۱. مادربزرگ
مادربزرگ سیلویا رو از وقتی شناختم که داوطلبانه در یک مرکز بهداشتی شروع به کار کردم. اون چیزی که باعث نزدیکی ما به هم شد این بود که هر دو از خانوادههایمان دور بودیم.
مادربزرگ سیلویا رو از وقتی شناختم که داوطلبانه در یک مرکز بهداشتی شروع به کار کردم. اون چیزی که باعث نزدیکی ما به هم شد این بود که هر دو از خانوادههایمان دور بودیم.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *