شُکر - سارا افضلی
خورشید در تدارک فرداست
که من برای پیراهن روز تولد.
این روزها در آستانهء در مینشینم
و کوک میزنم
و آسمان میپایدَم.
نخی آبی
و گرهی کور در انتهای آب.
تمام سطح پارچه را رود پر میکند.
کوهها از لابهلای چینها سر بیرون میآورند.
پرندهها اوج میگیرند.
و درخت ایستاده، آواز میخواند.
من میان تمام شاخهها، ابرها، دشتها، نهرها،
کوهها
کوک میزنم.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *