بیژن عبدالکریمی؛ از ناسیونالیسم شیعی تا نژادپرستی
پروژه فکری-سیاسی بیژن عبدالکریمی به گفته خودش در عبارت «ایران شدن ایران» خلاصه میشود. هدف از این پروژه توسعه و دموکراسی است و عبدالکریمی نقش دو نهاد را در آن محوری میداند: «دولت و بازار».[۱] از نظر او دموکراسی وابسته است به «دولت متمرکز قوی که میتواند از کیان کشور و مرزهایش دفاع کند و جلوی آشوب و آنارشیسم را بگیرد» و «تنها [دولت] بتواند از قدرت و زور استفاده کند».
عبدالکریمی معتقد است که ما این دولت قوی را داریم و «برای آزادی به آن نیاز داریم و باید حفاظتش کنیم» اما فاقد نظارت بر این دولت قوی هستیم.[۲] اینجاست که عبدالکریمی «نهاد بازار» را بهعنوان گمشده دموکراسی ایرانی مطرح میکند. از نظر او «مکانیزم بازار» است که قدرت سیاسی را کنترل میکند:
منظور از بازار معنای هگلی-مارکسیِ آن است یعنی نوعی مناسبات کالایی برقرار شود که از طریق آن قدرت توزیع شود و افراد به اندازه نقشی که در تولید کالا دارند از قدرت برخوردار شوند. ما چنین بازاری نداریم. روابط اقتصادی در جامعه ما روابط صنایع دستی و کشاورزی است و مناسبات جدید نداریم. و چون چنین بازاری در کشورهای آسیایی وجود ندارد اینها آزادی هم به معنای جوامع غربی ندارند.[۳]
در نقل قول بالا، کلیشههایی میبینیم که دموکراسی و آزادی را با دولت قوی و بازار ارتباط میدهد؛ کلیشههایی که در محافل آکادمیک بهطور جدی مورد نقد قرار گرفتهاند. او حتی دیدگاه توصیفی ماکس وبر را درباره این واقعیت که زور در انحصار دولت است، همچون گزارهای تجویزی به کار میبرد. بحث رابطه گسترش بازار و دموکراسی و آزادی هم از مباحثی است که امروزه کمتر متفکری به این شکل خطی آن را به کار میبرد.[۴] نمونهی برجستهای همچون چین از مصادیق نفی چنین رویکرد خام و کلیگرایانهای است. کلیشه ارتباط «دولت متمرکز» با دموکراسی هم با این همه مثال در جهان دموکراتیکِ غیر متمرکز ضرورتی به توضیح بیشتر ندارد.
عبدالکریمی با اینکه استاد فلسفه است اما به سادگی آشوب و آنارشیسم را مترادف هم به کار میگیرد که شنیدنش از زبان یک فیلسوف شگفتانگیز است. یا مدعی است که «بزرگترین موضوع فلسفهی سیاسی در دوران مدرن این است که چگونه میتوان «وحدت را در عین کثرت» و «کثرت را در عین وحدت» تحقق بخشید» در حالی که مشخص نیست این ادعا بر چه مبنایی استوار است.[۵] او حتی مفهومی مانند آزادی را از معنای مدرن سیاسیاش خالی میکند و با مطرح کردن اینکه آزادی فقط سیاسی نیست و «اتفاقی است که باید در جانها رخ دهد» آزادی را مقید به دریافتی میکند که اقتدارگرایانه و نخبهگرایانه است و به رویکرد حاکمیت در بحث آزادی نزدیک است.[۶]
با این همه، منطق عبدالکریمی را تا انتها پیش ببریم. اگر مقوم دموکراسی فرماسیونی است بر مبنای دولت متمرکز قوی و نهاد بازار، و اگر دولت متمرکز قوی را در اختیار داریم، چگونه عبدالکریمی میخواهد نهاد بازار را ایجاد کند؟ پاسخ تلویحی او رجوع به «دولت متمرکز قوی» است یعنی ارجاع به نیروهای گفتمان انقلاب که با توافق با آنها نهاد بازار امکان تحقق یابد؛ به سخن دیگر، بازگشت به رویکرد ارادهگرایانه. با این که عبدالکریمی نافی ارادهگرایی، یعنی نقش اراده انسانها در تغییر تاریخی است، با دعوت به «توافق» با حاکمیت عملا کار خودش را هم نفی میکند و مشخص نیست سخنان و نقدهای عبدالکریمی چه جایگاهی در این فرایند ماشینی-ساختاری-غیر ارادی دارد.
از ناسیونالیسم شیعی تا نژادپرستی
عبدالکریمی میخواهد که دغدغه «وطن و نظام» یکی تلقی شود و جامعه در همراهی با قدرت سیاسی در برابر «نظام سلطه» بایستد.[۷] برای چنین وحدتی او خواستار «حذف اپوزیسیون» و گرایش به حاکمیتی است که «در همین خاک است و ساختاری ساخته از دل خود ما دارد […] و این خام اندیشی است که ما فکر کنیم از نابودی ما لذت میبرد».[۸] این تلقی از حاکمیت را باید در کنار دو دیدگاه دیگر عبدالکریمی بررسی کرد تا دقیقتر مشخص شود چرا او «با قدرت» بودن را بهعنوان پروژه اصلیاش برگزیده است.
او بدون توضیحی مدعی است که انقلاب پدیده قرون گذشته است و «تا نیم قرن آینده» انقلابی رخ نمیدهد و ما تنها شاهد شورشهایی اجتماعی خواهیم بود. او میافزاید از آنجایی که این شورشها میتواند مورد بهرهبرداری قدرتهای جهانی علیه ایران قرار گیرد، ممکن است باعث شود که «ایران عزیز چند پاره گردد» یا «حوادث تلخ و خونبار آشوبهای سالهای ۹۶ و ۹۸ تکرار گردد و در این صورت نیروهای انقلابی و بچههای بسیج و سپاه ما در برابر مردم بهخصوص مردم محروم و مستضعف قرار گیرند و منجر به کمتر شدن ارزش نیروهای انقلابی در چشم مردم و جامعه گردد».[۹] نگرانی عبدالکریمی نه سرکوب و کشتار مردم معترض بلکه «کمتر شدن ارزش نیروهای انقلاب» است. چنین رویکردی کاملا هماهنگ با کلیت فکری او در پروژه اقتدارگرایانه و فاشیستی ایران شدن ایران است.
وحدت با حاکمیت سیاسی کاملا با دو پایه اصلی پروژه «ایران شدن ایران» عبدالکریمی انطباق دارد: رویکرد ناسیونالیستی باستانگرا و عظمتطلبانه، و رویکرد شیعی.
مسیر فکری عبدالکریمی مسیر ناسیونالیستهای باستانگرا است (با تفاوت اندکی به دلیل دخالت پارامتر شیعهگرایی). او با به کار بردن عبارت «ما یک ملت بزرگ تاریخی هستیم» مفهوم «ملت» را نه به معنای مدرن آن که به معنایی دلبخواهانه به کار میگیرد.[۱۰] به کار بردن اصطلاحاتی چون «ایران بزرگ فرهنگی»، «فرهنگ پاک و اهورایی نوروزی»، و «فرهنگ بزرگ و اصیل» را باید در ارتباط با خصلت ناسیونالیستی و عظمتطلبانه پروژه عبدالکریمی فهمید.[۱۱]
عبدالکریمی همچنین پروژه «ایران شدن ایران» را ذیل «توسل به امام حسین» مطرح میکند؛ آمیزشی میان ناسیونالیسم ایرانی و مذهب شیعه. او حسین را «عامل نگهدارنده برای امت و ملت کردن جامعه ایرانی» و «روح وجدان تاریخی ایرانی» و «یکی از چسبها برای ملت ماندن ما و یکی از مظاهر افتخار ملی» میداند و از این منظر روشنفکران چپگرا را مورد نقد قرار میدهد.[۱۲]
نگاه ذاتباورانه و فخرفروشانهی عبدالکریمی درباره مفاهیمی مبهم و ناسیونالیستی مانند «مؤلفههای بنیادین خرد ایرانی» یا «روح جمعی ایرانیان» سرانجام تالی نژادپرستانهاش را بروز میدهد: «اسلام […] در روح و فهم ایرانی […] با فهم سامی فرق دارد. از این روست که بنیادگرایی در معنای خشنی که در اعراب هست، در ایرانیها خیلی رقیق است.»[۱۳]
تکثر زبانی و وحدت ملی؛ پاشنه آشیل عبدالکریمی
به کار گرفتن فرمول شناختهشدهای که حاکمیت در استفاده از آن مهارت بلامنازع دارد برای ورود به تکثر زبانی به خوبی گویای پیروی عبدالکریمی از ساختارهای فکری مسلط است. او ابتدا در روندی کلیشهای به حق تکثر زبانی تا حدودی اعتراف، اما بلافاصله با گذاشتن شرطی آن را محدود به مصالح ملی یا مصلحت قدرت مستقر میکند.
او در گفتگو با شط رادیو ابتدا تأیید میکند که حق طبیعی انسانهاست که به زبان مادریشان تکلم کنند (نه اینکه آموزش ببینید) اما بلافاصله میافزاید «اما وقتی در شرایط تاریخی قرار دارید که نظامی بر اساس ارزشهای انقلاب روی کار آمده و دايما این احساس را دارد و این احساس هم بیوجه نیست که قدرتهای جهانی میخواهند این انقلاب و این نظام را سرکوب کنند، […] یکی از راههایی که قرار است این کشور را تکه تکه بکنند، قومگرایی است.»[۱۴]
عبدالکریمی درحالی مفهوم «قومگرایی» را به کار میبرد که این مفهوم ساخته و پرداخته گفتمان مسلط در ایران برای تحکیم سلطه مرکزگرایانه است که فیلسوفی مدعی مفهومسازی، آن را بدون نقد به کار میگیرد. او خطاب به مجری شط رادیو که از شهروندان عرب است میگوید «مطمئنا شما خواهان جدایی از این کشور نیستید» و بلافاصله رویکرد اقتدارگرایانه و نخبهگرایانهی خود را بروز میدهد و خواستار مطرح شدن مسئله زبان مادری در محافل آکادمیک و فضای اجتماعی سالم میشود. او رسما خواستار «سیاستزدایی» از بحث زبان مادری میشود تا این موضوع «در یک فضای محبتآمیز» مطرح شود که معنایی جز پیروی از منطقه قدرت مستقر ندارد.
عبدالکریمی که از موضعی پدرانه در پی حل مشکل تکثر زبانی است، میافزاید:
توجه داشته باشید که زبان فارسی در طول تاریخ ما جایگاه ویژهای دارد. چنین توجهی به زبان فارسی نه به دلیل نژادپرستانه و اینکه زبان فارسهاست و نه برای تحقیر ترکها و کردها و بلوچها و عربها است بلکه بهعنوان یک فکت تاریخی است. […] زبانهای محلی خیلی زیباست […] من اینها را فرصت تلقی میکنم منوط به اینکه وحدت ملی ما را به خطر نیندازد.[۱۵]
این رویکرد عبدالکریمی که ظاهرا میخواهد تاریخی جلوه کند، کاملا ضد تاریخی است و از منظر به کار بردن عنوان «محلی» برای زبانهای غیر فارسی تحقیرکننده و تقلیلگراست. او رسمی شدن زبان فارسی را در کنار ممنوعیت زبانهای دیگر کاملا به یک عنصر میراثگرایانه فرهنگی ارجاع میدهد تا از آن سیاستزدایی کند؛ رویکردی که با کلیت شاکله فکری عبدالکریمی همخوانی دارد.[۱۶]
جایگاه عبدالکریمی در فضای روشنفکری ایران
بیژن عبدالکریمی در طیف راستگرای روشنفکران ملی مذهبی بهعنوان یک «ناسیونالیست-شیعیست وحدتگرا-توسعهگرا» جای میگیرد که وفاق اجتماعی را بنیان رویکرد سیاسی خود قرار میدهد و اساسا راه حلش برای خروج ایران از بن بست کنونی، توسل به قدرت حاکم است.
در افکار عبدالکریمی تمامی ویژگیهای یک ناسیونالیست را که عظمتطلبانه به تاریخ ایران، به زبان فارسی، به کوروش و دیگر عناصر تاریخی نظر دارد میتوان مشاهده کرد. در این افکار جز تکرار دیدگاههای کلیشهای ناسیونالیستی یک قرن اخیر اساسا هیچ گونه صورتبندی تئوریک خلاقانهای هم دیده نمیشود. از سوی دیگر عبدالکریمی یک شیعهگراست که تثبیت و تداوم ناسیونالیسم ایرانی را در تقویت شیعهگرایی میداند و شیعهگرایی را مقوم ملتسازی ایرانی. عبدالکریمی همچنین وحدتگراست و به همین دلیل در کنار قدرت مستقر میایستد و هراسی آشکار از هر گونه تضاد و مبارزه سیاسی دارد و مخالف رویکردهای چپگرایانه است. او همچنین توسعهگراست و توسعه و گسترش بازار مدرن را حلال مشکلات میداند (رویکردی که با گرایش حکومتی به نوعی نئولیبرالیسم در ایران مرتبط است).
در وضعیتی که راستگرایی در فضای جهانی غالب است و ناسیونالیسم مهمترین عنصر سیاسی دوران ماست و از سوی دیگر آلترناتیو سیاسی برای برونرفت ایرانیان از وضعیت بنبست سیاسی کنونی وجود ندارد، شگفتآور نیست که یک ناسیونالیست-شیعیستِ وحدتگرا-توسعهگرا در فضای رسانهای بیش از گذشته مطرح میشود.
مراد از «ایران» در این رویکرد حاکمیت مستقر است، و تضعیف حاکمیت مستقر به معنای تضعیف ایران. به همین دلیل در نگاه عبدالکریمی دولت مهمترین عنصر کشور شدن است. او اظهار میکند که ما این مؤلفه یعنی دولت مقتدر را داریم بدون آنکه بگوید این دولت سرکوبگر چگونه اقتداری دارد و مشروعیت این قدرت کجاست؟ از اینجاست که پروژه «ایران شدن ایران» عبدالکریمی عملا به پروژه «فاشیستی شدن ایران» بدل میشود. زمانی که کلیت یک پروژه در خدمت مشروعیتبخشی و نزدیکی به قدرت حاکم و نیروهای آن باشد و از تمامی نیروهای سیاسی در جامعه، روشنفکران، اتنیکها یا ملیتها، زنان، فقرا و حذفشدگان، کارگران، به ناحق بهزندانافکندهشدگان و قربانیان بخواهد برای «ایران شدن ایران» همه مطالباتشان را کنار بگذارند یا مراقبت کنند که به این پروژه آسیبی نرسد، عملا «ایران شدن ایرانی» در میان نمیماند چرا که ایران به مفهومی انتزاعی فراتر از انسانهایی که هر روز در رنج و زجر زندگی میکنند بدل میشود. این رویکردی فاشیستی در خدمت کیش قدرت است و از این منظر است که افکار و ایدههای بیژن عبدالکریمی را باید از رویکردهای خطرناک ناسیونالیستیای طبقهبندی کرد که در خدمت استمرار وضع موجودند.
پینوشتها:
[۱] «سخنرانی بیژن عبدالکریمی: واکاوی نامه مصطفی رحیمی به آیت الله خمینی»، ایران تماشا، ۵ سپتامبر ۲۰۲۱.
[۲] همان.
[۳] همان.
[۴] اساسا رابطه بازار و دموکراسی و آزادی امری بدیهی نیست. اکسل هونت، فیلسوف آلمانی، در کتاب حق آزادی؛ بنیادهای اجتماعی زندگی دموکراتیک و تیمو یوتن در مقاله «آیا بازار بستر آزادی اجتماعی است؟» این ایده را نقد کردهاند.
[۵] کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی، ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۱.
[۶] عبدالکریمی مینویسد: «آزادی صرفاً مقولهای سیاسی نیست و اگر این اتفاق در «جانها» رخ ندهد در بیرون چیزی جز هیاهو نخواهد بود. آزادی «جانهای آزاده» امکانپذیر است، و این تنها و تنها در پرتو حکمت و فلسفه و تفکر ممکن خواهد بود.» (کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی، ۶ سپتامبر ۲۰۲۱.)
[۷] عبدالکریمی در گفتوگویی با اعتمادآنلاین میگوید: «امروز هر کس که دغدغه وطن دارد، دغدغه نظام هم دارد و برعکس.» و ادامه میدهد: «باید از جامعه انتظار داشت که روی غیرت و حمیت آمادگی داشته باشد تا در کنار قدرت سیاسی در برابر نظام سلطه بایستند.» (نقل از «بیژن عبدالکریمی: کوتولههای سیاسی آبروی نظام را میبرند»، فرارو، ۵ مرداد ۱۳۹۸)
[۸] کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی، ۲۷ آوریل ۲۰۲۱.
[۹] کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی، ۳۱ ژانویه ۲۰۲۱.
[۱۰] کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی، ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۱.
[۱۱] کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی، ۲۰ مارس ۲۰۲۱.
[۱۲] «به نام مقابله با استبداد دینی، [چپگرایان] میخواهند یکی از مظاهر بزرگ مبارزه با استبداد دینی (امام حسین) را از وجدان جمعی ایرانیان حذف کنند […]. چپگرایان پایبندی ملی به ارزشها و فرهنگ کشور را به منزله تأییدی بر فجایع موجود و همسویی با قدرت سیاسی موجود تلقی میکنند.» («بیژن عبدالکریمی: روشنفکران چپگرا به نام مبارزه با ظلم، ظلم بزرگی به ایران میکنند»، ایسنا، ۳۰ مرداد ۱۴۰۰)
[۱۳] کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی، ۲۱ اوت ۲۰۲۱. این رویکرد عبدالکریمی برگرفته از ایده علی شریعتی در کتاب «بازشناسی هویت ایرانی اسلامی» است.
[۱۴] کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی، ۳۰ آوریل ۲۰۲۱.
[۱۵] همان. متون عبدالکریمی درباره تکثر زبانی از نظر واقعیتآزمایی پر از اشتباهات گوناگون است مثلا در مورد هند ادعا میکند که این کشور یک زبان رسمی دارد در حالی که هند چند ده زبان رسمی دارد.
[۱۶] عبدالکریمی میافزاید: «من از همه عزیزانی که حساسیتهای قومی و زبانی دارند بهعنوان یک معلم استدعا میکنم که امروز مسئله اصلی ما ایران شدن ایران است […]. اما متوجه باشیم که خداینکرده آسیبی به موجودیت کشور نرسد.» عبدالکریمی همچنین مطلبی از هادی معصومی زارع را که خواستار «هضم قوم عرب در هویت جدید امتگرای ایرانی» است و اتهامات خطرناکی چون «رشد شارپی وهابیت با کمکهای مالی خارجی» را مطرح کرده، در کانالش منتشر کرده است که نشان از غلظت رویکرد ناسیونالیستی یکسانساز در افکار عبدالکریمی دارد.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *