده ای، آفرین به شما!
بسیار عالی،
ممنونم از زحمتی که در گردآوری و تطبیق این متون داشتهاید.