۲۱. محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی در مهرماه ۱۳۱۸ در کدکن یکی از روستاهای نیشابور به دنیا آمد. هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از پدر و مادرش خواندن و نوشتن آموخت. فارسی و مقدمات عربی را در حد جامعالمقدمات از پدرش فرا گرفت. بعد به حوزه علمیه خراسان رفت و فقه، کلام و اصول خواند.
آمد و شد شفیعی کدکنی به حوزههای علمیه ۱۵ سالی طول کشید. بعد از آن به پیشنهاد دکتر علیاکبر فیاض به دانشگاه فردوسی مشهد رفت و زبان و ادبیات فارسی خواند. دکترایش را در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت.
شفیعی کدکنی از نوجوانی شعر میسرود. با این همه، با وجود شعرهای ناب و نغزی که سروده، مرجعیت او در نقد شعر برتر از جایگاه او در شاعری است. عبدالحسین زرینکوب در مطلب کوتاهی که برای سفرنامه باران: نقد و تحلیل اشعار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی نوشته است میگوید: «حق آن است که کمتر دیدهام محققی راستین در شعر و شاعری هم پایهای عالی احراز کند و خرسندم که این استثنا را در وجود آن دوست عزیز کشف کردم.»
محمدرضا شفیعی کدکنی در تحلیل شعر مدرن ایران میگوید: «تمام تحولات و بدعتها و بدایع شعر مدرن ایران تابعی است از متغیر ترجمه در زبان فارسی. آنچه شعر اخوان و فروغ و سپهری و شاملو را در نمایشگاه بینالمللی شعر جهان به حدی رسانده است که مایه سرشکستگی ما ایرانیان نباشد، همین پیوندی است که زبان فارسی، در شعر اینان، با جهان شعری مغرب زمین برقرار کرده است.» (با چراغ و آینه، ص۲۵)
یکی از اشعار او که در ذهن جامعه ماندگار شده، «سفر به خیر» از مجموعه در کوچه باغهای نشابور است:
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *