اتوبوس
۸. مصاحبه
اتوبوس رسید به خیابان بیست و سوم. همان جایی که من باید پیاده میشدم. خیابانها جدید بود. به نظر میآمد برای جای پارک ماشین باید حتما پول داد. با خودم گفتم: «چه خوب که ماشین نداری. نه لازمه پول بدهی، نه دنبال جای پارک بگردی.»
شرح مجموعه:
اواسط پاییز، درست زمانی که باید هزار تا کار انجام میدادم، تصادف با ماشین اتفاق افتاد؛ تصادفی که شروع اتوبوس سواری بود.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *