آیا بیل گیتس میتواند از فاجعه تغییر اقلیم جلوگیری کند؟!
بیل گیتس، میلیاردرِ نیکوکارِ سرشناس و مؤسس شرکت مایکروسافت، به تازگی کتابی منتشر کرده است با عنوان چگونه میتوان از فاجعه اقلیمی جلوگیری کرد: راهحلهای موجود و نوآوریهای مورد نیاز[۱]. در دهههای گذشته، او در سراسر دنیا، به خصوص در جوامع در حال توسعه، به واسطه بنیاد بیل و ملیندا گیتس فعالیتهای انساندوستانه بسیاری در زمینه بهداشت و سلامت عمومی و مقابله با بیماریها انجام داده است. با این همه، خیلی وقت نیست که بیل گیتس به اهمیت و ضرورت پرداختن به موضوع تغییر اقلیم واقف شده است. آنطور که خودش در مقدمه این کتاب اظهار میکند او نیز همچون بسیاری از افراد دیگر «پیش از این تصور میکرده که تغییرات ادواری یا عوامل دیگری وجود دارند که به صورت طبیعی از این فاجعه اقلیمی جلوگیری کنند»[۲]. بیل گیتس تا چند سال پیش آنقدر نسبت به موضوع تغییرات اقلیمی بیاعتنا بود که حتی در یکی از جلسات مجمع جهانی اقتصاد در داووس، وقتی بحث به گرمایش زمین رسید، اتاق کنفرانس را ترک کرد!
اما بغرنج و حیاتی بودن موضوع گرمایش زمین و تغییر اقلیم چند سالی است که توجه بیل گیتس را به خود جلب کرده است. در کنفرانس تغییر اقلیم ۲۰۱۵ سازمان ملل متحد در پاریس، بیل گیتس به همراه دهها نفر دیگر از همکارانش صندوق سرمایهگذاری کارآفرینانهای به نام Breakthrough Energy تأسیس کردند. هدف این صندوق، تأمین سرمایه لازم برای شرکتهای نوپا در نوآوریهای مربوط به انرژیهای پاک و تجدیدپذیر است. در همان سال در تلاش مشابه دیگری به نام طرح Mission Innovation، بیل گیتس ۲۴ کشور را با خود همراه کرد تا هر سال ۴/۶ میلیارد دلار به منظور پژوهش و توسعه در زمینه انرژیهای پاک صرف کنند. حالا کتاب جدید او نیز کاملاً همسو با همین تلاشها نوشته شده است.
این کتاب که درست زمانی انتشار یافته که جو بایدن، رئیس جمهور جدید آمریکا، وعده اقدامات جدیدی در مواجهه با تغییرات اقلیمی را میدهد، از چگونگی متوقف کردن گرمایش زمین از طریق کاهش میزان گازهای گلخانهای به صفر صحبت میکند. گیتس به درستی مینویسد که برای مواجهه با فاجعه اقلیمی، پایین آوردن میزان آلایندهها کافی نیست، بلکه این میزان میبایست به صفر برسد و هر میزانی بالاتر از صفر ما را از باتلاق موجود بیرون نخواهد کشید. در حال حاضر سالانه تقریبا ۵۱ میلیارد تن آلاینده دیاکسیدکربن به واسطه فعالیتهای انسان بر روی زمین تولید میشود.
بیل گیتس در این کتاب با زبانی ساده و قابل فهم برای عموم راهبردهایی سرراست و روشن ارائه میکند. او با معرفی و دستهبندی خاستگاههای اصلی تولید آلایندهها بر اساس میزان تولید دیاکسیدکربن آنها، نوشته خود را آغاز میکند و به شکلی ماهرانه و زبانی ملموس، برخی از مفاهیم انتزاعی و پیچیدهی محیط زیستی را توضیح میدهد. تولید برق، ترابری، سیستمهای گرمایشی و سرمایشی، کارخانجات و کشاورزی و دامداری دستهبندیهاییاند که گیتس در کتاب خود به عنوان عوامل تولید آلایندههای گلخانهای معرفی میکند.
اولین مرحله در مسیر رسیدن به کربن صفر، آنطور که متخصصان امر بیان میکنند، جایگزین کردن سوختهای فسیلی (زغال سنگ، نفت و گاز) با انرژیهای تجدیدپذیر (بادی و خورشیدی)، و در مرحله بعد الکتریکی کردن فعالیتهای انسان تا جای ممکن است. اما نکتهای که گیتس در این کتاب به عنوان مانعی در این فرآیند مطرح میکند، مفهومی است به نام مابهالتفاوت سبز (Green Premium). مابهالتفاوت سبز به تفاوت قیمت میان محصول یا شیوهای که از سوختهای فسیلی استفاده میکند و موجب تولید دیاکسیدکربن میشود و قیمت محصول یا شیوهی جایگزینی که از انرژیهای پاک استفاده میکند، اطلاق میشود. در تمام بخشهای کتاب، گیتس تأکید میکند که جایگزینهای سبز گرانتر تمام میشوند و به همین دلیل برای اینکه بتوانیم انرژیهای تجدیدپذیر را در سراسر جهان، و نه فقط در کشورهای ثروتمند، به کار ببندیم باید هزینه این انرژیها را پایین بیاوریم. گیتس تنها راه ممکن برای این کار را دستیابی به شیوهها و ابزارهای نوین و نوآوریهای مداخلهگرایانهی (Geoengineering) ارزان در سیستمهای طبیعی میداند.
از همین رو، بخش عمدهی این کتاب صرفِ پژوهش و معرفی شرکتها و استارتآپهایی شده که گیتس و همکارانش از سال ۲۰۱۵ در آنها سرمایهگذاری کردهاند. یکی از این پروژهها که توسط شرکت خصوصی Intellectual Ventures اداره میشود قصد دارد با ساختن شلنگی به طول سی کیلومتر، ذرات ریز کربنات کلسیم را به اتمسفر بپاشد تا جلوی اشعه خورشید را بگیرد. شرکت کانادایی Carbon Engineering نیز جز فهرست سرمایهگذاریهای بزرگ بیل گیتس است. این شرکت با استفاده از فناوری direct air capture دیاکسیدکربن را از طریق مجموعهای از واکنشهای شیمیایی از زیستکره (Biosphere) خارج میکند و به خاککره (Geosphere) باز میگرداند.
اما آیا دانشمندان مطرح در حوزه محیط زیست در مورد مابهالتفاوت سبز و لزوم استفاده از نوآوریهای مداخلهگرایانه با بیل گیتس همعقیده هستند؟ اینطور به نظر نمیرسد. مایکل مان، مشهورترین دانشمند اقلیمشناسی و ژئوفیزیک در آمریکا که اتفاقا همزمان با بیل گیتس کتابی با عنوان جنگ جدید اقلیمی[۳] منتشر کرده، یکی از بیشمار متخصصانی است که نظر متفاوتی در این زمینه دارد. مان میگوید: «در حال حاضر هزینه بسیاری از جایگزینهای کربن-صفرِ سوختهای فسیلی با [هزینه انرژیهای] سوخت فسیلی رقابت میکند. ما با تکنولوژیهایی که در حال حاضر در دست داریم میتوانیم به انرژی پاکِ صددرصد دست پیدا کنیم».[۴] لیا استوکس، دانشمند علوم سیاسی و کارشناس سیاستهای محیط زیستی نیز بر این عقیده است که فناوریها و ابزارهای لازم برای مبارزه با بحران تغییر اقلیم هماکنون در دسترس ما است.[۵]
برای نمونه، فناوری ساخت و نصب پانلهای خورشیدی در یک دهه گذشته بسیار پیشرفت کرده و هزینه استفاده از انرژی خورشیدی را بسیار پایین آورده است تا جایی که بر اساس اطلاعات بنیاد ردیابی کربن راهاندازی تاسیسات انرژیهای خورشیدی و بادی نسبت به بهرهبرداری از انرژیهای زغال سنگی موجود، ارزانتر تمام میشود. مارک جیکوبسون و گروه تحقیقاتیاش از دانشگاه استنفورد هم محاسبه کردهاند که تقریباً تمام کشورهای جهان میتوانند تا سال ۲۰۳۰ هشتاد درصد انرژی مورد نیاز خود را از انرژیهای تجدیدپذیر به دست بیاورند. [۶]
اگر امروز ابزارهای لازم برای مبارزه با بحران تغییر اقلیم را در درست داریم پس چطور پیشبرد چشمگیری در این زمینه حاصل نشده است؟ هم اکنون تنها ۱۱درصد از تولید برق در جهان توسط انرژیهای تجدیدپذیر صورت میگیرد و رسیدن به ۱۰۰درصد تولید برق پاک با سرعت کنونی ممکن است تا سال ۲۰۸۰ دستنیافتنی باشد. این موضوع بسیاری از حامیان محیط زیست و رهبران سیاسی دنیا را نگران کرده است. اینجا به واقع نقطهای است که کتاب بیل گیتس و تمام فعالیتهای او از آن چشمپوشی میکند: سیاست!
تلاشهای گیتس در زمینه محیط زیست بسیار باارزش و ستودنی است و بدون شک در بین همتایان او که به دنبال فرار از کره زمین و اشغال مریخ هستند، بیل گیتس با فعالان و حامیان محیط زیست همپیمان شده است اما او با تمرکز بر راهحلهای تکنولوژیکی و با داشتن رویکردی صرفاً فنی به این مسئله، بخش بزرگی از معادله را نادیده میگیرد و آن موانع سیاسی است. هرچند گیتس در کتاب به این موضوع اشاره میکند که این تلاشها نیازمند رویکردی وسیع از طرف دولتها است اما خود را وارد بازی سیاست نمیکند و تحلیلی که ارائه میدهد به قول خودش در حد یک «مهندس خورهی تکنولوژی» باقی میماند.
کتاب بیل گیتس بزرگترین سد در برابر مبارزه با تغییر اقلیم که همان منافع مالی شرکتهای نفتی و فسیلی است را نادیده میگیرد. گزارشات تحقیقی نشان میدهند که صنعت نفت و گاز از دهه ۸۰ میلادی به پیامدهای ناگوار صنعت خود در تغییر اقلیم آگاه بودهاند[۷] اما به شکلی سیستماتیک توسط کمپینهای تبلیغاتی کوهی از اطلاعات نادرست و ذهنیت انکار تغییر اقلیم را به وجود آوردهاند.[۸] لابیگری و نفوذ بینهایت زیاد شرکتهای نفتی و فسیلی یکی از مهمترین بازیهای سیاسی در جهتدهی به سیاستگذاریهای ضد محیط زیستی آمریکا و حتی شکلدهی به انکار تغییر اقلیم در افکار عمومی است که کتاب گیتس هیچ اشارهای به آن نمیکند.[۹] در نتیجه، ایالات متحده آمریکا مانند بسیاری کشورهای دیگر هنوز برای صنایع سوختهای فسیلی سالانه ۲۰ میلیون دلار یارانه در نظر میگیرد و میلیاردها دلار دیگر نیز به شیوههای مختلف برای سر پا نگه داشتن این صنعت مقروض خرج میکند و با مهندسی کردن بازار سوختهای فسیلی، این صنعت را با وجود مقرون به صرفه نبودنش، پرطرفدارتر از انرژیهای پاک نگه میدارد.
هرچند دیگر دستِ ابرشرکتهای صنعت نفت و گاز در سیاستگذاریها رو شده است، گیتس و همراهان او همچنان ادعا میکنند راهحلی برای وجه سیاسی مسائل محیط زیستی ندارند یا در حیطه فعالیتهای آنها نمیگنجد، در صورتی که اقدامات ضد و نقیضی در این زمینه انجام میدهند.[۱۰] برای مثال از یک طرف از جو بایدن میخواهند که سیاستگذاریهای جدیتری در رابطه با تغییرات اقلیمی پیش گیرد و از طرف دیگر به سیاستمدارانی کمک مالی میرسانند که نوچههای غولهای نفتی هستند.
شخصی مانند بیل گیتس با تمام منابع، دامنه سیاسی و همینطور تخصصهایی که در اختیار دارد، میتواند نقش بسیار پررنگتری در ایجاد تغییر و جابهجایی قدرت داشته باشد و این کتاب تنها بخش بسیار کوچکی از این توانایی را به کار گرفته است. نوآوری و شیوههای جدیدی که گیتس در آنها سرمایهگذاری میکند بدون شک جایی در این مسیر به کار خواهد آمد اما در یک دهه آینده باید بر انرژیهای خورشیدی و بادی به عنوان جایگزین اصلی سوختهای فسیلی تمرکز کرد. قانونگذاریهایی که از محرکهای اقتصادی سبز حمایت کند و دست صنایع نفت، گاز و زغال سنگ را از قدرت کوتاه کند، نه تنها ما را از بحران اقلیمی نجات خواهد داد بلکه مشاغل جدیدی برای میلیونها انسان ایجاد خواهد کرد. همانطور که گیتس در صفحات اول کتاب مینویسد اگر ما به اندازه کافی سریع عمل کنیم میتوانیم از فاجعه اقلیمی حذر کنیم. بله آقای میلیاردر، شما درست میفرمایید، سریع اما در جهت درست!
پانوشتها:
[1] Gates, Bill. How to Avoid a Climate Disaster: The Solutions We Have and the Breakthroughs We Need. New York: Penguin Random House LLC., 2021.
[2] Ibid, p. 8.
[3] Mann, Michael E. The New Climate War: The Fight to Take Back Our Planet. , 2021.
[4] Ibid, p. 126.
[5] Cardamore, Stokes L. Short Circuiting Policy: Interest Groups and the Battle Over Clean Energy and Climate Policy in the American States. New York: Oxford University Press, 2020.
[6] Jacobson, Mark Z, et al. “100% Clean and Renewable Wind, Water, and Sunlight All-Sector Energy Roadmaps for 139 Countries of the World.” Joule. 1.1 (2017): 108-121.
[7] Roth, Sammy. “The Fossil Fuel Industry Wants You to Believe It’s Good for People of Color.” Los Angeles Times, Los Angeles Times, 23 Nov. 2020.
[8] Leber, Rebecca. “How the Fossil Fuel Industry Convinced Americans to Love Gas Stoves.” Mother Jones, 11 Feb. 2021.
[۹] یکی از مهمترین بازیهای سیاسی در جهتدهی به سیاستگذاریهای ضد محیط زیستی آمریکا و حتی شکلدهی به انکار تغییر اقلیم در افکار عمومی، که کتاب گیتس هیچ اشارهای به آن نمیکند، لابیگری و نفوذ بینهایت زیاد برادران کوک طی دهههای گذشته تا کنون بوده است. این خانواده میلیونها دلار هزینه کردهاند تا از طریق اتاقهای فکر، موسسات تحقیقاتی و انجمنهای صنفی، بحران گرمایش زمین را دروغین جلوه دهند و حتی تا جایی پیش رفتند که لابیگران این شرکت در سال ۲۰۱۰ رای کنگره آمریکا را در رابطه با جریمههای نقدی برای تولید آلاینده به نفع خود تغییر دادند.
[10] Atkin, Emily. “Six Corporations That Talk Green and Spend Dirty.” HEATED, 7 Dec. 2020.
نظر شما چیست؟
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *