اتوبوس
۱۰. نقاش
توی اتوبوس نشسته بودم که یه دختری سوار شد. یه عالمه وسیلههای مختلف و یه ساک گندهی چمدونمانند دستش بود.
شرح مجموعه:
اواسط پاییز، درست زمانی که باید هزار تا کار انجام میدادم، تصادف با ماشین اتفاق افتاد؛ تصادفی که شروع اتوبوس سواری بود.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *