داییجان ناپلئونِ ایرج پزشکزاد
ایرج پزشکزاد نویسنده، مترجم و طنزپرداز چیرهدست و نامآشنای ایرانی در ۹۴ سالگی در لوسآنجلس درگذشت. او فعالیت ادبی و مطبوعاتی خود را از اوایل دههی سی با نوشتن داستانهای کوتاه و مطالب طنز برای مجلات، و ترجمه چند رمان کلاسیک آغاز کرد و به مرور کارش با نوشتن رمانهای طنز به اوج بلوغ و شهرت رسید. پس از انقلاب به دلیل محتواهای حساسیتبرانگیز آثار پیش از انقلابش و در نتیجه ممنوعالکاری، مجبور به ترک ایران و مهاجرت به فرانسه شد. در آنجا به عضویت نهضت مقاومت ملی به رهبری شاپور بختیار درآمد و تا زمان ترور او با این نهضت همراه بود و چند کتاب تحقیقی و تاریخی نیز برای این مجموعه تألیف کرد. پزشکزاد تا اواسط دههی ۹۰ خورشیدی همچنان فعال بود و چند مجموعه طنز، رمان، خاطرات، نمایشنامه و دو کتاب با موضوع تفسیر بر شعر حافظ و سعدی نوشت و در خارج از کشور منتشر کرد.
با وجود هفت دهه فعالیتهای متنوع و وسیع پزشکزاد در حوزههای مطبوعات، ادبیات، تاریخ و ترجمه، همچنان بهگواهی منتقدان ادبی و همینطور استقبال عمومی و دامنهدار نسلهای مختلف، رمان طنز داییجان ناپلئون که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد، مهمترین و ارزشمندترین اثر این نویسنده است. در مورد اهمیت و ماندگاری این رمان در تاریخ ادبیات و رماننویسی ایران میتوان به نکات زیر اشاره کرد.
طنز
پیش از پزشکزاد نویسندهای که موفقترین استفاده را از طنز در قالب داستاننویسی −و نه متل یا لطیفه− کرد، صادق هدایت بود. هدایت آگاهانه در کنار آثار رئالیستی و سورئالیستی جدی خود، نوشتن به زبان طنز را برای نقد مذهب، خرافات و عادات نادرست و عقبماندهی مردم بهکار گرفت و نمونهداستانهایی چون «کاروان اسلام»، «افسانه آفرینش» و «توپ مرواری» را با همین زاویهی نگاه خلق کرد. هدایت در آن زمانه و شرایط اجتماعی و سیاسی، با این انتخاب دو منظور را دنبال میکرد: عبور از سد سانسور به بهانهی همین زبان طنازانه و پیوند این آثار با عامهی مردم و ترغیبشان به خواندن.
پزشکزاد هم طنزنویسی با همین نگاه انتقادآمیز به مذهب و خرافات را با نوشتن قطعات و داستانهای کوتاه طنز و ترجمه آثار طنزآلود مولیر و ولتر آغاز کرد و نخستین رمان معروفش ماشااللهخان در دربار هارونالرشید را هم با همین شیوه نوشت که در زمان خودش مورد اقبال عمومی قرار گرفت. اما این کوششها و تجربیات چند ساله در رمان داییجان ناپلئون به سرانجامی عالی میرسد و پزشکزاد یک داستان برآمده از زندگی و خاطرات شخصی خودش را که در اواخر دههی بیست و در زمان اشغال ایران توسط متفقین میگذرد با دیدی باز و تحلیلگر، و با طنزی برنده و درست، بدون لغزیدن در دامن ابتذال به داستانی جدی و تنیده در تاریخ معاصر ایران بدل میکند. این داستان نمادین هم تصویرگر توهم تاریخی حاکمان و بهطبع آن مردم ایران نسبت به توطئهی غرب و انگلیس است و هم آینهای شفاف از دوران سقوط و اضمحلال سلطهی فئودالیسم ارباب-رعیتی قجری.
توهم توطئه
تم اصلی رمان داییجان ناپلئون توهم توطئه است؛ بیماریای که داییجان –بزرگ مستبد یک خانوادهی با اصل و نسب– به شدت به آن دچار شده است. او که در جوانی یک نظامی ساده بوده و در چند جنگ محلی نیز شرکت داشته، همواره دچار این توهم است که از طریق انگلیسیها تحت نظر قرار دارد و هر اتفاق ریز و درشتی در زندگی خود و خانوادهاش را به دخالت و توطئه انگلیسیها مرتبط میداند. اگر با نگاهی گستردهتر به این شخصیت و توهماتش، و همچنین تاریخ رجوع کنیم، به راحتی میتوانیم این نوع توهم را به عنوان بیماری رایج در میان بسیاری از مستبدان و دیکتاتورهای رو به افولِ تاریخ شناسایی نماییم؛ پادشاهانی که اوج دوران قدرتشان به آخر رسیده و در سالهای پایانی سلطنت و حکمرانی دچار این توهم عمیق توطئه نسبت به اطرافیان و دیگر قدرتها میشوند. داییجان ناپلئونِ ایرج پزشکزاد هم انگار به صورت نمادین و کاریکاتوری، درست از همین مشکل رنج میبرد. ستارهی دوران دبدبه و کبکبهی او و خانوادهی با اصل و نسب قجریاش رو به افول است و او بهدلیل عدم توانایی درک درست شرایط زمانه که دیگر پذیرای او و قدرت و استبدادش نیست، شبانهروز با خودبزرگبینیای افراطی در توهم توطئهای زندگی میکند که سرانجام او را تا مرز جنون و مرگ پیش میبرد.
نقد اخلاق
یکی دیگر از نکات برجسته در رمان داییجان ناپلئون ورود بدون تعارف، بیسانسور و رئالیستی نویسنده به روابط کاملا مردسالانهی حاکم بر این خانوادهی بزرگ است. دو شخصیت مرد اصلی این داستان، طبق سنت سلطهجویانه و اربابی موجود در چنین خانوادههایی به شدت زنبارهاند و مدام چشمشان دنبال زنان آشنا و غریبهایست که در اطرافشان حضور دارند. اسداللهمیرزا و دوستعلیخان دو نمونهی عالی مردان طبقهای هستند که با توجه به جایگاه خانوادگی و اجتماعی، و همچنین ثروت موروثیشان همواره درگیر ارتباطگیری، چشمچرانی و شوخیهای تند و تیز جنسی با زنانند. با توجه به فضای انتقادی موجود در کل داستان، نویسنده با ساخت و پرداخت این شخصیتها و وارد کردن بدون تعارفشان به داستان، نکتهی دیگری از نکات منفی شیوه زیست و گذران این خانواده را نیز عریان کرده و در برابر چشم مخاطبین قرار داده و از لاپوشانی و مخفی کردن تاریخی آن دست برداشته است. اما جالب است که انگ بیعفتی و توهین به اخلاق عمومی، یکی از انگهایی بوده که دامن این کتاب و سپس سریال خوشساخت اقتباس شده از آن توسط ناصر تقوایی را میگیرد.
نقد مذهب و خرافات
پس از انتشار کتاب و بهخصوص پس از نمایش سریال، روحانیون به یکی از منتقدان اصلی این رمان و سریال بدل شدند و کینهشان تا امروز هم نسبت به این اثر ادامه دارد. نویسنده در بخشهایی از کتاب با بیپروایی به سراغ طرح ارتباط داییجان به عنوان نماد قدرت و استبداد با روحانیای میرود که دربست در خدمت خواستههای اوست. این ارتباط در داستان به شکلی ساخته و پرداخته شده که داییجان به خاطر جایگاهش روی روحانی محل نفوذ کامل دارد و از او بهعنوان یک ابزار و مهرهی قوی در میان مردم و افکار عمومی، برای پیش بردن خواستههای خودش استفاده میکند. اوج این ارتباط در شب روضه و سینهزنیِ ساختگی شکل میگیرد که حاج ابوالقاسم واعظ به خواست داییجان دست به جعلی تاریخی میزند و توی محل چو میاندازد که آن شب، شب شهادت مسلم ابن عقیل است و برای راه انداختن کار داییجان و گیر نیافتادنش در دام آقا جان، مراسم عزاداری کذایی را با حضور گروه سینهزنی علم میکند. علاوه بر این نکتهی اساسی که تصویر نمادینی از ارتباط تاریخی حاکمان با نهاد دین را به نمایش میگذارد، به سخره رفتن آیین روضه و لودگیهای اسدالله میرزا در کنار قسمت زنانه نیز تصویری رادیکال و خلاف عرف عمومی را به تصویر میکشد که مورد انتقاد شدید مذهبیون قرار میگیرد.
روایت
رمان داییجان ناپلئون یک رمان کلاسیک طنز است که بهشیوهی آشنای خاطرهگویی نوشته شده و سعید راوی اول شخص داستان، وقایعی تودرتو و پر پیچ و خم که در نوجوانی بر او و خانوادهاش گذشته را برای خواننده تعریف میکند. پزشکزاد در این رمان با نثری ساده، شیوا و همهفهم داستان را روایت کرده و با تکیه بر همین نثر و تبحرش در شخصیتپردازی، ۲۵ شخصیت اصلی حاضر در داستان را با موشکافی و دقت جان بخشیده و در برابر چشم مخاطبین گذاشته است. علاوه بر قصهی پرکشش و چندوجهی رمان، و شخصیتهای ملموس و زندهی آن، فضاسازی کلی، و جغرافیای وقوع داستان هم چنان جذاب و درست است که خواننده را به راحتی به دنبال ماجرا میکشاند و تشنهی خواندن و خواندن میکند.داییجان ناپلئون از مهمترین و شناختهشدهترین رمانهای طنز تاریخ ادبیات ماست که تا کنون به هشت زبان مختلف ترجمه شده. گرچه ۵۰ سال از انتشار آن میگذرد، گذر زمان هنوز گرد کهنگی را بر پیکر آن ننشانده. با وجود ممنوعیت انتشار در ایران، همواره این کتاب را بر روی بساط کتابفروشان غیرقانونی خیابان انقلاب میتوان یافت و به شهادت همین دستفروشان، همچنان هم از پرفروشترین کتابها در ایران است.
البته علت این ماندگاری و تازگی علاوه بر قابلیتهای ادبی غیرقابل انکار این اثر، شاید ریشه در ادامه پیدا کردن توهم توطئهی حاکمان و مردم نسبت به غرب در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی، و همچنین احیا و کشدار شدن شیوهی حیات ارباب-رعیتیِ پدر-مردسالارانه، با وجود اضمحلال ظاهریاش در دوران معاصر باشد.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *