یاد، فصل ۳
در خواب راه میرود پایم - ناهید کبیری
باران هنوز میبارید
ناهید کبیری
گوشههای چتر شکسته بود
اریب تند آب
از حجم تنهاییام
به سوی جاذبههای خیس لایههای زمین
فرو میرفت
و ماه
در ذهن پریشان آسمان
تصویر مات و منجمدی داشت
مثل سنجاقک بیجان لاغری که آن روز صبح
به حلقههای پرده حمام گیر کرده بود.
گفتم
تو نگران آفتاب نباش
رویاها را در جیبهایم پنهان کردهام.
شرح مجموعه:
در این برنامه اشعار شاعران معاصر ایرانی با مضمونهای امیدبخش و صلحآمیز در جهت داشتن دنیای بهتر و زیباتر در قالب انیمیشن به تصویر کشیده میشوند.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *