حریفان اصلی زنان ورزشکار
چند روز پیش مسابقهی بوکس صدف خادم با حریف فرانسویاش در شهر رویان فرانسه خیلی سر و صدا به پا کرد. در یکی از بحثهایی که در حاشیهی مسابقهی بوکس صدف خادم پیش آمد، برخی میگفتند که بوکس ورزشی مردانه است و برای زنان مناسب نیست. بنابراین لزومی ندارد که از صدف خادم حمایت کنیم!
این بحث مرا به یاد چند سال قبل انداخت که برای شروع کشتی زنان در ایران فعالیت میکردم. جریان از این قرار بود که در سال ۲۰۱۳ کمیتهی المپیک اعلام کرد که میخواهد کشتی را از المپیک حذف کند. حذف کشتی برای ایران که بیشترین مدالهایش را در مسابقات المپیک از این ورزش میآورد اتفاق خوبی نبود. جالب این که یکی از دلایل احتمال حذف کشتی از المپیک این عنوان میشد که در این رشتهی ورزشی زنان بسیار کم حضور دارند و کمیتهی المپیک قصد دارد ورزشهایی را حمایت کند که در آن امکان برابر برای حضور ورزشکاران مرد و زن وجود داشته باشد. همین شد که کشورهایی مثل آمریکا و شوروی و ژاپن و کانادا و هند و چند کشور دیگر به سرعت کشتی زنان را در کشورشان تقویت کردند. آن زمان همراه شد با فعالیت من و تعدادی دیگر از دوستان در داخل و خارج از کشور برای شروع کشتی زنان در ایران.
مهم نیست که آیا ورزشی مردانه محسوب میشود یا نه؛ مهم این است که اگر زنی در رشتهای خاص استعداد و علاقه دارد بتواند علاقهی خود را در آن ورزش دنبال کند.
در سالهای اول فعالیت ترویجگری ما برای کشتی زنان ایران، بزرگترین مشکل ما، علیرغم آنچه به نظر میرسید، ممنوعیتها و محدودیتها و قوانین دست و پا گیر ایران نبود؛ چیزی که خیلی وقتها باعث میشد احساس کنیم پشتمان خالی است بعضی از نظرهای مردم در مورد کشتی زنان بود. یکی از نظرهای رایج این بود که کشتی ورزشی مردانه است و اصلا برای زنان مناسب نیست؛ پس نباید به دنبالش بود.
این روزها یکی از بحثهایی که در حاشیه مسابقه بوکس صدف خادم پیش آمد مشابه همان است که در مورد کشتی تجربه کردم: بوکس ورزشی مردانه است و برای زنان مناسب نیست. پس حمایت لازم نیست! میخواهم دو نکته را اینجا کمی بازتر کنم. یکی این که چرا بعضی از ورزشها مردانه محسوب میشود؛ و دیگری این که اصرار بر زنانه-مردانه شمردن ورزشها چه نقش و تأثیری بر تبعیض جنسیتی دارد.
خیلیها معتقدند ورزشهایی مثل بوکس و کشتی مردانه است چون میطلبد که ورزشکار روحیهی جنگندگی داشته باشد و آن را در خودش تقویت کند. اما جامعه انتظار دارد که زن ملایم و مهربان و لطیف باشد و برایش سخت است که ببیند زن حمله میکند، به زمین میکوبد، به زمین کوبیده میشود، مشت میزند و مشت میخورد.
سؤالی که خوب است از خودمان بکنیم این است که چرا معتقدیم داشتن روحیهی جنگندگی برای زنان نامناسب یا بد است؟ زنان هم مثل مردان در زندگی مدام در حال جنگیدن هستند ولی در طول تاریخ تصویر «مطلوب» زن طور دیگری کشیده و تحسین و تبلیغ شده. سیاستگذاران از یک طرف و مردم از طرف دیگر تصویر کلیشهای زنِ ظریفِ لطیفِ مهربان و حتی مظلوم را به شکلهای مختلف پروراندهاند و مدام تبلیغ کردهاند. این تبلیغات در واقع چهرههای گوناگونی را که زن میتواند داشته باشد سانسور و تحریف میکند. اگر زنی بخواهد که چهرهای متفاوت از چهرهی مطلوب تبلیغات تاریخی داشته باشد و نشان بدهد که روحیهای جنگنده دارد به او فشار میآورند که تو «زنانه» رفتار نمیکنی پس مورد تأیید ما نیستی.
یکی دیگر از باورهای رایج در مورد زنانه-مردانه بودن ورزش به قضاوت جامعه از شکل اندام برمیگردد. برای بسیاری هر ورزشی که بدن را عضلهای کند مردانه است. مثلا خیلیها ورزشکارِ بدنساز زنی را که حجم عضلهاش زیاد باشد نکوهش میکنند که اندامش «زیادی مردانه» است. گاهی عضله داشتن برای زن تا حدی بسیار محدود و آن هم در محلهایی خاص مثل بازو تأیید میشود اما اندام مطلوب زن، آنچنانکه در تبلیغات هم نشان داده میشود، باید باریک و ظریف باشد.
طبق این استانداردها هیکل عضلهای برای زن «زیبا» و «سکسی» نیست. اگر زنی از محدودهی استانداردهای زنانگی بیرون بیاید و در جایی مثل میدان ورزشی بدنی خارج از آن استانداردها را به چشم جامعه بیاورد آن وقت به او حمله میشود که اندام تو زنانه نیست و زشت هستی. این در حالی است که هر چند وقت یک بار مد و تبلیغات معیار زیبایی را در اندام زنان دستکاری میکند و پیروان بیشمارش باز باید سعی کنند به انواع روشهای گاه حتی ناسالم به همان شکل دربیایند.
در واقع بسیاری از مرزبندیهای بین روحیهی مردانه یا زنانه و همچنین اندام مردانه یا زنانه برساختهی اجتماع است و الزاما طبیعی و ذاتی و جامع نیست. بنابراین خطهای جداکنندهی روحیهی زنانه از روحیهی مردانه یا اندام زنانه از اندام مردانه نباید اینقدر پررنگ و سفت و سخت باشد که هیچ کس حق عبور از آن را نداشته باشد. اگر با دیدی نقادانهتر به مرزبندیها نگاه کنیم میبینیم که این مرزها قابل شکستن هستند. چند سال پیش آیت الله جوادی آملی در اعتراض به حضور زنان ایرانی رزمی کار در مسابقات آسیایی گفت: «این برای ما فضیلت نیست که زن پایش را دراز کند و ضربه بزند.». همان موقع تیم زنان ایران با بردن چندین مدال طلا و نقره و برنز در مسابقات آسیایی ۲۰۱۴ به چنین فرمان مردسالارانهای ضربه زد و آن مرزبندی را شکست. حالا دیگر کمتر کسی از مردانه بودن کاراته و تکواندو و جودو حرف میزند.
بعلاوه، تفاوتهای شخصی در ورزش بسیار مهم است و حتی گاهی مهمتر از تفاوتهای جنسیتی. اهمیت ندادن به تفاوتهای شخصی باعث میشود زنان و مردانی که روحیه یا اندامی متفاوت از کلیشههای گروه خود دارند با فشار و تمسخر و طرد روبرو شوند. وقتی میگوییم مثلا بوکس یا کشتی ورزش مردانه است داریم در واقع آن کلیشههای جنسیتی را وارد ورزش میکنیم و چه بخواهیم چه نخواهیم به زنان ورزشکاری که در این ورزشها استعداد و علاقه دارند و مجبور هستند با هزار جور تبعیض و نابرابری در ورزش بجنگند فشاری مضاعف میآوریم. تکرار قضاوتهای کلیشهای باعث میشود غیبت زنان در ورزشهای به اصطلاح «مردانه» عادی و موجه به نظر برسد و مبارزه زنان ورزشکار برای فرصت برابر نادیده گرفته شود.
مهم نیست که آیا ورزشی مردانه محسوب میشود یا نه؛ مهم این است که اگر زنی در رشتهای خاص استعداد و علاقه دارد بتواند علاقهی خود را در آن ورزش دنبال کند. حریفان ورزشکاران زن در اصل تبعیضها و کلیشههای جنسیتی هستند. وقتی که از حضور زنان در ورزشهای مختلف حمایت میکنیم در اصل از عدالت و برابری و حق انتخاب حمایت میکنیم؛ حق انتخابی که تکیه بر علایق و استعدادها و تفاوتهای شخصی دارد.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *