
جوی (Joy): قاچاق جنسی در قلب اروپا
در چند سال گذشته مراکز آموزشی و روستاهای نیجریه چندین بار هدف حمله گروههای مسلح قرار گرفته که در جریان آن افراد مسلح صدها جوان و نوجوان، به ویژه دختران را ربودهاند. ۹ خرداد ۱۴۰۰، رسانههای جهان از حمله یک گروه مسلح به مدرسهای در شهر تگینا و ربودهشدن دویست دانشآموز این مدرسه خبر دادند. چند ماه قبلتر، حدود سیصد دختر نوجوان از دبیرستانی در استان زامفارا ربوده شدند. در سال ۱۳۹۳ هم، گروه تروریستی بوکوحرام با حمله به یک مدرسه دخترانه، ۲۷۶ دانشآموز را به گروگان گرفت.
برای دختران نوجوان نیجریهای تنها راه گریز از این مهلکه، مهاجرت و پناهبردن به سرزمینی دیگر است و اروپا، سرزمین آرامش و آرزوهای بزرگ، نزدیکترین و نخستین منزلگاه به نظر میرسد. اما در واقعیت، این دختران با مهاجرت از دام آدمربایان به دامان قاچاقچیان انسان میافتند. فیلم جوی (۲۰۱۸)، ساختهی سودابه مرتضایی، تصویر اروپا از نگاه این دختران است: اروپایی عجیب و غیرمهماننواز که با آنچه ما میشناسیم متفاوت و نیازمند نگاهی مجدد است.
مرتضایی، فیلمساز ایرانیتبار ساکن اتریش، در یک خانواده مهاجر ایرانی در آلمان به دنیا آمد. او دوران کودکی و نوجوانی را در وین و تهران گذراند. شاید عدم سکونت طولانی در یک کشور و رفت و آمد بین ایران و اتریش موجب شده تا مقوله مهاجرت به یکی از مهمترین درگیریهای ذهنی او و اصلیترین موضوع دو فیلم بلندش تبدیل شود. نخستین اثر بلند سینمایی مرتضایی با عنوان ماکوندو به مهاجرت یک پسربچه چچنی و خانوادهاش به اتریش و مشکلاتی که این خانواده برای پذیرش پناهندگی با آن دست به گریبان است، میپردازد. جوی نیز که دومین فیلم بلند اوست داستان گروه دیگری از مهاجران را روایت میکند. در این فیلم گوشهای از زندگی زنان مهاجر نیجریهای را میبینیم که شبها به عنوان کارگران جنسی در خیابانهای وین، پایتخت اتریش مشغول به کارند. دختران نوجوان نیجریهای برای فرار از فقر و قتل در کشورشان به کشوری جهان اول پناه آوردهاند اما برای پذیرفتهشدن راهی طولانی در پیش رو دارند. آنچه شنیدن داستان را سختتر میکند این نکته است که زمان پذیرفتهشدن این مهاجران در کشور جدید و آغاز رهاییشان از خیابانها مقارن با پایان دوران پر از آرزو و شادی جوانیشان است.

نخستین نمایش جوی در فستیوال فیلم ونیز ۲۰۱۸ بود که با کسب دو جایزه مورد توجه منتقدین و تماشاگران قرار گرفت و با نگاه تازهای که به مقوله زنان دارد به عنوان اثری فمینیستی از آن حمایت و ستایش شد. این فیلم پس از فستیوال ونیز حضور فراوانی در جشنوارههای جهانی داشت و برنده جایزه بهترین فیلم فستیوال لندن شد. در سال ۲۰۱۹، جوی به عنوان نماینده اتریش در اسکار معرفی شد اما با اینکه از آن به عنوان یکی از بختهای دریافت اسکار خارجی نام میبردند، آکادمی اسکار، فیلم را به دلیل استفاده بیش از حدّ مجاز از کلمات انگلیسی از بخش رقابت فیلمهای خارجی اسکار ۲۰۲۰ حذف کرد.
فیلمِ مرتضایی داستان یک زن جوان نیجریهای به نام جوی را روایت میکند که در چرخه قاچاق جنسی گرفتار شده است. او که ناچار به تأمین خرج خانوادهاش در نیجریه است و میخواهد زندگی بهتری برای دختر کوچکش در وین درست کند، برای پرداخت بدهیاش به «مادام» شبها در خیابانها کار میکند. وقتی مادام به او دستور میدهد تا پِرِشِس، دختر نوجوان تازهوارد نیجریهای را که هنوز نمیخواهد سرنوشتش را بپذیرد، آمادهی کار کند، جوی برای اولین بار تلاش میکند تا نقش خود را در این سیستم بیرحم استثمارگر درک کند.
فیلم با مراسمی آیینی-مذهبی در روستایی در نیجریه که یک جوجو −روحانی یا کشیش روستا− آن را اجرا میکند، آغاز میشود. در این مراسم، پِرِشِس را میبینیم که سوگند میخورد هر مبلغی را که قاچاقچی بخواهد، به او بپردازد و هیچزمان به پلیس گزارش ندهد که به عنوان برده جنسی قاچاق شده است. جوجو به پِرِشِس یادآوری میکند اگر توافق را برهمبزند و به پلیس اطلاع دهد اتفاق ناگواری مانند مرگ یا بیماری از آسمان برای او و خانوادهاش رخ خواهد داد و یا اینکه به کشورش بازگردانده میشود. برای حفاظت دختر از بلاهای آسمانی، جوجو خروسی را در برابر چشمان دختر مُثله میکند. به باور عامه، خروس نویددهنده روشنایی در برابر تاریکی است و خون او دختر را از شیاطین که جایگاهشان تاریکی است، حفظ خواهد کرد. این صحنه یادآور آیین کهن قربانی است که در آن دختران باکره، زنانگی خود را پیشکش اربابان مذهب میکردند تا خانوادهشان حفظ شود.
برای دختری که در نیجریه متولد شده، ترس از جوجو واقعی است. گرچه بیشتر مردم نیجریه مسیحی یا مسلمان هستند ولی در فرهنگی بزرگ شدهاند که ترس از جوجو و سرپیچی از خواستههایش با زندگی آنها عجین شده است. این دختران از کودکی داستانهای افرادی را شنیدهاند که به دلیل عدم اطاعت از دعوت جوجو، جان خود را از دست دادهاند. آیین جادویی جوجو بخش بزرگی از سیستم قاچاق دختران در نیجریه است و این امکان را به قاچاقچیان میدهد تا بیشترین بهرهکشی را از دختران بکنند. هر زمان اتفاق بدی برای یکی از اعضای خانواده دختری رخ دهد، قاچاقچیان آن اتفاق را به قدرت ماورایی جوجو نسبت میدهند و دختر را موجب این حادثه میدانند زیرا دختر با دیرکرد در پرداخت بدهی یا نداشتن درآمد کافی از خیابان و حتی فقط فکر زیر پا گذاشتن سوگند، موجب بروز چنین تلخکامیای در خانوادهاش شده است.
مرتضایی آن بخش از باورهای سنتی یا عامهای را که از آیینهای باستانی نشأت گرفته و به مرور جایگزین اعتقادات مذهبی شده، عاملی مهم در استثمار جنسی زنان در جوامع مختلف میداند. کارکرد جوجو در فیلم، نمایندگی مذهب در جهت مشروعیت بخشیدن به چرخهی قاچاق دختران است. جوجوها سوپاپ اطمینانی برای تاجران انسان هستند تا بدون هیچ ترس و نگرانی به قاچاق دختران و اجبار آنها به تنفروشی مشغول باشند. سودابه مرتضایی در فیلم دیگرش به نام در بازار سکس (۲۰۱۰) با دستاویز قرار دادن موضوع «مُتعِه» یا ازدواج موقت در مذهب شیعه، نقش باورهای مذهبی در بهرهگیری جنسی از زنان در ایران امروز را به تصویر کشیده است.

مرتضایی باور به مراسم و آیینهای گذشته را منحصر به نیجریه یا کشورهای غیر اروپایی-آمریکایی نمیداند. او در سکانسی از فیلم، دوربین خود را به سوی اروپای مدرن برمیگرداند و مردمی را نشان میدهد که بدون شناخت از چرایی این آیینها به پاسداشت آنها مشغولند. جوی به همراه پِرِشِس در کافهای مرزی منتظر یک قاچاقچی انساناند تا پِرِشِس را برای تنفروشی به ایتالیا ببرد. پِرِشِس نمیخواهد به کار جنسی تن بدهد و نگران آینده است. در همین حین چند نفر، یکی در لباس اسقفان و بقیه به شکل دیو، به کافه وارد میشوند و با حرکاتی آیینی و خواندن کتاب مقدس به اجرای مراسمی فولکوریک مربوط به نیکلاس مقدس میپردازند. در پایان، حاضرین با دادن اعانه به اسقف، گروه را برای اجرای این مراسم در سال آینده تشویق میکنند. اما پارادوکس این صحنه آنجاست که در باورهای مذهبی اروپاییان، نیکلاس قدیس ناجی روسپیان بوده است. داستانی از نیکلاس مقدس روایت شده که او سه دختر را که از طرف پدرشان برای بهدست آوردن پول مجبور به تنفروشی شده بودند، با پرداخت پولی نجات میدهد. اسقف (نماد شناختهشدهی مذهب رسمی در اروپا) داستان نیکلاس مقدس را برای مردم در کافه نقل میکند در حالیکه در همان محل دو زن رنگینپوست نشستهاند که برای امرار معاش و به دست آوردن آزادیشان مجبور به تنفروشی در اروپا هستند.
آنچه مرتضایی را به ساختن فیلم جوی ترغیب کرد، دیدن چرخهی باطل استثمار زنان توسط زنان بود.[۱] زنانی که قبلاً خودشان قربانیان قاچاق جنسی بودهاند، امروز تبدیل به استثمارگرانِ جنسیِ دختران تازهوارد نیجریهای شدهاند. قدرت و سیستم مردسالارانه، زنان را به رقیب و دشمن هم تبدیل کرده است. یکی از تکاندهندهترین صحنههای فیلم، سکانس تجاوز به پِرِشِس است. او که تازه به وین رسیده، با التماس به مادام میگوید حاضر به هر کار سخت دیگری هست جز تنفروشی. مادام به دو دستیارش دستور میدهد تا به پِرِشِس تجاوز کنند تا مقاومتش شکسته شود و کار در خیابان برایش راحت و قابل پذیرش شود. به نظر مادام، این عمل بخشی از آموزش دختران برای کار جنسی در خیابان است. او چنان غرق در این سیستم شده که شغل دیگری خارج از آن برایش قابل تصور نیست. او میگوید: این تنها شغل ما در اروپاست!
از دریچه دوربین مرتضایی، آیندهای برای این دختران وجود ندارد. آنهایی که بخت یارشان است آیندهشان در «مادام»شدن متصور است و در غیر اینصورت همچنان باید زیر نظر مادام به کارگری جنسی در خیابانهای شهرهای بزرگ اروپا مشغول باشند. به گفتهی سودابه مرتضایی، هدف او از ساختن این فیلم ایجاد حس همدلی در مخاطب است تا مخاطب او درک کند که این زنان از کجا آمدهاند و چرا چنین کاری را انجام میدهند.
پینوشتها:
[۱] مصاحبه با سودابه مرتضایی در ونیز، Europa Cinemas، سپتامبر ۲۰۱۸.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *