تصویری از چرنوبیل، بزرگترین فاجعه هستهای بشر
«بحران هستهای چرنوبیل احتمالا دلیل واقعی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود.»
میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی
در ۲۶ آپریل ۱۹۸۶ (۶ اردیبهشت ۱۳۶۵) انفجاری در یکی از رآکتورهای اتمی نیروگاه هستهای چرنوبیل (واقع در شمال اوکراین که در آن زمان یکی از جمهوریهای شوروی محسوب میشد) به وقوع پیوست. آمار تلفات حاصل از این فاجعه تاکنون به طور دقیق مشخص نشده اما به طور تقریبی بین ۴ تا ۲۳ هزار نفر به واسطهی این حادثه جان خود را از دست دادند. سیصدهزار نفر از ساکنان منطقه آواره شدند و دیگر به سرزمین خود بازنگشتند. آمار سرطان به خصوص در بین کودکان در کشورهای اوکراین و بلاروس افزایش چشمگیری پیدا کرد و با گذشت سالها همچنان اثر آلایندههای رادیواکتیو در مردم این منطقه و نواحی اطرافش مشاهده میشود. در دو دههی اخیر، در میان ساکنین منطقه تعداد زیادی نوزاد به طور ناقص و بدون دست و پا متولد شدهاند. منطقهی چرنوبیل که بین دو کشور اوکراین و بلاروس قرار دارد همچنان به عنوان منطقهی ممنوعه در جهان شناخته میشود.
مینی سریال چرنوبیل ساخته کریج مازین، داستان فاجعهی اتمی چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ میلادی است. پخش این سریال پنج قسمتی که از ۶ مِی ۲۰۱۹ توسط کمپانی اچبیاُ در آمریکا آغاز شد، از همان ابتدا به یکی از پربینندهترین سریالهای سال تبدیل شد به طوری که بعد از پخش قسمت سوم، در سایت سینمایی آیامبیدی در رتبهای بالاتر از سریال محبوب بریکینگ بد قرار گرفت. این سریال که در مراسم اِمی ۲۰۱۹ ده جایزه از جمله جایزهی بهترین مینیسریال سال را دریافت کرد و در ۹ عنوان دیگر هم کاندیدای دریافت جایزه شد، پُرافتخارترین تولید تلویزیونی سال لقب گرفت.
طبق اظهارات شاهدین و مورخین، بسیاری از وقایعی که در سریال چرنوبیل به تصویر در آمده با واقعیت فاجعه منطبق است بجز موارد معدودی که سازندگان سریال برای سینماییکردن کار به آن افزودهاند. به طور مثال شخصیت اولنا هویمک در واقعیت تاریخی وجود نداشته است ولی به گفتهی سازندگان، او نمادی از دانشمندانی است که در آن دوره برای مهار انفجار چرنوبیل، شخصیت اصلی سریال یعنی والری لگاسُف را همراهی کردند و بعدها بسیاری از آنها به دلیل اظهارنظرهایشان توسط نهادهای امنیتی شوروی تهدید، بازجویی و حبس شدند.
چرنوبیل پُر از جزئیات تکاندهنده و آگاهکننده در رابطه با این حادثه بشری است؛ حادثهای که از آن به عنوان بزرگترین فاجعهی اتمی تاریخ بشر یاد میشود. دیالوگهای فیلم به سادگی دلایل انفجار اتمی را که خاستگاه علمی دارد به تماشاگر عادی فیلم که هیچ اطلاعاتی در این زمینه ندارد، توضیح میدهد هرچند شاید رد و بدل چنین دیالوگهایی بین کاراکترها در واقعیت، محال بوده است.
قسمت اول سریال از جایی شروع میشود که والری لگاسف اعترافاتش را ضبط میکند و بعد از پنهان کردن آنها، به دور از چشم مأموران امنیتی، خودش را میکشد. این اقدام دو سال پس از حادثهی چرنوبیل اتفاق میافتد. والری لگاسف، به عنوان فیزیکدان اتمی در زمان انفجار نیروگاه هستهای چرنوبیل از طرف دولت اتحاد جماهیر شوروی مأمور بررسی و کنترل شرایط منطقه میشود. او در جریان تحقیقاتش متوجه نقائص نیروگاههای هستهای و ناکارآمدی دولت در انجام آزمایشهای اتمی میشود. دولت وقت شوروی برای حفظ امنیت و آبروی کشور، لگاسف را در منزلش تحت مراقبت شدید امنیتی قرار میدهد و سالها از برملا کردن نتایج تحقیقات او جلوگیری میکند. لگاسف در زمان خودکشی از سرطان حاصل از تشعشعات اتمی چرنوبیل رنج میبرد. اعترافات لگاسف با برپا کردن سر و صدا در جامعه دانشگاهی و علمی، انتقادات بسیاری متوجه حکومت شوروی میکند تا بالاخره دولت وقت اشتباهات خود را در انجام آزمایشهای اتمی بدون داشتن علم و تجهیزات لازم میپذیرد ولی همچنان منکر نقش حکومت در ایجاد این فاجعهی بزرگ زیستمحیطی میشود و با وجود شواهد و مستندات بسیار، تعداد کشتهشدگان این حادثه را فقط ۳۱ نفر اعلام میکند.
تماشاگر سریال در طی مرور واقعهی چرنوبیل زندگی زوج جوان عاشقی را هم که منتظر آمدن نوزادی به جمع خانوادهشان هستند تماشا میکند. مرد جوان خانواده آتشنشان است و مثل همهی آتشنشانهای فداکار، با آنکه در روز حادثه تعطیل بوده ولی برای کمک به همکاران و مردم به نیروگاه میرود. در ادامه، تماشاگر تأثیر مخرب رادیواکتیو پخششده در هوا را بر او و زندگیاش دنبال میکند. شاید سازندگان چرنوبیل میخواهند با به تصویر درآوردن زندگی این زوج جوان به عنوان جزء کوچکی از جامعهی انسانی، نسبت به اثرات نامطلوب و غیرقابل برگشت آزمایشات اتمی بر زندگی انسانها هشداری جهانی بدهند. تحمیل هزینههای سنگین این آزمایشها و تولید سلاحهای اتمی بر دوش مردم کشورهاست؛ آزمایشات و فعالیتهایی که در نتیجهی یک اشتباه کوچک میتواند عمیقترین و والاترین احساسات بشری یعنی عشق را نشانه بگیرد. زندگی زوج سریال چرنوبیل اشاره به حضور پنهان خطر نابودی عشق در نزدیکی بسیاری از ساکنان کره خاکی است.
اما آنچه سریال چرنوبیل را بیش از فیلمنامهی گیرا، کارگردانی خوب، فیلمبرداری حرفهای و حتی طراحی صحنهی فوقالعادهاش جذاب میکند، موضوع این مجموعهی تلویزیونی است. چرنوبیل فقط در صدد بازگویی یک واقعه تاریخی نیست. هرچند در به تصویر کشیدن دقیق این واقعه مصرّ است ولی موضوع سریال، تقابل قدرت با علم و اندیشه است؛ قدرتی که در حکومتهای توتالیتر با باد کردن حاکمان دیکتاتورش، آنها را مانند بادکنکی از زمین به آسمان میفرستد تا جایی که کسی دیگر را نمیبینند و هیچ صدایی به جز صدای خودشان را نمیشنوند غافل از اینکه با سوزنی ناگهان میترکند و از آن بالا به زمین میافتند و به جز لاشهای از آنها که فقط برای کلاسهای درس تاریخ مفید است چیزی بر روی زمین باقی نمیماند.
حکومت توتالیتر، مانند حکومت اتحاد جماهیر شوروی، سعی در یکسانسازی اتباعش دارد. همه باید مانند آنها فکر و عمل کنند. هر عمل و فکر دیگری محکوم به نابودی است و اقدامی علیه منافع کشور محسوب میشود. علم و اندیشه فقط باید در راستای محکم کردن پایههای این حکومت و پوشاندن خطاهای عمدی و غیرعمدی آنها حرکت کند در غیر این صورت علم نیست و امنیت کشور را به خطر خواهد انداخت. علم و اندیشه وسائل توجیه یا زیبا کردن دستورات حاکمیت است و از خود استقلال فی نفسه ندارد. هدف حکومت توتالیته حفظ حاکمیت است به هر طریقی. حتی کشتهشدن مردم و نابودی سرزمین برای حفظ حاکمیت اهمیتی ندارد. واژگان اخلاق و تعهد در این شکل از حکومت درونتهی و عاری از مفهوم هستند و فقط اجرای آنچه حاکمیت دستور میدهد اخلاقی و متعهدانه محسوب میشود.
در چرنوبیل حزب حاکم اجازه نمیدهد خبر انفجار رآکتور اتمی پخش شود تا زمانی که گردههای رادیواکتیو در آسمان سوئد مشاهده میشود و دنیا زنگ خطر را به صدا درمیآورد. حزب حاکم رأی بر جابجایی سکنه محل نمیدهد زیرا حاکمیت راضی است که همهی انسانها، حیوانات و گیاهان بمیرند ولی دول دیگر به اشتباه آنها و انفجار اتمی نیروگاه چرنوبیل پی نبرند چه که این برای آبروی نظام خوب نیست. دانشمندان مجبورند تعهد علمی را زیر پا بگذارند و برای جهانیان دروغهای از پیش آماده شده توسط حاکمیت را بلغور کنند. و در این گونه سرزمینها، گاهی مردانی نظیر والری لگاسف به دنیا میآیند که هر چند زمانی از دانشمندان و کارگزاران همان حکومت بودهاند ولی مرگ انسانیت آنها را به خودشان برمیگرداند و اعلام حقیقت را بر ماندن در آن شرایط دروغین و ساختگی ترجیح میدهند. او را میتوان شهید دنیای مدرن نامید.
«حقیقت همیشه هست چه او را ببینیم چه نبینیم؛ چه انتخاب کنیم و یا نکنیم. حقیقت اهمیتی به نیازها و خواستههای ما نمیدهد. حقیقت اهمیتی به خواستهی دولتها، ایدئولوژیها و دینها نمیدهد؛ حقیقت همیشه در انتظار شناختهشدن است. این هدیه چرنوبیل است: در حالی که زمانی از بهای حقیقت میترسیدم ولی الان فقط میپرسم بهای دروغها چیست»
از گفتار سریال
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *