حضور کودکان در خیزش «زن، زندگی، آزادی» به ما چه میگوید؟
از آغاز خیزش اعتراضی علیه جمهوری اسلامی بعد از قتل ژینا – مهسا امینی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، کودکان در مکانهای مختلف مانند خیابان و مدارس و با روشهای متفاوت حضور پررنگی داشتند. از همان آغاز اغلب تحلیلگران با وجود آن که بارها تاکید کردند که نسل جدید، معروف به دهه هشتادی را نمیشناسند و انتظار مشارکت فعال آنها در اعتراضات را نداشتند، اما به شکلهای مختلف رفتار آنها را به عنوان «موتور محرک اعتراضات» تحلیل کردند.
تحلیل دلایل مشارکت کودکان ما را در برداشتن قدمهای دقیقتر در مسیر مبارزه و البته حمایت از کودکان کمک خواهد کرد. در این مقاله تلاش خواهم کرد با به چالش کشیدن یکی از نظرات غالب در تحلیل مشارکت کودکان و نسبت دادن آنها به «نسل زی – بومیان دیجیتال»، تحلیل خودم را از این مشارکت بیان کنم و بگویم این تحلیل چه اثری در کنشگری و فعالیت سیاسی ما میتواند یا باید بگذارد.
آیا تحلیل نسلی میتواند مشارکت کودکان در اعتراضات را توضیح دهد؟
تحلیل نسلی مشارکت کودکان در اعتراضات و نسبت دادن کودکان نسل جدید به «نسل زی» یا نسل «بومیان دیجیتال» از جمله تحلیلهای رایج و پرطرفدار است. این نوع طبقهبندی کودکان فعال در اعتراضات از طرف بخشی از نیروهای سرکوب نیز استفاده میشود.[۱] در این تحلیل تعریف عمومی و سادهشدهای از نسل زی ایران ارائه میشود. طبق این تعریف، این کودکان متولد اواخر دهه ۷۰ تا اوایل دهه ۸۰ شمسی هستند، یعنی بزرگترین آنها در اوایل دوران اصلاحات به دنیا آمدهاند و در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و بعد از او به مدرسه رفتهاند و کوچکترینشان در اوایل دوران احمدینژاد به دنیا آمده و در دوران حسن روحانی مدرسه را آغاز کردهاند و برخیشان هنوز در مدرسه تحصیل میکنند. به نظر اغلب این تحلیلگران، این کودکان تصوری از دنیای بدون اینترنت ندارند، زمان بیشتری را در دنیای مجازی سیر میکنند و از طریق دسترسی به این فضا و بازیهای آنلاین از زندگی و فعالیت سایر کودکان در دیگر نقاط جهان مطلعاند. این تحلیل کودکان این نسل را سرکش، نافرمان و طغیانگر و در عین حال آگاه و شجاع توصیف میکند.
اما این تحلیل از چند نظر نمیتواند توضیحدهنده کامل حضور کودکان در خیزش «زن، زندگی، آزادی» باشد. از یک طرف مشارکت کودکان در جنبشهای سیاسی و مدنی جهانشمول است و گروههای وسیعی از کودکان را در برمیگیرد، مثل حضور کودکان در جنبش سیاهان در آمریکا،[۲] کودکان نوجوان فعال محیط زیست در کشورهای مختلف[۳] یا بومیان نوجوان فعال مدنی ساکن کانادا[۴]. تحلیل نسلی این جنبشها، به نادیده گرفتن ویژگیهای هر کدام از گروهها و سایر عوامل، مانند تاریخ مبارزات در میان گروههای مختلف تحت ستم و به طور کلی، ساده کردن صورت مسئله منجر میشود.
از طرف دیگر فعالیت مدنی و سیاسی کودکان سابقه تاریخی طولانی دارد و تنها مربوط به عصر حاضر نیست. مشارکت کودکان در جنبش ضدجنگ ویتنام با مطالبات خاص کودکان شامل دسترسی به عدالت اجتماعی و فرصتهای آموزشی وسیعتر در دهه ۶۰ میلادی در آمریکا[۵] یا جنبش دانشآموزان علیه حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی[۶] از نمونههای تاریخی غیر ایرانی مشارکت سیاسی کودکان است. اما تاریخ ایران نیز چنین مشارکتی را از کودکان شاهد بوده است. حضور پررنگ کودکان در فعالیتهای سیاسی همزمان و کمی بعد از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ یکی از این نمونهها در تاریخ معاصر ایران است. کودکان نسل جدید هم برای اولین بار نیست که فعالیت جمعی یا اعتراضی را تجربه میکنند. در سال ۱۳۹۵ کودکان نوجوان در مجتمع کوروش تهران[۷] از طریق فراخوانی در شبکههای اجتماعی برای جشن امتحانات پایان سال دور هم جمع شدند. در همان زمان نیز نیروهای پلیس نه برای حمایت از آنها بلکه برای متفرق کردنشان وارد عمل شدند. در دی ۱۳۹۹ نیز جمع بزرگی از دانشآموزان در شهر ایذه[۸] در استان خوزستان به برگزاری حضوری امتحانات در دوران کرونا اعتراض کردند. اوایل تابستان ۱۴۰۱ هم تفریح جمعی کودکان از جمله نوجوانان در شیراز[۹] به صورت مختلط و برخی بدون حجاب در روز جهانی اسکیت خبرساز شد و حتی به تعقیب قضایی برخی نوجوانان هم انجامید. به این ترتیب شاید بتوان گفت برخی از این کودکان در طول سالهای گذشته در حال تمرین کنشگری و فعالیت مدنی بودند.
از طرف دیگر طبقهبندی نسلی کودکان بدون در نظر گرفتن تبعیضها، سطح دسترسی و سایر تفاوتهای کودکان ساکن در مناطق مختلف، تحلیلی غیردقیق و غیرعادلانه است. شرایط پس از همهگیری کرونا میزان گسترده نابرابری در دسترسی به امکانات از جمله دسترسی به اینترنت و ابزار ارتباطی را نشان داد. کودکانی از مناطقی مانند سیستان و بلوچستان، کردستان و بخشهایی از خوزستان که در اخبار مرتبط با قتل، دستگیری یا حمله به مدارس در جریان برخورد خشونتبار حکومت با اعتراضات اخیر نامی از محل اقامتشان میشنویم، در جریان همهگیری کرونا نیز در صدر اخبار مرتبط با خودکشی به دلیل فقر و نداشتن امکان شرکت در کلاسهای آنلاین یا کنار گذاشته شدن از چرخه تحصیل قرار داشتند. نامگذاری این کودکان به عنوان «بومیان دیجیتال» نادیده گرفتن تبعیض سیستماتیک مبتنی بر اتنیک و طبقه است.
تجربه ستم، موتور محرک مشارکت کودکان در اعتراضات
یکی از مهمترین دلایل مشارکت کودکان در فعالیتهای سیاسی و مدنی، رشد طبیعی عقلی، اجتماعی و رفتاری آنهاست. همین موضوع هم هست که مشارکت کودکان در اعتراضات را موضوعی جهانشمول و با سابقه تاریخی کرده است. پرسشگری، زیر سوال بردن شنیدهها و تلاش برای یافتن پاسخ منطقی، بخشی از طبیعت کودکان است. اما این موضوع به معنای آن نیست که شیوههای کنشگری، سطح آگاهی و وسعت فعالیت مدنی و سیاسی کودکان به دلیل عوامل دیگری در طول زمان و جغرافیا تغییر نخواهد کرد.
یکی از این عوامل موثر دسترسی به فضای مجازی است. آموزش مستقیم کودکان یا الگوگرفتن از همسالان خود در سراسر دنیا، از جمله تاثیرات این عامل است. همچنین میتوان به کمپینهای فضای مجازی مانند کمپینهای مسیح علینژاد علیه حجاب اجباری اشاره کرد. در آن کمپینها کودکان دختر نیز حق خود بر آزادی پوشش را مطالبه میکردند.
یکی دیگر از عوامل مهم که برخی تحلیلگران به آن اشاره کردهاند، نقش والدین این کودکان است. بر اساس برخی مشاهدات گروهی از والدین کودکان نسل جدید که عمدتا متولدین دهه شصت محسوب میشوند، برخلاف والدین خود، روش والدگری سهلگیرانه[۱۰] را جایگزین والدگری اقتدارگرا[۱۱] کردند. در این شیوه از والدگری، فضای باز بیشتری به کودکان داده میشود و آنها نقش پررنگتری در تصمیمگیری و بیان نظرات خود دارند. مطالب آموزشی فضای مجازی هم در تغییر رفتار والدین نسل دهه هشتاد موثر بوده است.
عامل دیگر، نقش معلمان است. گروهی از معلمان طی سالهای گذشته به صورت فردی تلاش کردند تا محیط کلاسهای خود را به شکلی مشارکتی و دموکراتیک اداره کنند. بخشی از این تغییر رفتار هم متاثر از آموزشهای فضای مجازی است. معلمان همچنین به شکل غیرمستقیم و از طریق مطالبهگریهای صنفی به کودکان اعتراضِ حقمحور را آموزش دادند. استان کردستان یکی از نمونههای این شکل از اعتراض بود. کودکان در بسیاری از مناطق این استان با وجود تبعیضهای مبتنی بر اتنیک، از جمله نداشتن حق بر آموزش به زبان مادری، از طریق معلمان خود، که این حق را نیز جزو مطالبات خود داشتند، کنشگری را آموزش دیدهاند.
آخرین عامل و به نظر من مهمترین دلیل حضور کودکان به خصوص کودکان دختر و کودکان متعلق به گروههای اتنیکی و ساکن در مناطق به حاشیه رانده شده در خیزش اعتراضی اخیر، همان دلیلی است که این خیزش را به اعتراضی متفاوت از سایر جنبشهای اعتراضی دهههای گذشته تبدیل کرده است: تعلق معترضان به گروههای تحت ستم مضاعف. البته تنها داشتن تجربه مستقیم از ستم و تبعیض به کودکان متعلق به این گروهها انگیزه بالایی برای کنشگری نبخشیده است. بلکه آنها به صورت مستقیم و غیرمستقیم در معرض آموزش کنشگری از نسلهای قبل از خود بودهاند. به عنوان مثال یک کودک کرد سابقه صد سال مبارزه را در خانه و همسایگی خود دارد. برخی از این کودکان بخشی از این کنشگری را زیستهاند. مثلا در سال ۱۳۹۲ و به دنبال گرداندن یک مجرم در شهر مریوان با لباس زنانه[۱۲]، زنان و برخی مردان دست به راهپیمایی اعتراضی در این شهر زدند. یا یک کودک عرب در خوزستان چندین دهه فعالیت اعتراضی را به صورت شفاهی و مکتوب در اختیار دارد. به عنوان مثال احتمالا هیچ کودک عربی در ایران نیست که از انتفاضه نیسان (قیام آوریل) در فروردین سال ۱۳۸۴[۱۳] نشنیده یا نخوانده باشد. این قیام، به اعتراضات گسترده در شهرهای خوزستان در آخرین ماههای ریاست جمهوری محمد خاتمی نسبت به نامه منسوب به محمدعلی ابطحی، مسئول دفتر ریاست جمهوری، اطلاق میشود. در این نامه اجرای موارد متعدد تبعیض اتنیکی سیستماتیک علیه مردم عرب که آنها طی سالها تجربه کرده بودند، مکتوب شده بود. این قیام به شکل خونینی سرکوب شد.
پیام کودکان پیشرو در این خیزش برای ما چیست؟
شاید بتوان مهمترین پیام خیزش «زن، زندگی، آزادی» را شنیدن بدون واسطه، بدون قضاوت و بدون سانسور صدای گروههای مختلف، به خصوص گروههایی دانست که پیش از آن صدایشان حذف شده بود. یکی از این گروهها، کودکان هستند. تحلیل دقیق چرایی حضور کودکان در اعتراضات میتواند یکی از دریچههای ورود به دنیای کودکان برای شنیدن صدای خود آنها و بازتاب دادن بدون قضاوت و سانسور آن باشد. به این ترتیب، صدای کودکان نه تنها در فردای بعد از جمهوری اسلامی، که در مسیر رسیدن به «فردای بهتر» باید شنیده شود. کافی نیست تا فعالان سیاسی و کنشگران برای احقاق حقوق گروههای مختلف از جمله کودکان در برنامهها و اهداف خود، به صورت کلی به حقوق بشر ارجاع دهند. وقتی در جریان تصمیمگیریها، برنامهریزیها و کنشگریها، همچنان جایی برای صدای کودکان وجود ندارد، به این معناست که حقوق بشر از همین نقطه رعایت نشده است. نکته آخر این که اگر چنانچه من در این مقاله تلاش کردم نشان دهم، نقش تبعیضهای مضاعف را در کنشگری کودکان ببینیم، نمیتوانیم هویتها، فرهنگها، زبانها و به طور کلی اتنیکها را از تحلیلهای سیاسی خود خارج کنیم.
پینوشتها:
[۱] «فایل صوتی جلسه جانشین سازمان بسیج با برخی مدیران رسانهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»، کانال یوتیوب فرداد فرحزاد، ۸ آذر ۱۴۰۱.
[2] Madison Feller, “These Teen Black Lives Matter Activists Are Writing the Future”, Elle, 20 July 2020.
[3] Anya Kamenetz, “’You Need To Act Now’: Meet 4 Girls Working To Save The Warming World”, NPR, January 19, 2020.
[4] “Five Indigenous teens you should know”, CBC Kids News, June 19, 2020.
[5] Robert J. Lopez, “The East L.A. Walkouts of 1968”, Cal State LA Magazine, Winter 2018.
[6] South African Students Movement
[۷] «وقتی تجمع نوجوانان در تهران، پلیسی شد»، ایسنا، ۲۰ خرداد ۱۳۹۵.
[۸] «برخی دانشآموزان ایذه به برگزاری حضوری امتحانات معترضاند» ایرنا، ۳ دی ۱۳۹۹.
[۹] «ماجرای تجمع نوجوان در شیراز چه بود؟»، مردمسالاری آنلاین، ۳ تیر ۱۴۰۱.
[10] Permissive
[11] Authoritarian
[۱۲] آزاده اسدی، «مجازات محکوم در مریوان: گرداندن با لباس زنانه قرمز»، رادیو فردا، ۲۹ فروردین ۱۳۹۲.
[۱۳] یوسف عزیزی بنی طرف، «نامه ابطحی «۱۵ نیسان» و تغییرات بافت جمعیت ملت عرب در ایران»، العربیه فارسی، ۳ اردیبهشت ۱۳۹۲.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *