مهمانی پنبه
مادربزرگ پنبه از راه دور به دیدن آنها آمده بود و همهی بچههای کلاس لیلی در خانهی آنها دعوت داشتند. شبدر ولی خوشحال نبود چون پیراهن گلدار مورد علاقهاش برایش کوچک شده بود و نتوانسته بود آن را برای مهمانی پنبه بپوشد و فراموش کرده بود هدیهی مادربزرگ پنبه را از خانه بیاورد. اما باران فکر خوبی داشت. با فکر خوب باران، شبدر لباس گلداری به تن داشت و هدیه قشنگی در دستش.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *