ترانهای که نو شد
این نخستین مطلب از سلسله نوشتههایی است که قصد دارم در آنها با نگاهی تحلیلی بهسراغ شکلگیری موج نوی ترانه در ایران بروم و به بررسی ابعاد مختلف برخی از آثار مطرح در این جریان بپردازم. پرداختن به تاریخ درازدامن ترانه و تصنیف در ایران، پیش از پا گرفتن اینجریانِ خاص، در این مقام نمیگنجد و هر اشارهی کوچکی به آن خود نیازمند توضیحی است مفصل. به همین دلیل من بینگاه و بدون ارجاع به ترانهها و تصنیفهای تولیدشده توسط اساتید موسیقی سنتی و تصنیفسازانی که در سالهای پیش یا همزمان با شکلگیری ترانهی نوین فعال بودهاند[۱] و برخی از آنان همچنان هم مشغول فعالیت در این عرصهاند، مستقیم به سراغ همین موج نوی ترانه خواهم رفت.
در اواخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه شمسی، بر اساس نیازهای جامعه و همگام با بسیاری از شاخههای هنری دیگر، جریانی نوگرا در ترانهی ایران آرام آرام پوست انداخت و تازه شد و اعتباری وسیع در میان مردم پیدا کرد. موج نوی ترانه با تکیه بر دانش، بینش و توانمندی عدهی معدودی از کارورزان این عرصه، مسیر خود را از موسیقی سنتی ایران و تصنیفهایی که از اواخر دوران قاجار تا همان سالها ساخته میشد و طرفداران بسیار داشت، و همچنین از موسیقی پاپ بابشده و بیکیفیت روز، جدا کرد و کوشید تا با تولیدات ارزشمند، صدای واقعی مردمی باشد که در جامعهای رو به توسعه و امروزی زندگی میکردند و بهتبع آن دغدغهها و سلیقهشان در ترانه نیز نیازمند تغییرات بنیادی بود.
در آغاز بحث اما لازم میدانم تا به صورت کلی مفهوم ترانه را توضیح بدهم تا هم به روشنی بدانیم از چه مقولهای حرف میزنیم و هم راحتتر بتوانیم تحولات رخداده در اجزاء ترانه را بررسی کنیم. ترانه در تعریف سادهاش، تلفیق کردن شعر و موسیقی به قصد اجرا توسط خواننده است. نه شعر به تنهایی ترانه است و نه موسیقی بدون همراهی کلام ترانه خواهد بود. ترانه نقطهی به هم پیوستن و تلاقی این دو هنر بزرگ از هفت هنر اصلی است که یک شاخهی فرعی به نام ترانه را میسازند. در ادامهی همین تعریف میتوان گفت که ترانه به صورت کلی و بدون در نظر گرفتن عوامل فنی استودیویی که مقولهای تازه و امروزی است، با همکاری یک یا چند آهنگساز (ملودیساز و تنظیمکننده)، شاعر، آوازخوان و مجموعهای از نوازندگان ساخته میشود.
با تکیه بر همین تعریف و با شناخت کلی از چهار رکن اصلی ترانه، میتوان مبحث چگونگی نو شدن و پوست انداختنش در ایران را نیز آغاز کرد، زیرا ترانه به طور مشخص با تغییر سلیقه و نو شدن نگاه و اندیشه این ارکان رخت کهنه را وامیگذارد و لباس نو میپوشد.
۱. شاعر ترانه
شعرِ خلاقانه، عمیق، باکیفیت و بهروز رکنی اساسی و انکارناپذیر در شکلگیری نسل تازهی ترانه در ایران بود. باقی ارکان سازندهی ترانه میکوشیدند به بهترین شکل، شعر آن را پرورانده و بروز بدهند. شعر در موج نوی ترانه، برخلاف شعرهای به کار گرفته شده در موسیقی کلاسیک ایرانی و تصنیفهای نسل قبل، تصمیم به استفاده از زبان شکسته و عامیانه گرفت و کوشید تا با استفاده از این ابزار زبانی، فکر و احساسی تازه و بهروز را به شعر تزریق کند.
نسل جدید شاعرانِ ترانه در اواخر دههی چهل و آغاز دههی پنجاه، بیکم و کاست خود را برآمده از شعر نیمایی و پسانیمایی میدانستند و به همین دلیل دغدغهی نوگرایی در فرم و زبان را داشتند و میکوشیدند شاعران زمانهی خود باشند. آنان در آن سالها به دقت فراز و فرودهای شعر و ترانهی ایران را رصد کردند و یا به صورت خاص با تجربههای ماندگار شاملو و سرودههای پرمغزش با زبان عامیانه آشنا شدند و با اتکا به همین تجربیات کوشیدند در تلاشی دامنهدار و خلاقه، آن زبان آسانفهم را در قالبهای نو و برای بیان مفاهیم اساسی به کار بگیرند.
همچنین نسل جدید شاعران ترانه به خوبی متوجه بودند که با نوع نگاهی که به شعر و زبان در ترانه دارند، نمیتوانند جایی برای بروز خود در موسیقی سنتی و تصنیفسازان نسل قبل، و همچنین موسیقی عامهپسند پاپ پیدا کنند و در نتیجه نیازمند باز کردن راهی تازه هستند. ایرج جنتی عطایی، شهیار قنبری، اردلان سرفراز، مسعود امینی و کمی بعدتر زویا زاکاریان، فرهاد شیبانی، و منصور تهرانی از جمله شاعرانی بودند که هر یک با نگاه و سلیقهای خاص و با دانش و آشنایی کافی از شعر و ترانهی روز جهان پا به این عرصه گذاشتند و تحولی اساسی در این راستا ایجاد کردند.
اما موضوع پراهمیت دیگر در شکل گرفتن ترانهی موسوم به نوین، حضور پررنگ دغدغههای اجتماعی و سیاسی در شعر این ترانهها است. این دغدغهها برای مردم ملموس بودند و حالا میتوانستند آنها را از دهان خوانندگان جوان و در بستر موسیقیای تازه و متفاوت بشنود.
۲. آهنگساز (ملودیساز و تنظیمکننده) ترانه
مشخصهی اصلی آهنگسازان این عرصه شناختشان از موسیقی و ترانهی غربی و تلاش جدیشان برای بومی کردن این موسیقی با تکیه بر شعر بود. پیشگامان این عرصه که خود جزو پیشگامان ساخت موسیقی فیلم در ایران نیز بودند، برای نخستین بار کوشیدند با ساختن ملودیهایی ملموس و پراحساس بر روی شعرهای شاعران نسل تازه، و همچنین سازآرایی آثار با سازها و استانداردهای موسیقی غربی، ایجادکنندهی فضایی باشند که برای شنوندگان ایرانی در عین تازه بودن، قابل لمس، درک و ارتباطگیری باشد. اسفندیار منفردزاده، واروژان، بابک افشار، بابک بیات، حسن شماعیزاده، فرید زلاند، سیاوش قمیشی، تورج شهبانخانی، ناصر و منوچهر چشمآذر از جمله آهنگسازان، ملودیسازان و تنظیمکنندگانی بودند که در طول حدود یک دهه سکان اصلی ساخت موسیقی برای موج نو را بر عهده داشتند.
پیش از ظهور این نسل تازه از آهنگسازان، تصنیفها یا ترانههای فارسیزبان اکثرا بر اساس قواعد موسیقی سنتی و دستگاهی ساخته میشدند که هم با سازهای سنتی ایرانی و هم بعدتر با استفاده از سازهای غربی سازآرایی و اجرا میشدند. آهنگسازان نسل تازه اما برخلاف گذشتگان خود، موسیقی کلاسیک ایرانی و ساختن موسیقی بر اساس قواعد آن را کنار گذاشتند و به صورت کامل به تولید موسیقیای پرداختند که از نظر ساختار ملودی، هارمونی و سازآرایی برگرفته از موسیقی غرب بود. با آغاز این تلاش، ارکستراسیون یا سازآرایی هم معنایی ویژه در این ترانهها پیدا کرد و بزرگانی چون واروژان، منفردزاده و بابک بیات نقشی اساسی و مهم در پیشبرد و گسترش آن در ترانه و همچنین سینمای ایران داشتند. آنها همچنین کوشیدند همگام با ترانهی روز دنیا، از توانمندیها و قابلیتهای انواع سبکهای موسیقی مانند راک، جز، بلوز و غیره در آثار خود استفاده کنند و موسیقیای برای ترانه عرضه کنند که زبانی بینالمللیتر داشته باشد.
۳. آوازخوان ترانه
مهمترین مشخصهی آوازخوانان موج نو ترانه، عدم آشنایی اکثر آنان با موسیقی سنتی و آواز دستگاهی است. بیشتر این ترانهخوانان کارشان را در کاخهای جوانان و بارها و کابارهها، و با بازخوانی ترانههای غربی و روز دنیا آغاز کردهاند. هر یک عضو گروههای کوچک و بزرگی بودهاند که ترانهی غربی اجرا میکردند و به دلیل همین سابقه و آشنایی توانستند به خوبی اجراکنندهی ملودیهای متفاوتی باشند که آهنگسازان نسل تازه در اختیارشان میگذاشتند. فرهاد، فریدون فروغی، ابی، داریوش، گوگوش، ستار، رامش و دیگر خوانندگان این نسل، همگی در سالهای آخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه مشغول خواندن در کابارهها و کاخهای جوانان بودند که یکی یکی توسط آهنگسازان کشف شده و برای خواندن ترانههای نو دعوت میشدند. به این ترتیب آنها آرام آرام اسم و رسم و هوادارانی پیدا میکردند و به صداهایی رسا برای شاعران و آهنگسازان این جریان که مغزهای متفکر و اصلی سازندهی آثار بودند تبدیل میشدند.
۴. نوازندگان ترانه
در این عرصهی تازه، نوازندگان سازهای گوناگون هم بیشتر جوانانی دلبستهی موسیقی غرب بودند که سازهای غربی مینواختند و در ارکسترهای رادیو و تلویزیون یا در ارکسترهای کوچک و بزرگ و نوپای دیگر مشغول نوازندگی بودند. برخی نیز در ارکسترهای جمعوجور خوانندگان نامبرده، در همان کابارهها و بارهای شهرهای بزرگ ایران ساز مینواختند. این نوازندگان هم به خاطر آشناییشان با موسیقی و ترانهی غربی، بهخوبی میتوانستند همکاران مناسبی برای آهنگسازان این عرصه در بخش سازآرایی و ارکستراسیون ترانهها باشند و به همین دلیل، باز هم از طریق آهنگسازان کشف و برای نواختن در این آثار فراخوانده میشدند. بد نیست بدانیم که جامعهی نوازندگان سازهای غربی برای ترانه، در آن روزها جامعه چندان بزرگی نبوده است و حتی در میان آنها نوازندگان غیرایرانی متعددی هم به چشم میخورد که در بسیاری از ترانههای نامآشنا ساز زدهاند.
این تغییر سلیقهی اساسی و نو شدن نگاه در میان کارورزان فعال در چهار رکن اصلی ترانه، و البته فضای حاکم بر جامعهای که بستری مناسب را برای تحول در عرصههای هنری ایجاد میکرد، ریشههای اصلی پاگرفتن جریانی جدی به نام موج نو ترانه در ایران شد.
در مطلب بعدی نگاهی خواهم انداخت به دو ترانهی «قصهی دو ماهی» و «مرد تنها» (رضا موتوری) که از نخستین و مهمترین ترانههای تولیدشده در این عرصهاند.
پانوشتها:
[۱] برای نمونه میتوان به آثار شاخص آهنگسازانی چون ابوالحسن صبا، روحالله خالقی، مرتضی محجوبی، حسین یاحقی، محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، و شاعرانی چون معینی کرمانشاهی، اسماعیل نواب صفا، پرویز خطیبی، بیژن ترقی، رهی معیری، تورج نگهبان، و آوازخوانانی چون قمرالملوک وزیری، بنان، دلکش، مرضیه، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، پریسا، هایده و بسیاری دیگر اشاره کرد.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *